کاسبی در اغتشاشات؛ شکستن هر شیشه ۱۰۰ هزارتومان!-راهبرد معاصر
داروی جدید در آزمایش‌ها، ممکن است روند پیشرفت بیماری پارکینسون را کند کند قاضی پرونده چای دبش: پاسخ بانک‌های شاکی به استعلام‌ها متناظر با سوالات دادگاه تنظیم نشده است خبر جدید وزیر ارشاد درباره هنرمندان ممنوع الفعالیت سازمان هدفمندی یارانه‌ها: مردم حتما حساب بانکی خود را برای دریافت یارانه چک کنند عارف: راهبرد دولت این است که اصلاح قیمت‌ها به سه دهک پایین جامعه آسیبی نرساند کلاس‌های جبرانی دانشگاه‌ها چگونه تشکیل خواهد شد؟ قصاص برای عامل جنایت در بازی خرس وسطی فیلم / گل اول مس رفسنجان به پرسپولیس در دقیقۀ ۴ پیاده‌روی روزانه می‌تواند افسردگی را کاهش دهد لحظهٔ هجوم خودرو به میان جمعیت در آلمان با دست‌کم ۱۱ کشته + فیلم وقوع زلزله ۴ ریشتری در هفتکل ایران ۱۵ - ۱۱ پرتغال/ صعود واترپلو ایران به نیمه نهایی سطح ۲ کاپ جهانی  برتری استقلال مقابل آلومینیوم در ۴۵ دقیقه اول  تساوی یک نیمه‌ای هوادار و نساجی ترکیب آلومینیوم و استقلال اعلام شد

کاسبی در اغتشاشات؛ شکستن هر شیشه ۱۰۰ هزارتومان!

تفاوت آدم‌ها با یکدیگر،حکایتی عجیب دارد؛ یکی سنگ می‌خورد تا بچه‌ای را نجات دهد؛ آن یکی سنگ می‌زند تا پولی به جیب زند.
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۳ - ۲۳ آذر ۱۳۹۸ - 2019 December 14
کد خبر: ۳۰۷۶۶

حکایت ایثار، جوانمردی و از خود گذشتگی مأموران پلیس انگار قرار نیست به فصل آخر برسد؛ چه آنجا که در دمای 40 درجه مرز در گرد و غبار شدید به زوار اربعین حسینی خدمت می‌کردند و چه اینجا که در زیر آماج سنگ و چوب و کوکتل مولوتوف اغتشاش‌گران به نجات مردم می‌ا‌ندیشند و از جان خود می‌گذرند.

حکایت روزهای اغتشاشات بنزینی، قصه همین چند هفته پیش است؛ یادتان هست عده‌ای در پوشش اعتراضات مردمی به خیابان‌ها آمده و به تخریب و آتش زدن بانک‌ها، پمپ بنزین‌ها و اماکن عمومی و خصوصی مبادرت ورزیدند. در این بین پلیس برای دفاع از امنیت مردم و اموال آنها سنگ تمام گذاشت؛ سنگ خورد و نگذاشت مردم زخم ببینند. شهید داد و مجروح شد اما نگذاشت نامردمان به سرانجام مقصود برسند.

پرونده اغتشاشات و عملکرد پلیس در این بین باید باز باشد تا ناگفته‌هایی که در آن بین جا مانده، عیان و آشکار شود تا مردم بدانند و بفهمند که در این بین، آنهایی که به نام دلسوزی پا وسط گذاشته و عقب ننشستند چگونه غارتمان کردند و آبادانی‌مان را به آتش کشیدند.

 

مأمور پلیس است. 22 سال است که لباس خدمت بر تن دارد. سبزپوش پلیس پیشگیری فاتب است. سابقه فرماندهی در پاسگاه‌های مرزی را دارد. فرمانده کلانتری‌های تهران هم بوده و هم اینک نیز رئیس کلانتری تهران نو است، سرهنگ رسول بهرامی را می‌گویم. برایمان از اغتشاشات می‌گوید، بالاخص از درگیری‌هایی که در سطح منطقه 13 شهرداری، با اعتراضات مردمی آغاز و با سوءاستفاده فرصت‌طلبان به آشوب کشیده شد.

