به گزارش راهبرد معاصر؛ تنش در منطقه خلیج فارس به سطح کمسابقهای رسیده است. بیش از آنکه این تنش ریشه درونی و منطقه ای داشته باشد، ریشه بیرونی و فرامنطقه ای دارد. در این نوشتار ریشههای این تنش و سناریوهای آتی بررسی میشود.
ریشههای تنش در خلیج فارس
در خصوص ریشههای تنش در خلیج فارس علل متعددی میتوان مطرح کرد، اما سه عامل مهمتر عبارتند از:
1. سیاستهای خصمانه آمریکا علیه ایران
طی دو ماه اخیر بارها مقامات و شخصیت های کشورهای مختلف از افزایش تنش در منطقه خلیج فارس ابراز نگرانی کرده و حتی درباره احتمال وقوع درگیری نظامی نیز هشدار دادند. اگرچه روابط میان کشورهایی نظیر عربستان سعودی و امارات با جمهوری اسلامی ایران مسالمتآمیز نیست، اما نه این تنش میان کشورهای منطقه است و نه سیاستهای این کشورهای در قبال هم موجب بروز این تنش کم سابقه شده است. بازیگر اصلی تنش کنونی در خلیج فارس آمریکا است که با سیاستهای ضد ایرانی موجب بروز چنین تنشی شده است. تبعیت بریتانیا از سیاستهای ضد ایرانی نیز در شدت گرفتن این تنش نقش دارد.
آمریکا از ماه مه 2018 سیاستهای ضد ایرانی خود را افزایش داده است. دونالد ترامپ ابتدا در 8 مه 2018 آمریکا را از برجام خارج کرده و در ادامه تحریمها را در دو بازه زمانی 90 و 180 روزه علیه ایران بازگرداند. هدف آمریکا از سیاستهای ضد ایرانی که به تعبیر مقام معظم رهبری «آرایش جنگی» است که در عرصه اقتصادی انجام شد، «ونزوئلایی کرن» اقتصاد ایران و ایجاد تقابل میان مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران و سرنگونی آن بود. پس از گذشت یک سال، اما اقتصاد ایران در مقابل جنگ اقتصادی آمریکا دچار فروپاشی نشد و راهبرد «مقاومت حداکثری» ایران سبب شکست جنگ اقتصادی آمریکا شده است. آمریکا در گام دوم سیاستهای ضد ایرانی، با قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست تروریستی خود و با تحریم مقام معظم رهبری و منصوبان ایشان جنگ روانی را علیه ایران شدت بخشید. در همین حال، واشنگتن با لغو معافیت تحریمی 8 کشور واردکننده نفت ایران، درصدد صفر کردن صادرات نفتی ایران بر آمد. دولت آمریکا همچنین ناو هواپیمابر «آبراهام لینکلن» با شماری از بمبافکن های استراتژیک «بی 52» و سپس نیز ناو «یو اس اس باکسر» را به خلیج فارس فرستاد تا از طریق فرستادن سیگنال جنگ به ایران، دست کم آسیب های جدیدی به اقتصاد ایران وارد کند. دونالد ترامپ که بارها مسئله جنگ با ایران را رد کرده بود، در مصاحبه با فاکسنیوز و در پاسخ به این سؤال که آیا میتوانید اطمینان بدهید که به دنبال جنگ با ایران نیستید، بار دیگر گفت: «من اهل جنگ نیستم. اگر بخواهم حمله کنم، این حمله، اقتصادی خواهد بود.»
2. تغییر راهبرد ایران از صبر راهبردی به فشار حداکثری
جمهوری اسلامی ایران در مقابل سیاستهای ضد ایرانی آمریکا طی یک سال گذشته «صبر راهبردی» اتخاذ کرد. پس از اینکه «تابآوری» اقتصاد ایران در مقابل جنگ اقتصادی آمریکا ثبات شد و فشارهای اقتصادی کنترل و مدیریت شد، و همچنین پس از ناامیدی ایران از اروپا و ناکارآمد بودن سازوکار مالی موسوم به «اینستکس»، جمهوری اسلامی ایران نیز ضمن تداوم «مقاومت حداکثری» گام دوم خود را در مقابل آمریکا اتخاذ کرد و به «فشار حداکثری» روی آورد.
