به گزارش راهبرد معاصر، وقتی مرحوم صالحی نجفآبادی کتاب مهم و ارزشمند «شهید جاوید» را نوشت، در فضای علمی و دینی جامعه دهه چهل و پنجاه بحثهای چالشبرانگیزی را درباره هدفشناسی قیام و حرکت امام حسین(ع) آغاز کرد. همچنان نزاع علمی بر سر این که چه تفسیری از واقعه کربلا به واقعیت نزدیکتر است، ذهن و فکر پژوهشگران و اهل اندیشه را به خود مشغول ساخته است. در برخی تفاسیر مثل آنچه را که شریعتی در کتاب حسین وارث آدم آورده؛ حضرت سیدالشهدا یک انقلابی تمام عیار است که با راهاندازی یک قیام مسلحانه هژمونی و سیطه خفقان اموی را از بین برده است. از آن سو برخی افراد نظیر سیدبنطاووس؛ صاحب کتاب لهوف تفسیر عرفانی از واقعه کربلا داشته و جنبه فرازمینی به این اتفاق دادهاند. برای فهم بهتر تبارشناسی قیام عاشورا با حجتالاسلام عباس نیکزاد به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
کربلا، نهضتی قابل تقلید و پیروی
آیا قیام امام حسین یک حرکت سیاسی و اجتماعی تقلیدپذیر است؟
به عقیده من این پرسش برگردان این سؤال است که آیا قیام امام حسین(ع) قابل تحلیل است یا خیر؟ چون تا زمانی که فهم و برداشت تحلیلی از یک واقعه یا یک موضوع نباشد بالطبع تقلید هم بیمعنی خواهد بود. در جواب، پاسخ به هر دو سؤال مثبت است. زوایای مختلفی از قیام کربلا با نقل تاریخ و روایات در اختیار ما قرار گرفته است که میتوان از آن بهره برد و آن را مورد بررسی قرار داد. به گفته شهید مطهری در کتاب «حماسه حسینی» خلق قیام حسینی معلول سه علت یا سه انگیزه است که هرکدام قابل فهم و تقلید است. انگیزه اول، عدم بیعت با ظالمی چون یزید است. حضرت خود میفرمایند: «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ وَعَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِیَتِ الاُْمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزیدَ، وَلَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آلهیَقُولُ: اَلْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلى آلِ اَبى سُفیانَ.» یعنی فاتحه اسلام را خواند زیرا امّت اسلام گرفتار چوپانى همانند یزید شده است و من خودم از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که مىفرمود: خـلافت بر آل ابوسـفیان حـرام است.
حضرت در ظهر عاشورا هم میفرمایند:«اَیُّهَا النّاسُ! اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ بْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ هَیهاتَ مِنا الذلةُ، یأْبَیاللهُ لَنا ذلِک وَ رَسُولُه وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیةٌ.» یعنی، آگاه باشید که زنازاده فرزند زنازاده مرا بین دو چیز مخیر نموده است: جنگ و شمشیر و یا ذلت و خواری. و ذلت و خواری هرگز؛ زیرا خداوند و رسولش و مؤمنان، آن را برای ما نمیپذیرند. در این جمله امام حسین(ع) کاملاً موضوع فرافردی قیام ایشان مشخص است. حضرت میگویند اولا از «ما» ذلت به دور است ثانیاً نپذیرفتن زیر بار ظلم رفتن را به خدا، پیامبر و مؤمنان نسبت میدهند. این جملات به خوبی نشانهای است مبنی بر این که واقعه کربلا با ترسیم آن فضا یک امر شخصی نبوده و قابلیت تقلیدپذیری را دارد.