 

آغاز ناآرامی‌های بنزینی در سطح کلانتری تهران نو چه زمانی کلید خورد؟

رئیس کلانتری تهران نو: از بدو شروع موضوع سهمیه‌بندی سوخت، کلانتری تهران نو نیز مانند سایر یگان‌ها برابر ابلاغ تدابیر، اقدام به پوشش جایگاه‌های عرضه سوخت در مناطق تحت پوشش خود در میدان امام حسین، شهدا، خیابان دماوند، خیابان پیروزی، اتوبان‌های یاسینی و شهید دوران و... کرد؛ این سرکلانتری 9 جایگاه عرضه سوخت را در خود جای داده که پلیس با آمادگی کامل برای پوشش امنیتی پمپ بنزین‌ها در محل حضور داشت.

 

صبح روز جمعه، بعد از اطلاع مردم از خبر سهمیه‌بندی بنزین مراجعات به پمپ بنزین‌ها افزایش یافت و شاهد صفوف طولانی در معابر منتهی به پمپ بنزین‌ها در سطح منطقه بودیم.

 

آیا در این ساعات رفتار خاصی از مردم سر زد؟

رئیس کلانتری تهران نو: مردم ناراضی بودند و نارضایتی خود را با الفاظ بر سر بچه‌های ناجا خالی می‌کردند به نظرم چون لباسی که ما بر تن داریم مظهر حاکمیت است برخی از افراد به خود اجازه می‌دادند که ناراحتی خود را بر سر مأموران ما خالی کنند؛ با فحاشی‌، تهدید یا حتی در برخی مواقع با مأموران ما دست به یقه شدند اما مأموران پلیس همواره با مردم مدارا و خویشتن‌داری می‌کردند.

 

مراجعه مردم به پمپ بنزین‌ها کم‌کم بیشتر و بیشتر می‌شد، عده‌ای می‌آمدند تا سهمیه‌ سوختی را که برای آخر ماه تعبیه شده بود دریافت کنند؛ تعدادی هم برای تست کارت سوخت خود. افرادی هم با ظرف برای گرفتن بنزین می‌آمدند که پلیس ممانعت می‌کرد چرا که خطر آتش‌سوزی‌اش زیاد بود.

 

تا جمعه شب مشکل خاصی نبود. شنبه صبح هم پلیس کماکان پمپ بنزین‌ها را پوشش صد درصد داده بود اما حدودا ساعت 10 صبح روز شنبه بود که خبر دادند در زیرگذر میدان امام حسین تعدادی با سطل آشغال فلزی و کیسه‌های شن شهرداری اقدام به مسدود کردن مسیرکردند.

 

همان زمان بارش برف و باران هم در جریان بود. مأموران به محل اعزام شدند و با متفرق کردن مردم مسیر به صورت مقطعی بازگشایی شد. در ادامه اغتشاش‌گران به سمت خیابان دماوند آمده و مسیر را مسدود کردند. همزمان در طول بزرگراه امام علی نیز تجمعات را شاهد بودیم. حوالی شهرداری منطقه 17 نیز تعدادی از اغتشاش‌گران جمع شده‌ بودند. تعدادی از آنها صورت‌های خود را با شال و روسری‌های سیاه‌رنگ بسته‌ بودند حداقل 30 تا 40 نفری می‌شدند. شعار نمی‌دادند فقط مسیر را بسته‌ بودند. در کنارشان رانندگان و سرنشینان خودروهای متوقف شده نیز پیاده شده بودند چرا که اگر می‌خواستند حرکت کنند با اعتراضات اغتشاش‌گران مواجه شده و می‌ترسیدند!

