گزارش «الخلیج آنلاین»؛ 

کانال سوئز و پاناما عرصه جدید نفوذ ترامپ

رئیس‌جمهور آمریکا پس از درخواست عبور آزاد کشتی‌های آمریکایی از کانال‌های سوئز و پاناما، فصل جدیدی را در مباحث بین‌المللی گشود، موضعی که ورق را درباره نقش حاکمیت و منافع راهبردی در آبراه‌های جهانی به‌هم می‌ریزد. 
تاریخ انتشار: شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - 03 May 2025

کانال سوئز و پاناما عرصه جدید نفوذ ترامپ

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ دونالد ترامپ در پستی در شبکه اجتماعی Truth Social فراتر از اظهارنظری معمولی بیان اینکه و گفت، «این دو کانال بدون ایالات متحده وجود نخواهند داشت» و به بررسی مجدد تاریخ پیچیده‌ای پرداخت که در آن نفوذ آمریکا با حاکمیت ملی سایر کشورها درهم تنیده شده است.

 

از منظر سیاسی، درخواست ترامپ سؤالات حساسی را درباره محدودیت‌های نفوذ آمریکا و توانایی آن در تحمیل دیدگاهش در مناطقی که کشورهایشان ستون‌های استقلال ملی خود را در نظر می‌گیرند، به‌وجود می‌آورد.  

این تنگه دریای سرخ و دریای مدیترانه را به هم متصل و تجارت میان آسیا و اروپا را تسهیل می‌کند

از منظر اقتصادی، این پیشنهاد درآمدهای حیاتی دو کشورِ واقع در مسیر کریدور را در زمانی که ثبات مالی جهانی ضعیف است، تهدید می‌کند؛ در حالی که ابعاد ژئوپلیتیکی در لحظه‌ای حساس از رقابت فزاینده میان ایالات متحده و چین، با هم تلاقی می‌کنند.

 

کانال‌های سوئز و پاناما

کانال سوئز گذرگاهی حیاتی برای تجارت جهانی و نقطه عطف راهبردی با تأثیر قابل توجه بر اقتصاد مصر و جهان و این موضوع در موارد زیر مشهود است: 

  • این تنگه دریای سرخ و دریای مدیترانه را به هم متصل و تجارت میان آسیا و اروپا را تسهیل می‌کند.
  • 12 درصد کل حجم تجارت دریایی جهان و تقریباً ۲۰ هزار کشتی سالانه از آن عبور می‌کنند.
  • درآمد آن در سال مالی 2023-2024 به 7.2 میلیارد دلار رسید.

 

درباره کانال پاناما، اهمیت آن را می‌توان به شرح زیر خلاصه کرد:

  • کوچکترین آبراه است که اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام را به هم متصل می‌کند.
  • پاناما سه درصد کل تجارت دریایی جهان را در اختیار دارد.
  • این مسیر که سال ۱۹۱۴ افتتاح شد، حدود ۸۲ کیلومتر امتداد دارد.
  • به کشتی‌ها اجازه می‌دهد از سفر طولانی پیرامون آمریکای جنوبی اجتناب کنند.
  • سالانه ۱۴ هزار کشتی از این کانال عبور می‌کنند.
  • درآمد حاصل از آن تقریباً 4 میلیارد دلار در سال است.

 

سابقه طولانی سلطه

هنگام بررسی کانال‌های سوئز و پاناما درمی‌یابیم مدت‌هاست با خاطره نفوذ و تسلط قدرت‌های بزرگ جهان، چه به‌وسیله حمایت از پروژه‌ها و چه با گسترش کنترل نظامی و اداری پیوند خورده‌اند.

 

در حالی که کانال سوئز تا زمان ملی شدنش در کنترل بریتانیا و فرانسه بود، کانال پاناما تا سال ۱۹۹۹ در کنترل آمریکا بود و آن سال طبق معاهده‌ای دوجانبه به پاناما واگذار شد.

 

این سابقه طولانی سلطه، مستقیم یا غیرمستقیم، سؤالاتی را درباره انگیزه‌های دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا در درخواست عبور آزاد کشتی‌های آمریکایی از این دو کانال مطرح می‌کند. پیشنهاد ترامپ با نوسانات اقتصادی جهانی و احتمال گسترش دامنه دریایی چین همزمان شده است.

هنگام بررسی کانال‌های سوئز و پاناما درمی‌یابیم مدت‌هاست با خاطره نفوذ و تسلط قدرت‌های بزرگ جهان، چه به‌وسیله حمایت از پروژه‌ها و چه با گسترش کنترل نظامی و اداری پیوند خورده‌اند

از نظر ژئوپلیتیکی، اظهارات ترامپ بازی‌ای آشکار می‌کند که بزرگتر از لغو صرف هزینه‌های ترانزیت کشتی‌های آمریکایی است. دو کانال سوئز و پاناما نه تنها آبراه، بلکه کلیدهای نفوذ جهانی در حوزه‌های اقتصاد، سیاست و امنیت هستند.

