به گزارش «راهبرد معاصر»؛ علم و فناوری که از ارکان قدرت ایالات متحده آمریکا به شمار می رود، رو به ضعف نهاده است. برای قرنها، قدرت ملت ها از منابع ملموسی نشئت میگرفت که قابل ارزیابی و اندازهگیری بود، می شد کنترل کرد و مانند جمعیت قابل سرشماری بود. منابع ملموس مانند اینکه میتوان جمعیت خاصی را به سربازی فراخواند، سرزمینی را فتح کرد، نیروی دریایی ای مستقر و کالاهایی مانند روغن که میتوانست آزاد یا محدود باشد، تأمین کرد.
در قرن شانزدهم اسپانیا دارای ارتش، مستعمرات و مواد معدنی گرانبها بود. قرن نوزدهم بریتانیا قوی ترین نیروی دریایی جهان و مزایای اقتصادی ناشی از انقلاب صنعتی را داشت. در قرن بیستم، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی دارای زرادخانه های اتمی عظیمی بودند.
بسیاری از توانمندی های دولت آمریکا رو به زوال و ابزارهای سنتی سیاست خارجی آن نیز از بین رفته است
امروزه کشورها به طور فزاینده قدرت خود را از منابع ناملموس می گیرند. دانش و فناوری های نوینی مانند هوش مصنوعی تضمین کننده یا به پیش برنده رشد اقتصادی، اکتشافات علمی و توانمندی های نظامی عنوان می شود. طبعاً کنترل این دارایی ها برای دولت ها به دلیل ماهیت ناملموس و سهولت پخش در بخش ها و کشورهای مختلف دشوار است. به عنوان نمونه، مقام های آمریکایی نمی توانند اصرار کنند دشمن موارد لو رفته و غنیمت گرفته شده را به ایالات متحده بازگرداند، همان گونه که دولت جورج دبلیو بوش خواستار بازگرداندن هواپیمای جاسوسی آمریکا شد که پس از برخورد خلبان چینی با آن در سال 2001 در جزیره هاینان سقوط کرد. آنها همچنین نمی توانند از یک مهندس زیست شناسی که اتفاقاً شهروندی چینی است، بخواهند دانش کسب شده از تحقیقات پسا دکتری خود را در ایالات متحده به این کشور بازگرداند. در اینجا دانش سلاح قابل حملی است که هرگز برنمی گردد.
این واقعیت که منابع ناملموس معمولاً از بخش خصوصی و دانشگاه ها سرچشمه می گیرند، وظیفه دولت ها را در زمینه نظارتی چالش برانگیزتر می کند. سیاست خارجی همیشه بازی ای دو وجهی بوده است و مقام های آمریکایی باید با بازیگران داخلی و دشمنان خارجی تعامل کنند.
تصمیمات شرکت های خصوصی به طور فزاینده ای نتیجه ژئوپلیتیکی را شکل می دهد و منافع بخش خصوصی آمریکا همیشه با اهداف ملی همسو نمی شود. به عنوان نمونه، مارک زاکربرگ و مدیران عامل آمریکایی «متا»، شرکت مادرتخصصی سکوهای شبکههای اجتماعی فیسبوک، اینستاگرام و واتساپ که 3 میلیارد کاربر در سراسر جهان دارد، تقریباً به تعداد مواجهه ها رو دررو با آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا با شی جین پینگ، رئیس جمهور چین ملاقات کردهاند، زیرا آنها منافع تجاری چینی ها در واشنگتن تثبیت کرده اند.
زمانی که جنگ اوکراین آغاز شد، ایلان ماسک، سرمایهدار میلیاردر به تنهایی تصمیم گرفت ارتش اوکراین چگونه و چه زمانی بتواند با استفاده از شبکه ماهوارهای استارلینک ارتباط برقرار کند. علاوه بر این، بسیاری از توانمندی های دولت آمریکا رو به زوال و ابزارهای سنتی سیاست خارجی آن نیز از بین رفته است. همزمان، پنتاگون به طور فزایندهای بر اقدامات بودجهای موقت تکیه میکند که فقط برنامههای فعلی را حفظ کند، نه برنامههای جدید و از اجرای طرحهای تحقیق و توسعه یا برنامههای تسلیحاتی جلوگیری میکند.