 

پلیس چه کرد؟

رئیس کلانتری تهران نو: من و همکاران‌مان به محل رفتیم.من خودم را از مسیر انحرافی به نفرات اصلی اغتشاش‌گران رساندم.به محض ورود من، آنهایی که صورت‌های خود را پوشانده بودند عقب عقب رفته و در پشت جمعیت ایستادند؛ حتماً می‌ترسیدند که هویت‌شان به واسطه چشم‌هایشان آشکار شود؛ البته عده‌ای از جمعیت حاضر هم، راننده‌هایی بودند که به ناچار متوقف شده بودند.

 

با حضور پلیس در صحنه، جمعیت شعار «نیروی انتظامی حمایت حمایت» سر دادند. بعد از آن با جمعیت معترض صحبت کردم و گفتم: این کاری که انجام می‌دهید جرم است، اعتراض جایش کف خیابان نیست باید راه را باز کنید و به خودروهای امدادی، آتش‌نشانی و اورژانس اجازه عبور دهید و ... .

 

کم‌کم با صحبت‌ تعدادی آرام شده و به سمت ماشین‌هایشان رفتند تا راه را باز کنند اما اوباش‌گران با آنها برخورد کرده و آنها دوباره از ترس خودروهای خود را خاموش کردند.

 

هر چقدر صحبت کردیم نتیجه‌ای نداد اما خونسردی خود را حفظ کردیم. در مقابل فحاشی‌ها و اهانت‌های تعداد قلیلی که خود را در بین جمعیت جا کرده بودند سکوت کردیم. وقتی دیدیم که اغتشاش‌گران خودروهای خود را حرکت نمی‌دهند وارد عمل شده و شروع به فیلمبرداری از پلاک خودروها کردیم .عده‌ای ترسیده و سوار خودروها شده و کمی جلوتر رفتند.

 

شماره پلاک‌ها را با بی‌سیم به مرکز پیام اعلام کردیم بلافاصله پیامکی برای این افراد آمد. با این پیامک پلیس به اغتشاش‌گران رسماً اعلام کرد که آنها را شناسایی کرده و دیگر راه گریزی ندارند؛ اما برخی از آنها سرسخت‌تر از این حرف‌ها بودند. شعار می‌دادند نمی‌رویم تا حق‌مان را بگیریم.

 

از ماجرای کمک به کودک تشنجی بگویید؟

رئیس کلانتری تهران نو: در همان حال و احوال بودیم که مردی سراسیمه حدودا 42 ساله به پیش من آمد و گفت جناب سرهنگ مسیر را بسته‌اند من چه کنم؟ یک مادر و فرزندی در ماشینم حضور دارند که پسر بچه تشنج کرده است. مرد بر سرش می‌زد و می‌گفت: من چه خاکی بر سرم بریزم. راه را باز نمی‌کنند که من بروم.

 

با راننده به سمت خودرویش رفتیم چند ردیف پایین‌تر بود. یک خودروی پراید بود. از شیشه نگاه کردم پسر بچه‌ای روی صندلی عقب دراز کشیده بود، در را باز کردم 3- 2.5 ساله بود. دهانش کج شده و کف از دهانش بیرون می‌ریخت. مادرش را که نگو؛ فقط گریه می‌کرد. بی‌تابی‌اش بی حد وحصر بود، بچه‌اش در مقابل چشمانش در حال پرپر شدن بود. بچه را بغل کردم، پتو را دورش پیچیدم و بقیه‌اش را روی صورتش کشیدم تا از آماج سنگ و چوب‌هایی که از بالای بزرگراه بر سر و صورتمان می‌ریختند در امان باشد.

 

محکم بچه را به سینه فشردم. خودم را خم کردم تا سر و سینه‌ام محافظی برای بچه باشد. بی‌انصاف‌ها اجازه نمی‌دادند که برویم. به مادر بچه فحاشی می‌کردند که چرا بچه‌اش را به من داده! زن گریه می‌کرد نمی‌توانست بفهمد که چه شده و چکار کرده که مستحق این فحاشی‌ها و آماج سنگ و نخاله است.