 

از زاویه‌ای دیگر، با توجه به رقابت فزاینده جهان میان قدرت‌های بزرگ، به ویژه با افزایش قدرت چین در تجارت جهانی، درخواست ترامپ تلاشی برای گسترش نفوذ آمریکا در مواجهه با گسترش نفوذ چین در دریای سرخ و کارائیب است. 

 

رویکرد شرقی

تحلیلگران سیاسی معتقدند، ترامپ از نظر سیاسی مانند رهبران کره شمالی رفتار کرده است. وی مانند کودکان غذا (توئیت‌هایش) را به صورت مردم پرتاب می‌کند تا آنها بتوانند آن را بردارند و سپس بارها و بارها آن را به عقب پرتاب می‌کند.

 

اظهارات اخیر ترامپ در رابطه با کانال پاناما و کانال سوئز تفاوتی با سیاست سنتی «نگاه به شرق» آمریکا ندارد. این سیاست به‌وسیله «ایجاد اتحادهای نظامی دریایی، استفاده از دزدان دریایی سابق به عنوان بهانه و اکنون، بازیگران سیاسی غیردولتی (شبه نظامیان) با هدف تلاش برای محاصره زنجیره‌های تأمین چین» اجرا می‌شود.

 

ترامپ با توجه به توانایی قاهره در داشتن نیروهای دریایی مؤثر که قادر به محافظت از تنگه‌های دریای مدیترانه و سرخ هستند، در تلاش است قاهره را به چنین اتحادی بکشاند. هدف اصلی رویکرد، به دلیل اتحاد مصر با بروکسل و واشنگتن، این است که به دومین متحدش، اسرائیل، اهرم فشار بیشتر و به ایالات متحده توانایی نسبی بیشتر برای فشار بر اتحادیه اروپا داده شود.

 

تشکیل ائتلاف دریایی

در بحبوحه رقابت قدرت‌های تجاری و سیاسی، دو کانال سوئز و پاناما با چالش‌های فزاینده‌ای مواجه هستند. کانال سوئز سال ۲۰۲۴ به دلیل حملات حوثی‌ها به کشتی‌ها در دریای سرخ به شدت آسیب دید و به کاهش شدید درآمدهای آن منجر شد.

 

کانال پاناما در بحبوحه افزایش آشفتگی‌های اقلیمی و سیاسی، برای حفظ درآمد خود با مشکل مواجه است، به طوری که ترانزیت کشتی سال ۲۰۲۴، ۲۹ درصد، ترانزیت LNG، ۶۶ درصد و ترانزیت محموله‌های فله خشک، ۱۰۷ درصد کاهش یافته است.

 

در حالی که مصر و پاناما در تلاش برای محافظت از منبع درآمد حیاتی هستند، خواسته‌های ترامپ اوضاع را پیچیده‌تر خواهد کرد، به ویژه اگر به رویکردی گسترده‌تر تبدیل شود که واشنگتن به‌طور رسمی به عنوان بخشی از بازتعریف روابط تجاری اش با جهان اتخاذ کرده است. 

 

در بحبوحه این موارد، سؤالی اساسی مطرح می‌شود: آیا جهان تغییر در معادلاتی که دهه‌هاست وجود داشته را خواهد پذیرفت، یا این دو کانال همچنان نهادهای مستقلی تابع کشورهای حاکم باقی خواهند ماند؟ 

 

در این راستا ایالات متحده (به ویژه با بازگشت ترامپ به قدرت) به دنبال کاهش هزینه‌های کنترل خود بر گذرگاه‌های دریایی بین‌المللی است. واشنگتن به‌وسیله «جنگ لفظی ترامپ» تلاش می‌کند برای تشکیل اتحاد دریایی جدید از کشورهای مایل تلاش کند، با این هدف که بار حفاظت از مسیرهای تجاری دریایی را به اشتراک بگذارند؛ نه اینکه ایالات متحده به تنهایی آن را به دوش بکشد.

 

هدف عمیق‌تر ترامپ در دوره دوم ریاست جمهوری‌اش، تقویت نفوذ آمریکا به‌وسیله ایجاد مشارکت‌های راهبردی خواهد بود که مبتنی بر اصول سنتی دموکراتیک و لیبرال نیستند، بلکه بر منافع کاملاً واقع‌بینانه متمرکز هستند. سیاست آمریکا به سمت کنار گذاشتن فشارهای مبتنی بر ارزش در ازای ایجاد مشارکت‌های انعطاف‌پذیری که در خدمت منافع تجاری و ژئوپلیتیکی آن باشد، حرکت می‌کند. این روند تغییرات بالقوه‌ای را در معادلات کنترل دریایی جهانی تحمیل می‌کند.

ارسال نظر