یادداشت طارق لیساوی، تحلیلگر مراکشی؛

برگ برنده چین مقابل فشارهای آمریکا

بهره‌برداری پکن از عناصر خاکی کمیاب در مناقشه با واشنگتن ناشی از این واقعیت است که چین تقریباً ۷۰ درصد تولید جهانی را کنترل می‌کند که به آن قدرت فوق‌العاده‌ای برای تأثیرگذاری بر زنجیره‌های تأمین جهانی و استفاده از آن‌ها به عنوان ابزار چانه‌زنی می‌دهد.
طارق لیساوی؛ تحلیلگر مراکشی
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۲ - ۲۸ مهر ۱۴۰۴ - 2025 October 20
کد خبر: ۲۹۲۱۱۸

برگ برنده چین مقابل فشارهای آمریکا

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ با اعلام دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا مبنی بر اعمال تعرفه ۱۰۰ درصدی اضافی بر تمام واردات چین از اول نوامبر، واکنش چین غافلگیرکننده و تکان‌دهنده بود. چین نیز به نوبه خود تصمیم گرفت تحریم‌هایی با ویژگی‌های چینی اعمال کند و به رویکردی غیرمنتظره متوسل شد؛ یعنی افزایش محدودیت‌ها بر صادرات عناصر معدنی کمیاب و موادی که حتی مقدار ناچیزی از آنها یافت نمی‌شود. 

این شامل ممنوعیت شرکت‌های کشورهای ثالث از ارسال هرگونه محصول حاوی عناصر معدنی کمیاب از چین بدون اجازه قبلی می‌شود. اما داستان پشت پرده عناصر معدنی کمیاب که سال‌های اخیر رسانه‌ها و محافل بین‌المللی را فرا گرفته، چیست؟ 

با افزایش رقابت جهانی برای برتری فناوری و ملاحظات جهانی در گذار به انرژی پاک، تقاضا برای فلزات کمیاب به شدت افزایش یافته است

مواد معدنی کمیاب

این گروه از ۱۷ عنصر شیمیایی ازجمله ایتریم، اسکاندیم، لانتانیم، نئودیمیم، دیسپروزیم و موارد دیگر تشکیل شده است. این عناصر دارای خواص فیزیکی و شیمیایی هستند که آنها را در صنایع های تک (فناوری پیشرفته) مانند تلفن‌های هوشمند، خودرو‌های برقی، توربین‌های بادی، نمایشگرها، باتری‌ها و میکروچیپ‌ها ضروری می‌کند. این فلزات همچنین در صنایع بسیار پیشرفته مانند فناوری فضایی، رباتیک و میکروچیپ‌های مورد استفاده در هوش مصنوعی و محاسبات با کارایی بالا استفاده می‌شوند. آنها همچنین در صنایع نظامی مانند جت جنگنده 35F- که رژیم صهیونیستی از آن برای نفوذ به حریم هوایی اعراب و بمباران ایران، یمن، سوریه و قطر استفاده کرده است، کاربرد دارند.

فلزات کمیاب آنطور که توصیفشان نشان می‌دهد کمیاب نیستند و در پوسته زمین فراوانند. در واقع، عناصری مانند سریم و لانتانیم از فلزات رایجی مانند مس و سرب فراوان‌ترند. با وجود این، چالش نه در یافتن، بلکه در استخراج و فرآوری آنهاست.

ملاحظات جهانی

با افزایش رقابت جهانی برای برتری فناوری و ملاحظات جهانی در گذار به انرژی پاک، تقاضا برای فلزات کمیاب به شدت افزایش یافته است. این مواد معدنی در ساخت باتری‌های خودروهای برقی، سامانه‌های فتوولتائیک خورشیدی و اجزای ضروری توربین‌های بادی استفاده می‌شوند. این وابستگی فزاینده، آنها را به عنصری راهبردی در تلاش‌ کشورها برای دستیابی به اهدافشان در کاهش انتشار کربن و گذار به اقتصاد کم کربن تبدیل می‌کند. 

این عناصر را کمیاب توصیف می‌کنند، زیرا به ندرت در غلظت‌هایی یافت می‌شوند که از نظر اقتصادی برای استخراج مقرون به صرفه باشند. علاوه بر این، جداسازی آنها از یکدیگر به دلیل وجودشان در مواد معدنی پیچیده دشوار است و تعداد کشورهایی که قادر به تصفیه و فرآوری آنها هستند، بسیار محدود است.

طبق گزارش گروه مشاوره بوستون (BCG)، بخش عناصر خاکی کمیاب تا سال ۲۰۳۵ میلادی به سرمایه‌گذاری‌های عظیم ۱۰۰ میلیارد دلاری نیاز خواهد داشت تا بتواند تقاضای رو به رشد را برآورده کند، به ویژه برای عناصر مورد استفاده در آهنرباهای دائمی مانند نئودیمیوم، تربیوم و دیسپروزیوم که ارتباط نزدیکی با انقلاب خودروهای برقی و تولید انرژی پاک دارند.