 

اغتشاش‌گران با نامردی تمام، سنگ و چوب و کیسه‌های شن را به سوی‌مان پرتاب می‌کردند تا مانع از بردن بچه شوند!

 

راه، بند آمده بود. از لابه‌لای ماشین‌ها دوان دوان، خودم را به صورت خمیده به یکی از خروجی‌ها رساندم. سر خروجی یک پراید نقره‌ای بود به او گفتم که ماشینت را از ترافیک بیرون بیاور و این بچه را به بیمارستان ببر. اما راننده ترسید.گفت: الان اغتشاش‌گران شما را دیده‌اند و به من حمله می‌کنند.

 

فرصتی نبود. با تحکم از راننده پراید خواستم که ماشینش را جابجا کند و مادر و پسر را به بیمارستان برساند. حتی آدرس بیمارستان شهید بهرامی و مسیری را که باید طی می‌شد به راننده پراید دادم. تأکید کردم که باید مادر و فرزند را به بیمارستان برساند.

 

در آن لحظه چه احساسی داشتید؟

رئیس کلانتری تهران نو: البته باید بگویم هر کدام از همکاران من هم که با این صحنه مواجه می‌شدند حتماً همین کار را می‌کردند چرا که آن طفلک معصوم هیچ گناهی نداشت. من حاضر بودم در آن برف و سرما در زیر باران سنگ و چوب و کیسه‌های شن و نمکی که به سویم پرتاب می‌کردند جان خودم را بدهم تا آن بچه از آن معرکه بیرون بیاید و زنده بماند. حتی وقتی با ترس راننده پراید مواجه شدم به خودم گفتم اگر قبول نکند که بچه را ببرد خودم با پای پیاده بچه را به بیمارستان می‌رسانم.

 

از سرانجام آن بچه خبری دارید؟

رئیس کلانتری تهران نو: فردای آن روز با بیمارستان شهید بهرامی و امام حسین (ع) که در محدوده آدرس منطقه‌مان بود تماس گرفتم و وضعیت بچه دو، سه ساله را جویا شدم.اما جوابشان جالب بود چرا که گفتند اینجا بیمارستان کودکان است و همه بچه‌ها با مادرشان مراجعه می‌کنند!

 

از من خواستند که اطلاعات دیگری بدهم اما باور کنید آن لحظه که من بچه را در آغوش گرفتم و پتو را به سر و صورتش کشیدم اصلاً یادم نمی‌آید که بچه دختر بود یا پسر؟ چرا که فقط می‌خواستم از آن معرکه بچه را خارج کنم.

 

بیمارستان از من خواست که بیایم و دوربین‌ها را ببینم شاید به واسطه تصویر و شناسایی مادر و بچه بتوانم وضعیت‌شان را جویا شوم اما خودتان که بهتر می‌دانید ما چند روز درگیر بودیم.

 

به وضعیت اغتشاشات برگردیم، از بزرگراه امام علی بگویید وضعیت در ادامه چگونه بود؟

رئیس کلانتری تهران نو: بعد از قضیه فرستادن کودک به بیمارستان، همان جا یک آقایی حدوداً میانسال دوان دوان به سمتم آمد و گفت آقا به ما هم کمک می‌کنی؟

 

متعجب شدم و گفتم من چه کمکی می‌توانم به شما کنم. با دستش اتوبوسی را نشان داد و گفت داخل اتوبوس پر از زندانی با حکم بالاست. در حال انتقال به زندانند، آنها از هیچ چیزی خبر ندارند اما اگر بفهمند که اغتشاش شده، دادوبیداد کرده و به واسطه همان اغتشاش‌گران می‌توانند از ماشین خارج شده و فرار کنند.

 

اتوبوس درست در ورودی امام علی در بین ماشین‌ها متوقف شده بود، نه راه پس داشت و نه راه پیش. اوضاع را سنجیدم، راننده درست می‌گفت اگر وارد امام علی می‌شد و اغتشاش‌گران اتوبوس حامل زندانیان را می‌دیدند قطعاً به سراغش می‌رفتند.

