به گزارش «راهبرد معاصر»؛ حرکت راهبردی ایران به سمت شمال ریشه در ضرورت و تداوم تاریخی دارد. قفقاز و آسیای مرکزی که زمانی بخشی از این کشور بودند، امتداد طبیعی فضای ژئوپلیتیکی ایران هستند. ارمنستان برای تهران به عنوان دروازه حیاتی به بازارهای اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU) بوده است و جمهوریهای آسیای مرکزی به شرکای مهم دکترین «نگاه به شرق» رهبر معظم انقلاب اسلامی تبدیل شدهاند.
روابط با افغانستان نیز در این راستا قابل توجه است. تهران با وجود به رسمیت نشناختن طالبان، تعامل عملگرایانهای را برای تقویت ثبات منطقهای، ازجمله ایجاد مناطق ویژه اقتصادی در امتداد مرز برای توسعه تجارت دوجانبه دنبال کرده، اما چالشهایی مانند فشارهای مهاجران، هدف قرار دادن ایران به وسیله داعش، اختلافات بر سر رودخانه هیرمند و روابط پرتنش با سران طالبان همچنان پابرجاست.
کریدوری که جمهوری آذربایجان را به وسیله ارمنستان به نخجوان متصل میکند، دسترسی ایران به قفقاز جنوبی را قطع و اتصال منطقهای آن را به شدت محدود میکند
به تازگی محاصره ژئوپلیتیکی ایران شدت گرفته است. حمله اسرائیل و آمریکا و جنگ ۱۲ روزه پس از آن هرچند اختلالاتی در روند اداره ایران به وجود آورد، اما نگرش عمومی را نیز تغییر داد و بیاعتمادی را نسبت به مذاکرات با غرب تقویت کرد. این تغییر با تحولات مهمی همزمان است:
مکانیسم بازگشت تحریمها: تهدید به فعال شدن مجدد تحریمها، فشار اقتصادی و سیاسی بر ایران را افزایش میدهد و مذاکرات جاری را با وجود رویکرد اصلاحطلبانه رئیس جمهور این کشور تضعیف میکند. با وجود همکاری تهران، حملات اسرائیل زیرساختهای هستهای و مکان های غیرنظامی را هدف قرار داد و اعتماد عمومی را نابود کرد. اتهاماتی مبنی ارسال اطلاعات حساس به اسرائیل، اعتماد به آژانس بینالمللی انرژی اتمی را بیشتر تضعیف و واکنشهای اروپایی، ازجمله ستایش صدراعظم آلمان از عملیات اسرائیل، برداشت ایران را از خصومت غرب تقویت کرده است.
افزایش فشارهای داخلی: نامه تقریباً ۷۰ نماینده مجلس ایران به شورای عالی امنیت ملی و درخواست ارزیابی مجدد در دکترین هستهای و نظامی کنونی، در واکنش به جنگ ۱۲ روزه و اعمال فشار اروپا به وسیله بازگشت تحریمها، در این روند تأثیرگذار است. در واقع، رویکرد قهری سه کشور اروپایی واکنش عمومی را بدتر کرده است.
ایجاد «مسیر ترامپ»: کریدوری که جمهوری آذربایجان را به وسیله ارمنستان به نخجوان متصل میکند، دسترسی ایران به قفقاز جنوبی را قطع و اتصال منطقهای آن را به شدت محدود میکند. علاوه بر این، احتمالاً امکان استقرار پرسنل آمریکایی را در امتداد مرز ایران برای ۹۹ سال آینده فراهم کند.
بازگشت احتمالی ایالات متحده به بگرام: پایگاه هوایی بگرام که در ۶۰ کیلومتری شمال کابل واقع شده است، بستری برای شناسایی سریع استانهای شرقی ایران در اختیار ایالات متحده قرار میدهد. البته ایران لزوماً هدف اصلی نیست، بگرام هم ادغام ایران در آسیای مرکزی و هم منافع چین، ازجمله ابتکار کمربند و جاده (BRI) را تهدید میکند. نزدیکی آن به سین کیانگ و کریدور واخان، آسیبپذیری پکن را افزایش میدهد.
استقرار مجدد احتمالی ایالات متحده در بگرام با بازنگری در روابط ایالات متحده و پاکستان تقویت میشود. ۱۹ ژوئن ۲۰۲۵ عاصم منیر، رئیس ستاد ارتش پاکستان به طور رسمی به وسیله ترامپ در واشنگتن مورد استقبال قرار گرفت.
احتمالا شهباز شریف، نخستوزیر پاکستان ۲۵ سپتامبر در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد با دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا دیدار کند. این تحولات نشان میدهد ایالات متحده راهبرد مهار چین را دنبال میکند و ایران را به عنوان نگرانی ثانویه در نظر میگیرد. همچنین، این تغییر گویای وخامت روابط ایالات متحده و هند و نشاندهنده تلاش آمریکا برای ایجاد تعادل در برابر دهلی نز هست.
تصمیم ایالات متحده در راستای کاهش قدرت مانور خارجی ایران و مهار روسیه و چین به وسیله ناتوست
همگرایی تغییر موقعیت نظامی ایالات متحده در افغانستان، تحول روابط ایالات متحده و پاکستان، و اثرات محدودکننده «مسیر ترامپ» نشان دهنده افزایش فشار ژئوپلیتیکی بر ایران است. این تحولات، همراه با تأثیر روانی و سیاسی حمله اسرائیل، خطر سوق دادن تهران را به سمت سیاستهای امنیتی و هستهای سختگیرانهتر، تضعیف چشمانداز دیپلماسی و احتمالاً افزایش بیثباتی منطقهای به همراه دارد.