به گزارش «راهبرد معاصر»؛ والری ژیسکاردستن، رئیس جمهور اسبق فرانسه در دهه 1960 میلادی اصطلاح «امتیاز ارزشمند» را ابداع و وزیر دارایی فرانسه در آن زمان بر قدرت دلار آمریکا به عنوان ارز ذخیره جهانی تأکید کرد که به ایالات متحده تسلط اقتصادی فعلی را داده است.
این قدرت فراتر از سواحل آمریکا و حتی تا سواحل نزدیکترین متحدانش نیز گسترش می یابد. شما این قدرت را با بزرگ، ثروتمند یا موفق بودن به دست نمی آورید و ربطی به هاب فناوری بودن یا توانایی بالای ارتش ندارد، بلکه به طور مستقیم با نقش دلار در ساختار مالی جهانی مرتبط است.
رئیس سابق فدرال رزرو زمانی چهار خدمتی را که دلار به اقتصاد جهانی ارائه می دهد برشمرد، ازجمله ثبات ارزش، نقدینگی، ایمنی و نقش ایالات متحده به عنوان آخرین وام دهنده
هژمونی اقتصادی به توانایی شما در استفاده از قدرت اقتصادی، پول و ساختار مالی برای تحمیل اراده تان بر دیگران خلاصه می شود و لزوماً با زور و قدرت نظامی همراه نیست. به عنوان نمونه، هر بانکی که به معامله با روسیه ادامه دهد، در خطر تحریم از بازارهای دلار آمریکا قرار دارد. با توجه به اهمیت دلار در نظام مالی جهان، کشورها چاره ای جز تبعیت از سیاست های آمریکا نخواهند داشت. بنابراین، بسیاری از اقتصاددانان نسبت به آینده سلطه اقتصاد جهانی ایالات متحده خوش بین هستند. اما من با آنها موافق نیستم و معتقدم سیاست اقتصادی دونالد ترامپ از «امتیاز ارزشمند» آمریکا می کاهد.
بن شالوم برننکی، رئیس سابق فدرال رزرو زمانی چهار خدمتی را که دلار به اقتصاد جهانی ارائه می دهد برشمرد، ازجمله ثبات ارزش، نقدینگی، ایمنی و نقش ایالات متحده به عنوان آخرین وام دهنده.
وی در حمایت از اقتصاد جهانی در دوره بحران مالی بین المللی نقش اساسی داشت و در نتیجه از «امتیاز ارزشمند» کشورش حمایت کرد. برنانکی تقریباً یک دهه پس از آغاز بحران گفت: فدرال رزرو در بحران مالی با ایجاد سوآپ ارز با 14 بانک مرکزی، ازجمله چهار بانک در بازارهای نوظهور به عنوان تأمین کننده ذخیره دلار عمل کرد.
دلار آمریکا نقش خود را به عنوان ارز اصلی جهان تا پس از جنگ جهانی دوم، به عنوان تکیه گاه ساختار مالی برتون وودز که سال 1944 تأسیس شد، ایفا نکرد. این توافق، بقیه جهان را ملزم میکرد نرخهای مبادله ثابتی را در برابر دلار (که به طلا ارتباط داشت) اتخاذ کنند. این سازوکا مالی در دهه 1960 شروع به فروپاشی کرد و مرگش در مراحل مختلف اتفاق افتاد. سال 1971 ریچارد نیکسون به تبدیل دلار به طلا پایان داد، سال 1973 نرخ ارز ثابت لغو شد و سازوکار برتون وودز به طور رسمی سال 1976 پایان یافت.
در این مرحله، جهان به سمت نرخ ارز منعطف حرکت کرد. معلوم شد این موضوع سلطه اقتصادی آمریکا را تقویت می کند. این روند بر مبنای معاهده فاوستی میان کشورهای وابسته به صادرات مانند چین و آلمان و ایالات متحده بود که مایل به جذب کسری بودند. به عنوان نمونه، اگر چین تجهیزات ویدئویی بیشتری به ایالات متحده و آلمان نیز خودروهای بیشتری بفروشد، هر دو درنهایت دلارهایی به دست می آورند که سپس در ایالات متحده سرمایه گذاری می کنند. کسری تجاری افسانه ای آمریکا که ترامپ بسیار از آن تنفر دارد، به طور مستقیم با این جریان سازی دلاری مرتبط است.
این بی ثباتی در تجارت موتور محرک جهانی شدن بود. اقتصاددانان کلان و به ویژه اقتصاددانان تجارت این موضوعات را دوست دارند، زیرا با ایدئولوژی اساسی ای مطابقت دارند که می گوید، «تجارت آزاد جهانی برای همه، همیشه و همه جا خوب است؛ اما عیب بزرگ آن اینکه سود برخی افراد بیشتر از دیگران است». درنهایت رأی دهندگان آمریکایی تصمیم گرفتند و به ترامپ و سیاست های تجاری اش رأی دادند و به حرف اقتصاددانان گوش ندادند.
عوامل ژئوپلیتیکی نیز مداخله کرد. در عصر جهانی شدن افسارگسیخته، آلمان خود را به گاز ارزان روسیه، واردات از چین و دفاع ایالات متحده وابسته کرده است. این چندپارگی مدل اقتصادی آلمان را که به طور سنتی مبتنی بر صنعت بود، از بین برد و آن را نامتعادل و به شدت آسیب پذیر کرده است.