 

کمی فکر کردم. با چند نفر از بچه‌هایمان سعی کردیم راه را باز کنیم، ماشین‌هایی را که پشت اتوبوس بودند به عقب راندیم، ساعتی طول کشید تا توانستیم راه را باز کنیم و اتوبوس را به سمت بالای بزرگراه امام علی هدایت کنیم تا از آن بالا عبور کرده و رد شود.

 

بعد از آن دوباره به سمت اغتشاش‌گران ‌آمدیم. بارش برف و باران ادامه داشت و از سوی دیگر اغتشاش‌گران مسیر را بند آورده بودند. درخواست کمک کردیم.

 

اغتشاشگران با جرثقیل‌های خودرویی نیوجرسی‌های مسیر را جابه‌جا کرده و به واسطه آن مسیر را مسدود کرده بودند. باور نمی‌کنید 15-10 نفری تیرهای چراغ برق امام علی را با طناب کج کرده و در ادامه پیچ‌هایش را باز کرده و روی زمین می‌انداختند که متأسفانه همین تیرها جان یک نفر را گرفت.

 

یک موتورسوار بیچاره که کارگر بود و بی‌خبر از همه جا، در حین حرکت با یکی از این تیربرق‌ها برخورد کرد. با توجه به آنکه سر تیربرق به بالای جدول گیر کرده بود در اثر تصادف بالا تنه فرد به تیره فلزی گیر کرد و راکب را به عقب پرتاب و منجر به فوتش شد.

 

وضعیت واقعاً اسفبار بود، متوفی 48 ساله بود با مدارکی که به همراه داشت موضوع را به خانواده‌اش اطلاع دادیم، ساعتی بعد پسر و برادرزن متوفی به کلانتری آمدند، پسر 19 ساله‌اش بلند بلند گریه می‌کرد. می‌گفت پدرم کارگر شیفت شب است و تنها نان‌‌آور خانواده. قسمم داد و گفت: جناب سروان تو را به خدا نگذارید که خون پدرم پایمال شود، تو را به خدا کسی را که پدرم را کشته به ما نشان دهید.

 

واقعاً دردآور بود چرا که اغتشاش‌گران در جریان خراب‌کاری‌های خود به صغیر و کبیر هم رحم نمی‌کردند؛ پلیس که جای خود دارد. مردم عادی هم از دستشان در امان نبودند.

 

نیروهای کمکی چه زمانی رسیدند؟

رئیس کلانتری تهران نو: کمی بعدتر عوامل یگان امداد از سمت پایین به ما نزدیک می‌شدند، آرایش نظامی نداشتند با دست خالی می‌آمدند؛ اما متأسفانه اغتشاش‌گران با سنگ و چوب و نخاله و سطل‌های آشغال به جانشان افتادند. از آن لبه بالای بزرگراه هر چه می‌توانستند بر سر و صورتشان ریختند.

 

واقعاً آدم تعجب می‌کند اگر قرار بود یگان امداد به قصد درگیری وارد شود از ابتدا با آرایش نظامی وارد می‌شد اما واقعاً مأموران برای بازگشایی مسیر آمده بودند و هیچ چیزی هم در دست نداشتند.

 

در صورتی که خود اغتشاش‌گران با برنامه در خیابان‌ها بودند؛ چرا که وقتی آنها را به عقب‌ هدایت می‌کردیم باز در نقطه‌ای دیگر انسداد ایجاد می‌کردند یا از خروجی‌ها خارج شده و به نقطه دیگری رفته و با تعداد دیگری هم‌آوا می‌شدند.