اتمام حجت با امام حسین(ع)
عامل دوم نامه خود کوفیان است که به نوعی برای امام حسین(ع) حرکت به آنجا و برپایی حکومت فضاسازی شده بود. اهالی کوفه در نامههای زیادی از حضرت امام حسین(ع) دعوت کردند که به شهرشان برود و زمام امور را در دست گیرد. آنان حتی چنین القا کردند که اگر امام به سمت کوفه نرود در روز قیامت در محضر رسولالله(ص) از او شکایت میکنند، پس حجت بر امام تمام شده بود.
در برابر ظالم باید شورید
عامل سوم، وجود شخصی فاسق مثل یزید در رأس خلافت است. عدم شایستگی یزید به قدری واضح بود که شخصی چون ابنزیاد هم در ابتدای امر مخالف خلافت او بود. در چنین وضعیتی است که امام دست به اقدام میزند و علیه خلیفه ظالم قیام میکنند. ایشان هنگام مواجهه با حر به او گفت: «إِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) قالَ: «مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل، وَ لاَ قَوْل، کانَ حَقّاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ». ألا وَ إِنَّ هؤُلاءِ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ، وَ تَرَکُوا طاعَةَ الرَّحْمنِ، وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ، وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَاسْتَأْثَرُوا بِالْفَیءِ، وَ أَحَلُّوا حَرامَ اللّهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَ اللّهِ، وَ أَنَا أَحَقُّ مَنْ غَیَّرَ.» یعنی اى مردم! پیامبر خدا(ص) فرمودندهر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهى را شکسته و با سنّت رسول خدا مخالفت ورزیده، در میان بندگان خدا به ستم رفتار مىکند و او با زبان و کردارش با وى به مخالفت بر نخیزد، سزاوار است خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (دوزخ) بیندازد. هان اى مردم! این گروه (بنى امیّه) به طاعت شیطان پایبند شده و از پیروى خداوند سرپیچى کرده اند، فساد را آشکار ساخته و حدود الهى را تعطیل کردهاند. آنان بیت المال را به انحصار خویش درآورده، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام شمردهاند و من (که فرزند رسول خدایم) به قیام براى تغییر این اوضاع، از همه کس سزاوارترم.
در این عبارت به خوبی مشخص است قیام علیه ظالم جور مختص کس خاصی نیست، بلکه هرکسی که تواناییاش را دارد باید علیه او بشورد. امام حسین(ع) بنا به همین فرمایش است که مردم را به پیروی از خود فرامیخواند و تبیین میکند که ظلمستیزی نه یک امر شخصی و بلکه یک موضوع عام و فراگیر است و اگر کسی چنین نکند با همان شخص ظالم محضور و همررده خواهد شد، چرا که این شخص نسبت به آن ظلم جنبه انفعالی اختیار کرده است. پس نتیجه میگیریم آنچه که امام انجام داد پیروی از یک قاعده عام و فراگیر است.
سکولاریزه کردن امام حسین(ع)
چرا عدهای پی آن هستند که حرکت امام حسین(ع) را با تفاسیر سکولاریستی توجیه کنند؟
بعضی افراد عقیده دارند که قیام امام حسین(ع) یک جنبه شخصی دارد و چندان نباید آن را فراگیر و قابل تقلید و الگوگیری دانست. در وهله اول چنین نتیجهگیری از کربلا زاده جهل افراد است. این طیف توانایی تحلیل واقعه را ندارند و وقتی با مواردی نظیر با خانواده حرکت کردن، عدم قیام سایر ائمه، نگاه حداقلی به اسلام و... مواجه میشوند میگویند امام حسین(ع) یک هدف شخصی داشته است که میخواست آن را پیگیری کند. در سوی دیگر باید این نگاه را ساخته استعمار و ایادی آن دانست چون آنان به خوبی از ظرفیت عمیق ظلمستیزی عاشورا مطلع هستند و میدانند که با الگوگیری از امام حسین(ع) و قیام ایشان، استعمار مورد هجوم قرار خواهد گرفت. بنابراین سعی دارند با اشاعه یک خوانش فردی و سکولار از کربلا جلوی این ظرفیت عظیم را بگیرند./ فارس