به گزارش راهبرد معاصر؛ آیتالله عباس کعبی عضو هیأت رئیسه مجلس خبرگان رهبری در «پنل تخصصی همایش بینالمللی گام دوم انقلاب اسلامی، الگوی نظام انقلابی تمدنسازی» با موضوع «روندشناسی تبیین منظومه فکری مقام معظم رهبری با تأکید بر بیانیه گام دوم» در پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق (ع) سخنرانی کرد که متن آن در ادامه می آید:
بنده به سهم خود هفته پژوهش را خدمت ریاست محترم و برادران عزیز عضو هیأت علمی پژوهشگاه امام صادق (ع) تبریک عرض میکنم و آرزومندم که پژوهشهای اثربخش و کاربردی جهت رشد و تعالی نظام اسلامی و متناسب با نیازها و در تراز انقلاب اسلامی داشته باشید؛ امیدوارم مانند سابق، در تداوم هم همین گونه باشید؛ موفقیتهای پژوهشگاه امام صادق (ع) و مدالهای افتخاری که کسب کردهاید را نیز تبریک میگویم.
در رابطه با موضوع سخن، «روششناسی تبیین منظومه فکری مقام معظم رهبری با تأکید بر بیانیه گام دوم» ابتدا باید نگاهی به نقشهایی که رهبری معظم دارند داشته باشیم؛ ایشان متناسب با این نقشها اظهاراتی دارند، مواضعی میگیرند و تألیفاتی دارند. رهبری همزمان چند نقش را ایفا میکنند و شخصیت جامعی دارند.
نقش نخست: رهبری الهی نظام اسلامی بر پایه ولایت فقیه
مدیریت کلان ارزشی کشور و ترسیم خطوط کلان نظام اسلامی و سیاستهای کلی نظام بر عهده رهبری به عنوان ولی فقیه است.
ایشان ریاست نظام اسلامی را دارد و شخص اول رسمی کشور است، این یک اقتضائاتی دارد که متناسب با آن اقتضائات قانونی، مدیریتی و راهبردی، فرمایشاتی برای اداره نظام خطاب به قوای کشوری و لشکری برای تحقق اهداف، وظایف، سیاستها و مأموریتهای کلان انقلاب اسلامی صادر میکنند.
نقش دوم: اسلامشناس جامع و نظریهپرداز بزرگ
ایشان در ساحت جهانبینی، ایدئولوژی و با نگاه معقول و منقول خود نگاه جامعی دارند و در این زمینه آثاری را هم خلق کردهاند که معروفترین و عمومیترین نظرشان در این زمینه شاید «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» است که محوریتی دارد؛ مجموعه آثار فکری دیگری نیز خلق کردهاند، بویژه بعد از انقلاب در طول این چهل سال در ساحتهای مختلف در علوم گوناگون کتابهای ایشان منتشر شده است.
نقش سوم: رهبری امت اسلامی
ولی امر مسلمین، به اقتضائات رهبری امت، برای تقویت مکتب اهل بیت(ع)، تقریب مذاهب اسلامی، بازسازی امت اسلامی، پیشبرد مقاومت اسلامی و بیداری اسلامی و حضور در صحنه و ایجاد پیوند بین امت و امامت سخنانی میفرمایند که باید نقش را آنجا ببینیم تا بتوانیم بیانات ایشان را درست تحلیل کنیم.
نقش چهارم: رهبری نهضتهای اسلامی
در منظومه فکری امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب، تا اسلام هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هم باید باشیم؛ یعنی نقش مبارزه و جهاد مهم است؛ در دوران طاغوت جهاد با طاغوتزدایی و مبارزه با استبداد معنا پیدا میکرد، بعد از پیروزی انقلاب جهاد برای حفظ نظام اسلامی و حفظ حاکمیت دین و مقابله با شیطان بزرگ و طاغوت اکبر، آمریکا و صهیونیست است.