کارت فشار ژئوپلیتیکی

بهره‌برداری پکن از عناصر خاکی کمیاب در مناقشه‌اش با واشنگتن ناشی از این واقعیت است که چین تقریباً ۷۰ درصد تولید جهانی را کنترل می‌کند و بیش از ۸۰ درصد عملیات پالایش و فرآوری را در انحصار خود دارد که به آن قدرت فوق‌العاده‌ای برای تأثیرگذاری بر زنجیره‌های تأمین جهانی و استفاده از آنها به عنوان ابزار چانه‌زنی ژئوپلیتیکی می‌دهد. در مقابل، آمریکا عملاً فاقد هرگونه ظرفیت فرآوری برای مواد معدنی مورد نظر است. در جریان توافق تجاری قبلی دو کشور، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا از توافقی با چین برای تسریع ارسال عناصر خاکی کمیاب به آمریکا خبر داد. در همین حال، واشنگتن به دنبال جایگزینی برای واردات این منابع معدنی کمیاب برای تأمین ذخایر خود است.

ترامپ، هدیه‌ای برای افراد جاه‌طلب

در واقع، ترامپ هدیه‌ای برای چین و تمام قدرت‌هایی است که می‌خواهند در دنیای در حال تغییر، جای پایی برای خود بیابند. این مرد در حال تسریع پایان ساختار پس از جنگ جهانی دوم است؛ ساختاری که هژمونی آمریکا را بر اقتصاد جهانی برقرار و مهم‌تر از آن، سازوکار پولی ظالمانه و غیرمنصفانه ایجاد کرد. 

 این مرد درباره کسری تجاری عقده و با ذهنیتی بدوی و سوداگرانه سروکار دارد که دغدغه‌اش کاهش کسری تجاری بدون در نظر گرفتن بقیه اثرات و داده‌های موازی است. کسری تجاری به طور خاص برای آمریکا مشکل اقتصادی نیست و من توضیح خواهم داد که چرا؟

نخست، اینکه مدل آمریکایی مبتنی بر تجارت آزاد و نفوذ آمریکا در جهان پس از جنگ جهانی دوم بر مبنای تجارت و بازار آزاد آمریکا بنا نهاده شده بود.

دوم، اینکه تجارت آزاد در وهله نخست به نفع آمریکاست، زیرا به افزایش مصرف و نرخ رشد کمک می‌کند. مشاغل صنعتی که اقتصاد آمریکا به چین واگذار کرده بود، عملاً با مشاغل بهتر در بخش خدمات جایگزین شده‌اند و این مشاغل نیاز به مصرف و واردات دارند.

سوم، اینکه کسری تجاری برای کشورهایی که با ارز معتبر خرید می‌کنند زیانبار است. این موضوع به طور خاص در مورد آمریکا صدق نمی‌کند، زیرا دلار ارز جهانی است. وقتی آمریکا از خارج از کشور خرید می‌کند، طبق منطق سیاست پولی، تا زمانی که از ارز محلی خود برای واردات کالا استفاده کنید، هیچ تفاوتی با خرید از بازار داخلی ندارد. اگر انحصار آمریکا بر «امتیاز دلار» نبود، ارز آن مدت‌ها پیش زیر بار کسری عظیم و خروج ارز معتبر از کشور برای جایگزینی کالاهای وارداتی فرو می‌پاشید. 

آمریکا دلار چاپ و جهان آنها را تقاضا می‌کند. تنها به همین دلیل، آمریکا از دهه 1970 میلادی و پایان استاندارد طلا، کسری تجاری فزاینده‌ای تجربه کرده است، بدون اینکه هزینه ای بپردازد.

در توافق تجاری قبلی دو کشور، رئیس جمهور آمریکا از توافقی با چین برای تسریع ارسال عناصر خاکی کمیاب به آمریکا خبر داد

زمین نبرد

وقتی فیل‌ها می‌جنگند، چمن‌ها بهایش را می‌پردازند. این یعنی دولت‌های ضعیف و شکننده نباید سرزمین خود را به زمین چمن تبدیل کنند که فیل‌ها بر سرش می‌جنگند؛ بلکه باید از محدودیت‌های قدرت و نقاط ضعف خود آگاه باشند و با واقعیت ژئواستراتژیک با عمل‌گرایی و احتیاط شدید برخورد کنند. آنها حتی باید تلاش کنند از وضعیت درگیری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی سوءاستفاده و آن را به سپر محافظ تبدیل کنند.

سلاح آنها باید بی‌طرفی و خدمت به منافع ملی در وهله نخست، دوم و دهم باشد. در شرایط درگیری غول‌ها، کشورهایی با حاکمیت شکننده و توانایی‌های نظامی و اقتصادی محدود نباید در نبردهای نفوذ به چمن تبدیل شوند. مهمتر از همه، این کشورها باید راهبرد مورچه را در پیش بگیرند که اگر توانایی‌ها و صلاحیت‌های خود را هوشمندانه و خردمندانه به کار گیرد، می‌تواند به طور مسالمت‌آمیز از زیر پای غول‌ها عبور کند.

بنابراین، به کشورهای عربی و کشورهای مشابه می‌گویم، شرایط و عرصه بین‌المللی آبستن چالش‌ها و تهدیدها و همچنین فرصت‌هایی است که باید با آنها به صورت عملی و با عقلانیت شدید برخورد شود. آنچه من در صحنه بین‌المللی می‌بینم، فرصتی برای ملت‌های مظلوم است تا خود را از سازوکار اقتصادی و مالی وحشیانه آزاد کنند و از زیر بار نظام‌های سیاسی و اقتصادی که ثروت غارت، انرژی‌ها را محدود می‌کنند و از زیر سایه الیگارشی چندملیتی که هدفش کنترل ثروت، هویت‌ها، ذهن‌ها و اراده‌ها در خدمت رؤیایی فریبنده و برده‌ساز است، بیرون بیایند. 

ارسال نظر
آخرین اخبار