در محیط بدون قاعده و قانونگریز کنونی نظام بینالملل و محیط متلاطم منطقه غرب آسیا که محور اصلی رفتار بازیگران را قدرت تشکیل میدهد مناسبترین راهبرد برای نظام جمهوری اسلامی ایران، راهبرد «مقاومت فعالانه» است که رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران آن را مطرح فرمودند.
یکی از مؤلفههای راهبرد مقاومت فعالانه، بازدارندگی است. مهمترین شاخصه این مؤلفه بهرهگیری حداکثری از مزیتهای نسبی کشور برای ایجاد بازدارندگی است. مزیتهای نسبی جمهوری اسلامی ایران را میتوان در ابعاد زیر عنوان کرد: قابلیت اعاده توانمندی هستهای، توانمندی دفاعی، عمق راهبردی منطقهای و موقعیت مناسب ژئوپلیتیک با دارا بودن خط ساحلی طولانی در خلیجفارس و کنترل بر تنگۀ هرمز.
از ماه مه 2019، شاهد اقدامهای اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران بودهایم که از جمله این اقدامها میتوان به کاهش تعهدات برجامی، سرنگونی پهپاد آمریکایی «گلوبال هاوک» و توقیف نفتکش بریتانیایی اشاره کرد. پس از خروج ایالات متحده آمریکا از برجام در 8 مه 2018 و بازگشت تحریمهای ثانویه، جمهوری اسلامی ایران با صبر راهبردی و اجرای تعهدات برجامی، از یک سو تلاش کرد در افکار عمومی به عنوان کشوری متعهد مبتنی بر قواعد بینالمللی شناخته شود تا آشکار گردد آمریکا تعهدات خود را زیر پا گذاشته و از سوی دیگر سعی کرد با توسعه همکاری دوجانبه یا چندجانبه با سایر کشورها از جمله اعضای برجام آثار تحریمهای ثانویه را کاهش دهد، اما واقعیت امر این است که به دلیل استمرار فزاینده فشارهای اقتصادی آمریکا و تعلل تروئیکای اروپا در انجام تعهدات برجامی شان، خواستههای ایران برآورده نشد. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران تغییر راهبرد داده و بنا بر تصمیم شورای عالی امنیت ملی، راهبرد «اقدام متقابل» را به جای «صبر راهبردی» در برابر آمریکا و اروپایی ها در پیش گرفت.
ایران گام اول کاهش تعهدات هستهای خود را در چارچوب بندهای 26 و 36 برجام که امکان اقدام متقابل را برای ایران بدون آن که به معنای نقض برجام تلقی شود فراهم کرده، آغاز و اعلام کرد که از این پس ذخایر اورانیوم غنیشده 67/3 درصد (بالای 300 کیلوگرم) و همچنین ذخایر آب سنگین (بالای 130 تن) را به خارج از کشور ارسال نمیکند. با توجه به اینکه اروپاییها در ضربالاجل 60 روزه اول، اقدام مؤثری برای انجام تعهدات خود نشان ندادند، ایران جولای گذشته در گام دوم، از سطح غنیسازی 67/3 درصد اورانیوم عبور کرده و به 5/4 درصد رسید. این کار موجب شد که ایران ابتکار عمل را که تا پیش از این در دست مقامات غربی بود به دست گرفته و زمین بازی را از حالت پدافندی به آفندی تغییر دهد.
