به گزارش «راهبرد معاصر»؛ پایان دادن به درگیریها یکی از محورهای اصلی برنامه انتخاباتی دونالد ترامپ بود. گرچه بسیاری تردید داشتند رئیس جمهور راست افراطی به وعدههایش عمل کند، اما وی اصرار داشت فرمول جادویی برای پایان دادن به جنگها و بازگرداندن عظمت آمریکا در اختیار دارد.
این تردیدها در ۱۰۰ روز نخست دولت جدید آمریکا با اعلام جنگ تجاری علیه دشمنان و متحدان، اظهارات رئیس جمهور درباره جنگهای غزه و یمن و موضعگیری در زمینه توافق هستهای با ایران، به استثنای موضعش درباره جنگ اوکراین، تقویت شد.
غیرمنطقی است فرض کنیم ابرقدرتی مانند آمریکا سیاست خارجی اش را بر مبنای تصمیمات روزانه و گاه متناقض انجام میدهد
بدون هیچ هشداری در صحنه، دولت ترامپ شروع به عقبنشینی از مواضع قبلی خود کرد. با میانجیگری عمان وارد مذاکرات غیرمستقیم با ایران شد، آتشبس با یمن را اعلام، مذاکرات با حماس را آغاز کرد، تعرفهها را کاهش داد و گفتوگو با چین را آغاز کرد.
برخی معتقدند، دولت آمریکا با استناد به پیامدهای اقتصادی جنگ اقتصادی، خسارتهای مستقیم و غیرمستقیم ناشی از جنگ دریای سرخ و ناتوانی در حل و فصل نبرد غزه که بار اقتصادی و اخلاقی را در داخل و سطح بینالمللی بر دوش آمریکا میگذارد، دوباره به خود آمده است.
با وجود واقعگرایی این توجیهات، نگاه به کلیت وقایع از زاویهای دیگر، تصویر متفاوتی از بستری که آمریکا سیاست خارجی اش را در آن اجرا میکرد، به ما میدهد. غیرمنطقی است فرض کنیم ابرقدرتی مانند آمریکا سیاست خارجی اش را بر مبنای تصمیمات روزانه و گاه متناقض انجام میدهد و محافل دفاعی و سیاست خارجی فاقد برنامهای جامع برای تضمین اجرای سیاست خود هستند؛ سیاستی که ترامپ آن را در یک عبارت خلاصه کرد: «آمریکا را دوباره بزرگ میکنیم».
ترامپ با ذهنیت تاجرانی که در دولتش جمع شدهاند، به جهان نزدیک شده است. این کار با نشان دادن تواناییهای اقتصادی آمریکا بهوسیله اعمال تعرفه بر بیشتر کشورهای جهان آغاز شد، در حالی که همزمان کمک به کشورهای فقیر را که کمکهای آمریکا بخش قابل توجهی از درآمد اقتصادی شان را تشکیل میدهد، متوقف کرد.
این سیاستها به عقبنشینی کشورهای اروپایی از مخالفت با سیاستهای ترامپ در زمینه موضوع اوکراین منجر شد. رهبران انگلیس، فرانسه، آلمان و لهستان مجبور شدند از کی یف بازدید و ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین را متقاعد کنند آتشبس را بر مبنای شروط آمریکا بپذیرد؛ شروطی که الحاق کریمه به روسیه را قطعی میدانست و کی یف را ملزم به پذیرش واگذاری بخشی از خاک خود به روسیه میکرد.
سیاست ترامپ به توافقهای تجاری جدید با کانادا و مکزیک منجر شد و چین را به میز مذاکره تجاری آورد که هدفش بهبود نداشتن تعادل تجاری میان چین و آمریکا بود.
این تصمیمات اقتصادی با افزايش درگیریها در جبهههای جنگ غزه و یمن همزمان شد. رژیم صهیونیستی بدون شک با تأیید آمریکا جنگ علیه غزه را ازسر گرفت و مرتکب قتل عامهایی حتی بزرگتر از قتل عامهای دور نخست جنگ شد. میتوان استدلال کرد، دور جدید حملات با هدف قرار دادن غیرنظامیان و تهدید عملیات نظامی گسترده برای اشغال کل نوار غزه انجام شده است. این با محاصره بشردوستانه همراه بود که جمعیت را به آستانه قحطی رساند.
آمریکا و رژیم صهیونیستی با حمله به یمن، زیرساختهای این کشور را هدف قرار داده و دهها غیرنظامی را به خاک و خون کشیدهاند. آنها تهدید کردند تا زمانی که یمن محاصره دریایی کشتیهای عبوری از دریای سرخ را لغو نکند، به تجاوز ادامه خواهند داد.
سیاست ترامپ به توافقهای تجاری جدید با کانادا و مکزیک منجر شد و چین را به میز مذاکره تجاری آورد
آمریکا با وجود اینکه یکی از حامیان توافق آتشبس در لبنان بود، در نقض آن بهوسیله رژیم صهیونیستی مداخله نکرد. آمریکا در مداخله در بحران رو به وخامت میان هند و پاکستان کند عمل کرد تا اینکه به نقطه جنگ رسید و حتی دو همسایه تهدید به وقوع جنگ هستهای کردند.
در این مرحله، آمریکا قدرت سیاسی خود را به نمایش گذاشت و در ازای خودداری یمن از هدف قرار دادن کشتیهای آمریکایی، آتشبس با این کشور را اعلام کرد، میانجیگری آتشبس فوری میان پاکستان و هند را برعهده گرفت و گفتوگوی غیرمستقیمی را با حماس آغاز کرد که به آزادی الکساندر عیدان، شهروند دو تابعیتی و نیز وعدههایی برای بازگشایی گذرگاهها و اجازه ورود کمکهای بشردوستانه به نوار غزه منجر شد.
کلید غرب آسیا ایران بوده است که هیچکس انکار نمیکند بازیگر اصلی در بیشتر موضوعات منطقه است. بنابراین، توافق در یمن و گفتوگو با حماس را نمیتوان از گفتوگوی ایران و آمریکا جدا کرد.
دولت ترامپ با بهکارگیری قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی خود، توانسته است بیشتر کشورهای جهان را متقاعد کند منافع آمریکا را بهطور کامل یا جزئی به عنوان موضوعی تحمیلی بپذیرند.
هزاران نفر در این مسیر جان خود را از دست داده، زیرساختها نابود شده و مردم رنج کشیدهاند. اما همه اینها خارج از محاسبات سرمایه داری وحشی قرار می گیرد؛ سرمایه داری که گرچه ادعای تلاش برای ثبات جهانی دارد، اما بهای این ثبات را خواهد پرداخت و درآمدش به خزانه ارباب سرمایه داری خواهد رفت.