در دنیای معاصر که مبتنی بر دانش و فناوری است، سیاست گذاران ایالات متحده باید به روش های جدیدی در زمینه چگونگی توسعه و نحوه استقرار قدرت فکر کنند. رفاه و امنیت آینده کمتر به جلوگیری از دستیابی دشمنان به فناوری های آمریکایی بستگی دارد تا تقویت قابلیت های آموزشی و پژوهشی کشور و بسیج فناوری های نوظهور برای خدمت به منافع ملی.
ایجاد و استفاده از قدرت و دانش مستلزم نگاه واشنگتن به درون است. این موضوع شامل جمع آوری ایده ها، استعدادها و فناوری برای کمک به ایالات متحده و شرکایش است که بدون توجه به آنچه چین یا هر دشمن دیگری انجام می دهد، پیشرفت کنند.
اندازه گیری مؤلفه های قدرت در زمینه علمی می تواند دشوار باشد، اما مکان خوب برای شروع، سطح مهارت آموزشی ملی است. با وجود اینکه آموزش و نوآوری جزو شاخصه های توانمندی هر کشوری ازجمله آمریکا به شمار می رود، چشم انداز این حوزه تاریک و ارکان قدرت علمی واشنگتن متزلزل است.
آموزش در آمریکا وضعیت بحرانی دارد، دانشآموزان در آزمونهای مهارتی نسبت به دهههای گذشته نمرات بدتری میگیرند و از همتایان خود در خارج از کشور عقبتر هستند. دانشگاههای آمریکا نیز با رقابت بین المللی بزرگتری در حوزه استعدادها و سرمایهگذاری ناکافی مزمن دولت فدرال در تحقیقات بنیادین که برای نوآوری بلندمدت حیاتی است، دست و پنجه نرم میکنند.
ایجاد و استفاده از قدرت و دانش مستلزم نگاه واشنگتن به درون است. این موضوع شامل جمع آوری ایده ها، استعدادها و فناوری برای کمک به ایالات متحده و شرکایش است
در حالی که دانش آموزان ایالات متحده عقب می مانند، دانش آموزان کشورهای دیگر در حال پیشرفت هستند. جمعیت جهان در چند دهه گذشته بسیار تحصیلکرده تر شده اند و نقشه قدرت دانش را در این فرآیند ترسیم می کنند. از سال 1950، میانگین سال های تحصیل به طور چشمگیری افزایش یافته و تعداد فارغ التحصیلان دانشگاه در سراسر جهان 30 برابر شده است. با وجود فرصتهای آموزشی برابر، دانشگاهها و شرکتهای آمریکایی بهطور فزایندهای به استعدادهای خارجی برای بقا در سطح نخست جهان متکی هستند.
سال 1980، 78 درصد دکترای علوم رایانه و مهندسی برق که به وسیله دانشگاه های ایالات متحده اعطا می شد، به شهروندان یا مقیم دائم ایالات متحده تعلق می گرفت، اما سال 2022 این تعداد 32 درصد بود. در حال حاضر حدود 1 میلیون دانشجوی بین المللی هر سال در ایالات متحده تحصیل می کنند که بیشترین سهم متعلق به چین با 27 درصد است.
حدود 40 درصد آمریکاییهایی که از سال 2000 برنده جایزه نوبل در زمینههای علمی شدهاند، متولد خارج بودند؛ اما در اینجا نیز کشور مزیت کوتاه مدت خود را از دست می دهد و آسیب پذیری های بلند مدت ایجاد می کند. سیاست های مهاجرتی منسوخ شده، ساختار خودتخریب کننده مهارتی ایجاد کرده است که دانشجویان خارجی نخبه آموزش می دهد، سپس از بسیاری از آنها می خواهند ایالات متحده را ترک کنند و همه چیزهایی که آموخته اند با خود می برند.
مزیت نوآوری ای که دانشگاه های آمریکایی نسبت به همتایان خارجی خود دارند نیز در حال کاهش است. یک دهه پیش، ایالات متحده پراستنادترین مقالات علمی جهان را تولید کرد، ولی امروز چین همین کار را می کند. سال 2022 برای نخستین بار کمک های تحصیلاتی چین از ایالات متحده بیشتر شد.
بدون تغییرات مشخص برای حل این معضلات، ظرفیت شناختی ایالات متحده به فرسایش ادامه خواهد داد و قدرت این کشور در سال های آینده ضعیف تر خواهد شد. اکنون، بیش از هر زمان دیگری واشنگتن باید درک کند دانش مؤلفه قدرتی است که باید در داخل کشور توسعه یابد.