آشفتگی ها به دلیل تناقض داخلی در سیاست های اقتصادی ترامپ پیچیده شده است؛ وی می خواهد مشکل کسری تجاری را حل کند، اما هم زمان می خواهد دلار آمریکا مهم ترین ارز باقی بماند
امکان دارد به زودی تحولات بزرگتری در راه باشد. نخستین دوره ریاست جمهوری ترامپ به ما این سیگنال را داد که دوران جهانی شدن فرارسیده و نظام تک قطبی رو به پایان است. اما در آن زمان، این موضوع به اندازهای که اکنون به نظر میآید جدی و متمرکز نبود. اگر ترمپ در حذف کسری تجاری دوجانبه آمریکا در برابر مکزیک، کانادا، چین و اتحادیه اروپا موفق باشد، متغیرهای تجاری و مالی جهانی میتواند دگرگون شود. از آنجایی که کشورهایی که به شدت به توانایی شان برای صادرات به ایالات متحده متکی هستند، مجبور به افزایش تجارت با یکدیگر می شوند، نیاز کمتری به استفاده از دلار در معاملات بین المللی وجود خواهد داشت و بنابراین «امتیاز ارزشمند» به طور قطع کاهش می یابد.
با اعمال قدرت بیشتر، امتیازات کاهش می یابد. پس از جنگ اوکراین، ایالات متحده و دولت های اتحادیه اروپا دارایی های ذخیره روسیه سرمایه گذاری شده در کشورهایشان را مسدود کردند. اکنون سرمایه گذاران خارجی تعجب کرده اند، آیا پول آمریکایی آنها که در اوکراین سرمایه گذاری می شود امن است یا خیر. ادعای برنانکی مبنی بر اینکه «دلار امنیت و نقدینگی فراهم می کند»، قطعا با تجربه روسیه همخوانی ندارد و پس از پایان جنگ، پول آنها در آمریکا و اروپا نگهداری نخواهد شد. در این میان کشورهایی که موضعی اتخاذ نکرده اند، تحریم های غرب را با نگرانی تماشا می کنند. به عنوان نمونه، چین شروع به محدود کردن حضور خود در بازارهای ایالات متحده کرده است.
آشفتگی ها به دلیل تناقض داخلی در سیاست های اقتصادی ترامپ پیچیده شده است؛ وی می خواهد مشکل کسری تجاری را حل کند، اما هم زمان می خواهد دلار آمریکا مهم ترین ارز باقی بماند. مدیریت این اهداف متضاد برعهده اسکات بسنت، وزیر خزانه داری ترامپ است و امکان دارد در حال حاضر سخت ترین کار دولت آمریکا باشد.
بسنت سرمایه گذاری درخشان و یکی از مغزهای متفکر پشت پرده شرط بندی خیره کننده جورج سوروس علیه بانک انگلستان در سال 1992 بود که به خروج پوند از مکانیسم نرخ ارز اروپا منجر شد. اما حتی وی برای دستیابی به اهداف متناقضی که ترامپ برای سیاست های اقتصادی اش تعیین کرده، با چالش مواجه و آن، کاهش کسری تجاری ایالات متحده، کسری بودجه و بازگرداندن اقتصاد به موقعیت متعادل تر بدون پایان دادن به نقش دلار به عنوان ارز پیشرو در جهان است.
مشکل دیگری وجود دارد. محتمل ترین رقیب آینده دلار به عنوان ارز معاملاتی جهانی امکان دارد یورو، رنمینبی (پول رسمی چین) یا هر ارز کاغذی دیگری و حتی بیت کوین باشد. دولت ترامپ مشغول مقررات زدایی از صنعت کریپتو (ارز دیجیتال) است و اعلام کرده است می خواهد تمام بیت کوین ها در ایالات متحده باشد. اما بیت کوین مانند سهام یا اوراق قرضه نیست و آمریکایی کردن این ایده مؤثرتر از تلاش برای آوردن کل اینترنت به دهکده شما نخواهد بود.
تناقض در اهداف سیاست اقتصادی ترامپ مغفول نمی ماند. برخی سرمایه گذاران هوشمندی که می شناسم در حال حاضر مقدار قابل توجهی از ثروتشان را در طلا و بیت کوین سرمایه گذاری می کنند و مانند من به توانایی غرب در کنترل تورم شک دارند. مطمئن نیستم ترامپ واقعاً آنقدر که در رقابت های انتخاباتی وانمود می کرد، به تورم اهمیت دهد. اما فکر می کنم وی در زمینه تعرفه ها جدی است. سرمایهگذار باهوش متوجه خواهد شد این راهبرد برای سرمایهگذاریهای جایگزین مانند بیتکوین و طلا بسیار مثبت و برای سرمایهگذاریهایی که در محیطهای باثبات و با تورم پایین مانند اوراق قرضه دولتی رشد میکنند، بسیار بد خواهد بود.
معتقدم تعرفه های ترامپ کارساز خواهد بود، کسری تجاری ایالات متحده کاهش خواهد یافت، تجارت جهانی بیشتری در خارج از ایالات متحده رخ خواهد داد و اتحادیه اروپا با احتیاط دوباره با چین تعامل خواهد کرد. دلار برای مدتی و قطعاً در دوره ریاست جمهوری ترامپ به عنوان واحد پولی پیشرو در جهان باقی خواهد ماند؛ اما سلطه اش را از دست خواهد داد. در این مرحله افراد بیشتری به بیت کوین روی خواهند آورد. بیت کوین برای دلار همان خطری را دارد که رسانه های اجتماعی برای رسانه های سنتی.
سیاستهای ترامپ به فرسایش بلندمدت نه تنها قدرت جهانی آمریکا، بلکه به توانایی اش در استفاده از فشار اقتصادی برای همسو کردن سایر نقاط جهان با اولویتهایش منجر خواهد شد. «امتیاز ارزشمند» آمریکا بهای تمام شده ای به همراه خواهد داشت. آمریکایی ها به زودی متوجه خواهند شد می توانند به راحتی بدون امتیاز دادن زندگی کنند، اما سیاست خارجی دشوارتر خواهد شد.