جمهوری اسلامی ایران در گام دوم در مقابل رویکرد تهدیدی جنگ محور آمریکا نیز توانمندی بالای بازدارندگی خود را ثابت کرد. در حالی که پهپاد آمریکایی «گلوبال هاوک» که مدرنترین پهپاد آمریکایی است به آبهای سرزمینی ایران تجاوز کرد، نیروهای مسلح ایران این پهپاد را با اقتدار سرنگون کردند. دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا در واکنش اولیه به سقوط پهپاد این کشور و در دیدار با «جاستین ترودو»، نخست وزیر کانادا سه بار تکرار کرد ایران اشتباه بزرگی مرتکب شد. ترامپ همچنین در توئیتی برای بار چهارم تاکید کرد: «ایران اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شد.» با این حال، در حالی که رسانهها از «تصاعد تهدید» و احتمال حمله محدود آمریکا علیه ایران خبر میدادند، دونالد ترامپ تنها چند ساعت بعد مدعی شد: «من 10 دقیقه پیش از اجرای حمله، آنرا متوقف کردم.» ترامپ مدعی شد چون 150 ایرانی در این حمله کشته میشدند دستور لغو آنرا صادر کرده است، اما واقعیت این است که باور به توانمندی موشکی ایران، آگاهی از توان بالای نیروهای متحد ایران در منطقه، آسیبپذیری متحدان آمریکایی به خصوص امارات و اسرائیل و همچنین نگرانیهای انتخاباتی دونالد ترامپ مانع شکلگیری جنگ علیه ایران شد.
3. رفتارهای بریتانیا
رفتارها و سیاستهای بریتانیا نیز در افزایش تنش در خلیج فارس نقش داشته است. بریتانیا یکی از 6 کشور بزرگ در جریان مذاکرات هستهای است. اگرچه بریتانیا خروج آمریکا را از توافق هستهای محکوم کرد، اما لندن همواره در زمین آمریکا و ضد ایران بازی کرد. در همین راستا، پس از سرنگونی پهپاد آمریکا از سوی نیروهای مسلح ایران، دولت بریتانیا روز 4 جولای در اقدامی تحریکآمیز و غیرقانونی ابرنفتکش «گریس 1» که دو میلیون بشکه نفت کورۀ جمهوری اسلامی ایران را حمل میکرد به بهانه نقض تحریمهای اتحادیه اروپا علیه سوریه در جبل الطارق توقیف کرد. در همین حال، یک فروند نفتکش بریتانیایی با نام استینا ایپرو روز 20 جولای هنگام عبور از تنگه هرمز به علت رعایت نکردن قوانین و مقررات بینالمللی دریایی بنا به درخواست سازمان بنادر و دریانوردی استان هرمزگان، توسط یگان شناوری منطقه یکم نیروی دریایی سپاه توقیف شده است. پس از این اقدام، دولت بریتانیا نیز رویکردی مشابه آمریکا در پیش گرفت و با اعزام ناوشکن «اچ ام اس دانکن» به خلیج فارس تلاش کرد ایران را با تهدید جنگ بترساند، موضوعی که موجب ترس و هراس ایران نشد، اما این رفتار بریتانیا سبب افزایش تنش در منطقه خلیج فارس شد.
سناریوهای آتی تنش در خلیج فارس
در خصوص ادامه تنش در منطقه خلیج فارس چند سناریو را میتوان مطرح کرد:
سناریوی نخست: وقوع جنگ محدود
نخستین سناریو این است که جنگی محدود میان ایران و آمریکا و احتمالاً با مشارکت بریتانیا رخ دهد. واقعیت این است که جنگ «روندمحور» نیست بلکه «رویداد محور» است، نظیر سرنگونی پهپاد آمریکایی از سوی نیروهای مسلح ایران که طرفین را تا آستانه جنگ سوق داد. اگرچه ایران و آمریکا تا آستانه جنگ در ماههای اخیر پیش رفتهاند و وقوع جنگ بعید نیست، اما احتمال آن بسیار اندک است. از یک سو، ایران با سرنگون کردن پهپاد آمریکا ضمن اینکه توانمندی دفاعی خود را ثابت کرد، نشان داد که هزینههای جنگ با ایران برای طرفهای مقابل بسیار زیاد خواهد بود. از سوی دیگر، متحدان منطقهای آمریکا در مقابل ایران و متحدان منطقهای آن آسیبپذیر هستند. دونالد ترامپ نیز برای رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آماده میشود و میداند که جنگ با ایران به دلیل هزینههای زیاد و همچنین مدت زمانی که طول خواهد کشید، میتواند سبب شکست وی در انتخابات شود. جمهوری اسلامی ایران نیز بارها اعلام کرد که آغازگر هیچ جنگی نخواهد بود. بنابراین احتمال وقوع جنگ در خلیج فارس اندک است.