 

همین‌طور که افراد یگان امداد به سمت ما می‌آمدند و اراذل و اوباش، نخاله‌ها و سنگ و چوب بر سرشان می‌ریختند اغتشاش‌گران راننده یک خودروی حمل نخاله ساختمانی را مجبور کردند که جک بزند و نخاله‌ بارشده در کامیون را خالی کند. راننده ابتدا نصفه جک زد اما اراذل با تهدید و چاقو مجبورش کردند که کامل بار نخاله‌اش را بر روی زمین خالی کند.

 

پاکسازی‌های پلیس هر لحظه ادامه داشت. ما اغتشاش‌گران را به عقب می راندیم تا اینکه در مسیر امام علی به جنوب در ایستگاه‌های BRT در زیر پل مستقر شدند تا از دست مأموران در امان باشند. همین‌طور که جلوتر می‌آمدیم و انسدادها را برطرف می‌کردیم با دست خالی بدون دستکش سنگ و چوب و آشغال‌هایی را که اراذل و اوباش در عرض بزرگراه روی آسفالت ریخته بودند جمع می‌کردیم تا راه باز شود.

 

جالب است جمعیت مردم از پلیس تشکر می‌کردند اما نکته مهمتر اغتشاش‌گران بودند؛ وقتی پیشروی پلیس را دیدند آن تعدادی که نقاب زده بودند نقاب‌هایشان را برداشتند و در بین مردم پخش شدند تا شناسایی نشوند! اما مأموران ما زرنگ‌تر از آنها بودند چرا که در همان حین دو نفر لیدر اصلی‌ را که جوان‌های 24، 25 ساله بودند، دستگیر کردند. این دو نفر پیشتر هنگامی که قسمتی از امام علی مسدود بود افراد را به باز نکردن مسیر ترغیب و تشویق می‌کردند.

 

در اغتشاشات سال‌های قبل نمونه‌ای از کشته‌سازی را توسط اغتشاش‌گران شاهد بودیم آیا در ناآرامی‌های بنزینی از این تکنیک استفاده شد؟

 

رئیس کلانتری تهران نو: اتفاقاً استفاده از این تکنیک‌ توسط اغتشاش‌گران به ذهن ما هم خطور کرد. البته بیشتر هنگامی که بین جمعیت می‌‌رفتیم آنهایی که صورت‌شان را پوشانده بودند دست در جیب‌هایشان به مأموران و فرماندهان نزدیک می‌شدند. تا جایی که یکی، دو نفر از آنها که صورتشان را با پارچه‌های مثلثی بسته بودند سینه به سینه من شدند. دستان‌شان در جیب بود. در حین اینکه مردم را دعوت به آرامش و باز کردن مسیر می‌کردم با توجه به تجربه‌ای که از اغتشاشات سال‌های 88 و 97 داشتم این فکر سریعاً به ذهنم خطور کرد.

 

همان‌طور که آن افراد به من نزدیک شده بودند سرم را کنار گوش یکی از آنها بردم و گفتم فکر نکن که با تیزی می‌توانی من را زخمی کنی و به بهانه زدن فرمانده میدان بچه‌ها را عصبانی کنید. همین حرف را که گفتم چند قدمی عقب تر رفته و بعد هم در پشت جمعیت مخفی شدند.

 

عملکرد اغتشاش‌گران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

رئیس کلانتری تهران نو: هدف اغتشاش‌گران صرفاً آسیب زدن به اموال و در ادامه پلیس بود. باید بگویم مأموران ما بسیار خویشتن‌داری کردند حتی بچه‌های یگان امداد فقط باتوم را نشان می‌دادند و با آن نمی‌زدند فقط با نشان دادن باتوم تهدید می‌کردند که اگر اغتشاش‌گران بخواهند پا را از گلیم‌شان بیشتر دراز کنند با آنها روبرو هستند.

