به گزارش «راهبرد معاصر»؛ هنری کیسینجر استراتژیست مشهور و وزیر خارجه اسبق آمریکا قبل از مرگ، نگرانی آشکار خود را بابت عدم مدیریت مطلوب بحرانهای بین المللی توسط واشنگتن و تبدیل این بحرانها به یک منازعه بی پایان بیان نمود. سوابق کیسینجر ، نشان می دهد که او اساسا با کلید واژگانی مانند صلح ، ثبات و امنیت در نظام بین الملل قرابتی نداشته و در طول چند دهه حضور پنهان و آشکار خود در مسند قدرت، چندین شورش، کودتا و جنگ را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در نقاط گوناگون دنیا راهبری و مدیریت کرده است.
گزاره انحرافی مقامات آمریکایی است که آنها هرگز تصور فروپاشی حکومت سوریه را نکرده و کاملا ناگهانی با چنین پدیده ای مواجه شده اند
بنابراین باید هشدار کیسینجر به سیاستمداران آمریکایی را در قالب یک گزاره ترجمه و تفسیر کرد؛ اینکه ناتوانی آمریکا در تسلط بر بحرانهایی که خود در جای جای جهان خلق می کند، تبدیل به پاشنه آشیل این کشور در قبال پرونده ها و موضوعات گوناگون خواهد شد.
آنچه امروز در سوریه می گذرد، مصداقی عینی از خلق یک «بحران غیرقابل کنترل» توسط آمریکاست. در این معادله با دونوع گزاره انحرافی و پنهانی مواجه هستیم.
گزاره انحرافی و ادعایی مقامات آمریکایی است که آنها هرگز تصور فروپاشی حکومت سوریه را نکرده و کاملا به صورت ناگهانی با چنین پدیده ای مواجه شده اند. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا از فروپاشی حکومت سوریه به مثابه لحظه ای با شکوه و تاریخی یاد می کند، حال آنکه واشنگتن خود در خلق این صحنه پیچیده دست داشته است. بنابراین، ادعای مقامات آمریکایی در خصوص عدم مدیریت پشت پرده تحرکات تروریستی و ضد امنیتی در سوریه (که آن را باید در بطن پروسه بازتولید تروریسم تکفیری از سوی آمریکا مورد تفسیر قرار داد) دروغی مطلق و ادرسی انحرافی محسوب می شود.
اما در این معادله، گزاره پنهانی وجود دارد که نه معطوف به توصیف و تحلیل وقایع کنونی، بلکه مربوط به آینده پژوهی تحولات سوریه و منطقه است. استراتژیستهای آمریکایی در برهه کنونی نسبت به تحولات آتی سوریه با نگاهی تردید آمیز می نگرند. آنها آینده حوزه شامات را پرریسک و غیر قابل اطمینان تلقی می کنند، زیرا برخی مهره هایی که آمریکا با حمایت پنهان و آشکار از آنها، فروپاشی حکومت سوریه را کلید زده اند، قابلیت سرپیچی از مصدر و فرمانده اصلی خود در آن سوی آتلانتیک را داشته و دارند.
به قول برخی رسانه های غربی، نگرانی استراتژیستها و تصمیم سازان حوزه سیاست خارجی آمریکا در برهه کنونی، معطوف به خلاء و فضای است که ممکن است بهجای تعادلی نامطلوب اما نسبتا تثبیتشده نیروها، با چیزی پر شود که آمریکا آن را حتی بدتر میداند؛ یعنی تصرف توسط شورشیان فرمانبردار کنونی که در آینده تبدیل به مهره های نافرمان می شوند.
واشنگتن بحران کنونی را با همراهی مطلق رژیم اشغالگر قدس خلق کرده اما قدرت پیش بینی این بازی خطرناک را از دست داده است. این همان خطای راهبردی و عمیقی است که واشنگتن در روند خلق و تثبیت موقعیت القاعده در افغانستان و شبه قاره هند نیز با آن مواجه شد. جایی که زبگنیوبرژینسکی مشاور امنیت ملی اسبق آمریکا خلق القاعده توسط واشنگتن ، آن هم بدون قدرت مدیریت آن را بزرگ ترین خطای کشورش در آن سوی مرزها دانسته بود.