
به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در میان پتک جنگ متعارف و سندان فضای مجازی، درگیری سایبری-نظامی ایران و آمریکا از دریچه هکرها، از پروژه استاکسنت گرفته تا دیگر پروژهها پدیدار میشود. وزارت امور خارجه آمریکا در اعلامیه ای بیسابقه، 10 میلیون دلار جایزه برای اطلاعاتی که به شناسایی یا یافتن دو شهروند ایرانی منجر شود، تعیین کرد.
جمهوری اسلامی با ایجاد یگان تهاجمی تخصصی در ساختار اطلاعاتی رسمی قابلیتهای سایبری خود را توسعه داد
این موضوع نشان دهنده آگاهی فزاینده آمریکاییها از این است که رویارویی با تهران دیگر محدود به میدانهای نبرد سنتی یا دورهای تحریم نیست، بلکه به فضای مجازی نیز گسترش یافته است؛ به ویژه پس از آنکه زیرساختهای حیاتی - تأسیسات انرژی، ارتباطات، امور مالی، حمل و نقل و حتی رسانهها - به اهدافی بالقوه در جنگ نامحسوس اما تأثیرگذار تبدیل شده اند. به همین دلیل، آمریکا می گوید هکرهای ایرانی میتوانند حملات سایبری انجام دهند که به زیرساختهای حیاتی و شرکایش ازجمله رژیم صهیونیستی آسیب برساند.
از این منظر حیاتی، با قرار دادن تحول اخیر در چارچوب تکامل جنگ دهههای گذشته، چگونگی تغییر مفهوم رویارویی به وسیله فناوری و چگونگی بازطراحی موفقیتآمیز قواعد درگیری را به وسیله ایران و گذار از جنگ سخت به جنگ نرم و سپس به جنگ پیچیده دیجیتال و سایبری پی می بریم. تاریخ فناوری جنگ نشان میدهد این گذار تقریباً ۱۵ سال پیش با «عملیات المپیک» (نام رمز عملیاتی مخفی با استفاده از ویروس کامپیوتری استاکسنت برای خرابکاری در تأسیسات هستهای ایران) رخ داد. این نخستین جهش در جنگ دیجیتال بود، اما از خارج از کشور علیه ایران انجام شد.
پس از این حمله، جمهوری اسلامی با ایجاد یگان تهاجمی تخصصی در ساختار اطلاعاتی رسمی قابلیتهای سایبری خود را توسعه داد. آنها قطعاً گروهی از هکرهای تازه کار نیستند و منابع، پوشش نهادی، هماهنگی اطلاعاتی و راهنماییهایی در اختیارشان قرار دارد. این موضوع به ارتقای حملات سایبری از رخنههای فنی تصادفی صرف به ابزارهای جنگی راهبردی با ابعاد سیاسی و امنیتی و همچنین هدف قرار دادن زیرساختهای حیاتی و شبکههای دولتی و اقتصادی کمک کرده است.
این موضوع توانایی نفوذ به سامانه های اطلاعاتی و امنیتی کشورهای متخاصم را نشان میدهد. گواه این موضوع، گزارشی است که به تازگی درباره حمله سایبری ایران منتشر شد که دادههای هزاران صهیونیست را که در واحدهای حساس، ازجمله پرسنل اطلاعاتی و دفاعی خدمت میکردند، افشا کرد. این گزارش تأیید کرد، پس از نفوذ، پیامهایی طراحی شده و دقیق برای افراد حساس هدف ارسال شد. این یعنی ایران در زیرساختها متوقف نشده؛ بلکه به سازمانهای اطلاعاتی و دادههای حساس نفوذ کرده است که به آن سرعت سازگاری و توسعه در مقایسه با گذشته داده است. این گزارش حتی فراتر از آن نیز رفته است و به وضوح نشان میدهد حملات در جریان تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه پس از «طوفان الاقصی» و ایران در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، جهشی کیفی در قابلیتهای سایبری داشته است.
جمهوری اسلامی ایران با ایجاد کارگروه «حمله سایبری» در ساختار اطلاعاتی رسمی، ارزش آنچه را که «ابزارهای تهاجمی جایگزین» میدانست، افزایش داده باشد
این پاداش نشاندهنده اعتراف آمریکا به این است که حملات سایبری ایران صرفاً اختلالات فنی یا هک تصادفی نیستند، بلکه تهدیدی جدیتر و خطرناکتر برای زیرساختهای حیاتی و امنیت ملی واشنگتن هستند.
برجسته کردن دو شهروند ایرانی و توصیف آنها به عنوان «دشمن» نشان دهنده تغییر روند پرونده از موضوعی فنی محدود به اطلاعات و امنیت به دغدغه افکار عمومی و تبلیغات رسانهای در خدمت اهداف سیاسی است که تهدیدها و مجازاتهای بیشتر و شاید «حمله نظامی یا سایبری» را علیه تهران توجیه میکند، یا شاید این پرونده در چارچوب فشار سیاسی، چه داخلی آمریکا و چه بر متحدان واشنگتن، به ویژه رژیم صهیونیستی مطرح میشود.
جوهره اعلامیه آمریکا به دولتها و کشورهای عربی درسهایی میدهد، ازجمله اینکه اعراب را به بازنگری در مفهوم آینده جنگهای هوشمند و تنظیم اولویتهای سیاست خارجی فرا میخواند، به ویژه از آنجایی که موازنه قدرت به طور قابل توجهی تغییر کرده است؛ رویارویی دیگر محدود به تیرآهن، هواپیمای B2، ناو جنگی، موشک بالستیک یا بمب اتمی، هر چقدر هم که مهم باشند، نیست؛ بلکه به دادهها، الگوریتمها، نرمافزارها و اطلاعات مشترک محدود میشود و کلیدهای پیروزی یا اختلال در دست مهندسان و هکرهاست.
شاید جمهوری اسلامی ایران با ایجاد کارگروه «حمله سایبری» در ساختار اطلاعاتی رسمی، ارزش آنچه را که «ابزارهای تهاجمی جایگزین» میدانست، افزایش داده باشد؛ به ویژه از آنجا که نفوذ به سازمانهای اطلاعاتی و دادههای هزاران پرسنل نظامی رژیم صهیونیستی و همچنین اختلال در سامانه های زیرساختی، همه اینها در بسیاری از سناریوها معادل حمله متعارف در عصری است که قدرت را بازتعریف کرده است.