این مبارزه هم اقتضائاتی دارد و بیاناتی که در این زمینه میفرمایند نقش مبارزاتی دارد و ارتباطی هم که با نهضتها در این زمینه گرفته میشود؛ میبینیم با این هدایتها و راهبردهایی که رهبری ترسیم میکنند، جریان مقاومت امروز به یک جریان اثرگذار در صحنه بینالملل تبدیل شده است.
نقش چهارم: مرجعیت تراز بالای شیعه
ایشان مقلدان زیادی در داخل و خارج از کشور دارند؛ بر اساس شواهد معلوم میشود که ایشان مقلدان انبوه و مرجعیت جا افتادهای دارد که آن هم اقتضائاتی دارد؛ استفتائات و پاسخ شرعی به مسائل مکلفین اعم از افراد، نظام و سازمانها مهم است و این هم بر اساس سبک اجتهاد و اقتضائات و مدیریت فتوا و مرجعیت و مبتنی بر فقاهت است.
نقش پنجم: سلوک معنوی ویژه
خیلیها دنبال سیر و سلوک عرفانی هستند؛ اما سیر و سلوک عرفانی رهبری در متن مبارزه با استبداد، استعمار، استکبار، جهاد و مبارزه، مدیریت عالی کشور توأم با زهد، ترک دنیا، عبادت، بندگی خدا و پژوهش است که این یک تراز ویژهای از سیر و سلوک را به همراه دارد.
بویژه با توجه به شخصیت و روحیه معنوی ایشان که بر همه ابعاد شخصیتی ایشان سایه افکنده است، این هم قابل توجه است؛ سلوک معنوی ایشان برای قرب الهی میتواند برای سالکان الگویی باشند و روششان جذابیت ویژهای دارد؛ اگر کسی بتواند در این زمینه کتابی با عنوان «سلوک عرفانی رهبری» تدوین کند، حائز اهمیت است.
این نقشها همه در ساحت نظر و تولید فکر و هم در ساحت عمل و هم در ساحت سیاستگذاری مبتنی بر یک نگاه جامع به اسلام و مکتب اهل بیت(ع)، باورها و ارزشهای اسلامی است که منظومه فکری رهبری را تشکیل میدهد؛ بخشی از این منظومه جهانبینی، بخشی ایدئولوژی و بایدها و نبایدها، بخشی مجموعهای از نظامات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، مدیریتی، امنیتی، نظامی و اخلاقی در منظومه فکری ایشان است.
نظریههای متناسب با نظامات که تولید میشود باید در ذیل آموزههای ایدئولوژیک و جهانبینی کلان برگرفته از حکمت و اندیشه زلال اسلامی و کاربرد وحی، قرآن، سنت و تحلیل کتاب و سنت با رویکرد اجتهادی باشد.
در بعضی جاها ایشان به مقوله فرهنگ و تمدن نگاه خاصی دارد؛ نظریه ویژهای در زمینه انقلاب دارد؛ نظریه انقلاب ایشان را باید شناخت که انقلاب را چگونه تحلیل میکند؛ رویکرد و نگاه ایشان به مردم چیست؟ مردم ایران را چگونه تجزیه و تحلیل میکند، امت اسلامی را چگونه تجزیه و تحلیل میکند؟
این برای شناخت روشهای تحلیلی رهبری خیلی حائز اهمیت است؛ در یک کلمه روش ایشان اجتهادی است، اما اجتهاد در شناخت معارف اسلام ناب، نظامات اسلام، نظریههای اسلامی و اجتهاد در فقه و حتی اجتهاد در روشهای گوناگون که این پایهای برای تدوین سیاستهای کلی میشود.
برای مثال سند چشمانداز را تنظیم میکنند و به عنوان مشورت به ایشان میدهند، ایشان از اول میخواند و میبیند که یک روشهایی با سبک ایشان متفاوت است، در حالی که ایشان میخواهد از آن چشمانداز و زحمتی هم که کشیدهاند تشکر کند، یک کلمه در سند چشمانداز ایران در افق 1404 اضافه میکنند، که همین کلمه به سند جهت میدهد؛ آنجا نوشته بودند «ایران توسعه یافته» ایشان اضافه کردند «با هویت اسلامی و انقلابی».