 

خوشبختانه با رسیدن مأموران علی‌رغم تمام سنگ و چوب‌هایی که به بچه‌ها برخورد کرد و گاهاً آنها را مصدوم کرد توانستیم امام علی را پاکسازی و بازگشایی کنیم. البته این تا قبل از غروب آفتاب بود؛ چرا که بعد از غروب آفتاب آنهایی که از دوربین و فیلمبرداری‌ها می‌ترسیدند پا به میدان گذاشتند. البته باید بگویم افراد رهگذر و محلی‌ها و راننده‌هایی که به ناچار در این جمع مانده بودند با باز شدن مسیر متفرق شده بودند و حال در این زمان دسته اغتشاش‌گران صرفاً همان اراذل و اوباش بود که چند نقطه را مسدود کرده بودند و در نهایت پلیس برای مواجهه با آنها آرایش عملیاتی گرفت.

 

گفتید که در اغتشاشات سال‌های قبل هم حضور داشتید تفاوت این ناآرامی‌ها با ناآرامی‌های قبلی چیست؟

رئیس کلانتری تهران نو: اغتشاشات سال‌های قبل اصلاً این گونه نبود، این افراد از قبل آماده بودند، اصلاً برنامه‌ داشتند برای تخریب هر مکان به خصوص در ساعات شب که عمدتاً عنادورزان در خیابان‌ها حضور داشتند و عمده کارشان تخریب اماکن عمومی و خصوصی بود؛ حتی به سیم برق، علمک گاز، دستگاه خودپرداز و هیچ چیز رحم نمی‌کردند و در جاهایی عقده‌های شخصی را نیز وارد کرده بودند و از هر کسی که خرده حسابی داشتند به سر وقتش می‌رفتند، تخریب برخی مغازه‌ها مؤید این مسأله است که به دلیل تنفر و عقده شخصی صورت گرفته است.

 

از تخریب بانک‌ها بگویید؟

رئیس کلانتری تهران نو: بعد از پاکسازی امام علی و استقرار نیروها در آن به سمت نیروی هوایی رفتیم، شب بود عده‌ای در حال تخریب بانک‌ها بودند، اعتراضی در کار نبود افرادی که صورتشان را پوشانده بودندبا آجر و سنگ اماکن را تخریب می‌کردند.

 

وقتی به آنها نزدیک شدیم جمعیت متفرق شد و فرار را بر قرار ترجیح داد. اما توانستیم یکی از عاملان اصلی تخریب بانک‌های پیروزی را شناسایی کنیم.

 

بعد از اینکه جمعیت متفرق شد مأموران دنبالش کردند. 500 متر که دوید و جلوتر رفت او را گرفتیم. پسری 23، 24 ساله بود. جالب است در اعترافاتش گفت که برای تخریب هر جام شیشه بانک یکصد هزار تومان دستمزد گرفته است.

 

پول‌ها را چطوری دریافت می‌کرد؟

رئیس کلانتری تهران نو: پسر گفت که سه نفر در صحنه حضور داشتند؛ همان جا پول شیشه‌ها را نقداً حساب می‌کردند. وقتی جیب‌هایش را گشتیم 300 هزار تومان همراهش بود. گفت قرار بود بقیه پول شکستن شیشه‌ها را با او تصفیه کنند که پلیس سر رسید و نگذاشت که پولش را بگیرد. همین پسر 6 بانک را کلاً تخریب کرده بود.

 

از لیدرهای زن چه خبر؟ شما با آنها مواجه شدید؟

رئیس کلانتری تهران نو: در اتوبان امام علی ما لیدر زن نداشتیم اما شنبه شب هنگامی‌که با اغتشاش‌گران در محدوده خیابان دماوند مواجه شدیم در بین جمعیت حدوداً پانصد و خرده‌ای، حدود صد و چند نفر خانم بودند، خانم‌های جوانی که صورتشان گاهاً بسته بود. این زنان با مردان به محدوده چهارراه آیت رفتم . آنجا کلانتری و پمپ بنزین و حوزه مقاومت بسیج بود که با همکاری بسیج، یگان ویژه و بقیه مأموران به طور کامل آنجا را پوشش دادیم و نگذاشتیم اغتشاش‌گران آسیبی وارد کنند.

ارسال نظر