به گزارش راهبرد معاصر ، فردا چه میشود؟ این را خدا میداند؟ دیروز چه بوده؟ این را میشود با شخم زدن گذشته به سادگی به آن پی برد. علی دایی از دو بازیکنی اسم برد که در دوران مربیگریاش باید اخراج شان میکرده و نکرده. افشین قطبی دوباره از همان دو نفر اسم برد.دو نفری که حالا سالهاست، از سال ۲۰۱۱ به این طرف ستارگان فوتبال ملی ایران با بازوبند کاپیتانی بوده اند.
همان دو نفری که روزگاری سرمربیان تیم های ملی از اشتباه در عدم اخراجشان گفته بودند اما برای تیم کی روش نعمت بوده اند. چند روز قبل بود که کی روش از نقش جواد نکونام تا نصف راه و بعد از مسعود تا اینجا گفت.
مسعودی که چه در جام جهانی و چه اینجا بیشتر روی نیمکت بوده اما برای تیم چیزی ورای یک کاپیتان است.
مسعودی که در دو سه سال گذشته خیلی فراتر از یک فوتبالیست در کنار مردمش بوده، سمت مردم ایستاده. از مشکلات گفته، از باورهای غلط و از هنجارهایی که باید شکسته شوند. اینکه چرا با فساد در فوتبال پایه برخورد نمی شود. اینکه جامعه چرا خود را در برابر کودکان کار یا علاقه بانوان و خق شان برای ورود به ورزشگاه ها واکنشی در خور نشان نمی دهد.
اصلا چرا راه دور میروید همین قبل بازی با عمان! حرفهایش را یادتان هست؟
آنجا که گفت:«فوتبال خیلی وقت ها برای مردم ما مسکن است. حتی بیشتر از 90 دقیقه فوتبال است. خیلی وقت ها مشکلات زندگی شان را تا مدت ها فراموش می کنند. یک جورهایی تسلی خاطر میشود. به خصوص وقتی بازی های مهمی را می بریم و ری اکشن مردم را می بینیم،بیشتر به ایرانی بودنمان افتخار میکنیم.»
بدون شک مسعود دلش لک زده برای بازی کردن. او در جام جهانی هم خیلی دوست داشت بازی کند. مثل گوچی، مثل اشکان و مثل پژمان .
درست مثل حاج صفی و کریم انصاری فرد که این روزها کمتر به میدان می روند. همه اما یک حقیقت را خیلی خوب می دانند. اینکه هدفی ورای بازی فردی دارند.
وقتی مسعود که بزرگتر است، از همه جلوتر تمرین می کند ، می جنگد . دیگر تک تک آن بچه های جوانتر حرفی برای گفتن نخواهند داشت.
کاش همه آنهایی که احتمالا از بازی بعد و برد بعدی دلشان هوای تیمملی می کند، در راه موفقیت فوتبال ملی کشورشان مثل مسعود بودند.
همه همانهایی که مسعود را همین یکسال قبل گوشه رینگ گذاشته بودند و نمی خواستند تحت هیچ شرایطی به تیم ملی برگردد!