سناریوی دوم: میانجیگری بازیگر ثالث و کاهش تنش لفظی
سناریوی دوم، میانجیگری بازیگر ثالث و کاهش تنش لفظی میان طرفین است. در این خصوص عادل عبدالمهدی، نخست وزیر عراق و یوسف بن علوی، وزیر خارجه عمان پیشگام شدهاند، اما موفقیت میانجیگری و کاهش تنش بیش از همه به رویکرد آمریکا و بریتانیا در قبال جمهوری اسلامی ایران بستگی دارد. آنچه پس از سفر عبدالمهدی و بن علوی به ایران رخ داد، تحریم وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران توسط دولت آمریکا بود. این موضوع گویای این است که واشنگتن همچنان حاضر نیست رویکرد خصمانه خود ضد ایران را ترک کند.
سناریوی سوم: مذاکره
سناریوی سوم، مذاکره است. اگرچه ممکن است میان ایران و بریتانیا مذاکراتی انجام و دو طرف درباره نفتکشها و کاهش تنش به توافق برسند، اما هیچ نشانهای مبنی بر اینکه ایران با درخواستهای مکرر آمریکا برای مذاکره موافقت کند وجود ندارد. در روابط ایران و آمریکا بیش از هر چیز بیاعتمادی حاکم است و اقدامهای 16 ماه گذشته دولت ترامپ بر میزان این بیاعتمادی به خصوص بیاعتمادی ایران به آمریکا افزوده است. از سوی دیگر، دولت ترامپ تلاش میکند در موضوعات موشکی و منطقهای با ایران مذاکره کند، موضوعاتی که مزیت و از نقاط قوت جمهوری اسلامی ایران است و مذاکره درباره آن را در راستای منافع و امنیت خود نمیداند.
سناریوی چهارم: تداوم تنش لفظی کنونی و تنشهای محدود نفتی
سناریو چهارم، تداوم تنش لفظی کنونی و تنشهای محدود نفتی در تنگه هرمز میان ایران و قدرتهای خارجی به خصوص آمریکا و بریتانیا است. احتمال وقوع این سناریو زیاد است زیرا دولت آمریکا به رویکردهای ضد ایرانی خود ادامه میدهد که از جمله میتوان به تحریم محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، اشاره کرد. در همین حال، تنش بر سر نفتکشها میان ایران و بریتانیا نیز ادامه خواهد یافت و مطرح کردن طرح امنیت دریایی از سوی بریتانیا نیز در این راستا است. نکته دیگر این است که با توجه به اینکه اروپاییها همچنان در مقابل تعهدات برجامی خود منفعلانه عمل میکنند و ایران نیز به کاهش تعهدات برجامی ادامه میدهد، جنگ لفظی نیز میان طرفین ادامه خواهد یافت. جمهوری اسلامی ایران بر ادامه راهبرد مقاومت فعالانه تاکید دارد. در چارچوب این راهبرد، جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر توانمندیهای داخلی بر اساس سیاست های اقتصاد مقاومتی و رشد درونزا تلاش میکند «تابآوری» اقتصاد را افزایش دهد و جنگ روانی دشمن را نیز خنثی سازد.