این هویت اسلامی و انقلابی برای ایران توسعه یافته مبتنی بر یک نگاه جامع به معارف اسلام و تئوریهای اسلامی و ایران و رابطه ایران و اسلام و توسعه است؛ معلوم است که معنای این چیست و اسلام و انقلاب را جزو مؤلفههای سازنده هویت ملت ایران و جزو الزامات اصلی توسعه میدانند.
بنابراین کسانی که میخواهند تحلیل جامع نسبت به روشهای تبیین منظومه فکری مقام معظم رهبری داشته باشند باید بحثهای بنیادین ایشان را به بخشی از این ابعادی که عرض کردم توسعه دهند و بدون این نمیشود این کارها را انجام داد.
ضمن اینکه با روش علوم انسانی معاصر و این طرحهای پژوهشی که بر اساس روشهای معمول در علوم انسانی مینویسند، شاید با روش اجتهادی منظومه فکری رهبری نخواند؛ شاید آن دیدگاههای جامع ایشان را تجزیه کند و ایشان در همین علوم انسانی چند بار تأکید کردهاند «علوم انسانی اسلامی بر مدار قرآن و سنت» که این هم حائز اهمیت است.
با این مقدمات وارد بیانیه گام دوم میشوم.
بنده از بیانیه گام دوم هشت مدخل تئوریک استخراج کردهام که مبتنی بر نظریههای عمیق علمی است؛ بعد دو بخش دیگر مربوط به بیانیه هست، بخش اول انقلاب اسلامی در گام اول و بخش دوم انقلاب اسلامی در گام دوم است و در خاتمه هم راهبردهای هفتگانه است.
این هشت مدخل که نظری است و برای مطالعه عمیق بیانیه خوب است نیازمند کارگروهها یا کمیتههایی با همان رویکرد جامع است.
مدخل اول: جامعهشناسی باورها و ارزشها و رفتار ملت ایران
این نگاه جامعهشناسی در حوزه جامعهشناسی فرهنگها و ارزشها است؛ در این بیانیه میبینیم که ایشان یک نگاه ویژهای به ملت ایران دارد؛ ملت ایران در بستر تاریخ از مجموعهای از روحیهها، فرهنگ، آداب، سنن، فرازها و فرودها برخوردار شده است.
ایشان نه به نگاه جامعهشناسی فرهنگها و ارزشها با رویکرد پوزیتیویستی، بلکه جامعهشناسی فرهنگها و ارزشها مبتنی بر سنتهای الهی حاکم بر جامعه و تاریخ و مطالعه دقیق فرازها و فرودهای تاریخ ملت ایران و تطبیق این تاریخ ملت ایران و مقایسه آن با تاریخ ملتهای دیگر با الهامگیری از تاریخ صدر اسلام و دوران ائمه اطهار (ع) و نقش ایران و ایرانیان در رشد و شکوفایی اسلام و نقش اسلام در جهتدهی به اندیشه ایرانیان، به هویت ایرانی نگاه میکند.
در نگاه جامعهشناسی باورها و ارزشها و فرهنگ و افکار ملت ایران، ایشان هویت ملی را جدای از هویت اسلامی تعریف نمیکند و هویت اسلامی را بریده از نگاه به افقهای رشد و تعالی ملت ایران نمیبیند و اینها را در هم تلفیق میکند.
این بحث هویت اجتماعی قابل تحلیل است؛ در جامعهشناسی هم درباره هویت بحث میکنند؛ این عناصر هویت بخش ملت ایران در طول تاریخ چه چیزی بوده است؟ در این بیانیه، ایشان چنین برشهایی دارد.
در این مدخل اول که نگاه جامعی هست، ایشان بر یک عنصر ویژه در شناخت ملت ایران تأکید میکند و آن باز پروری روحیه انقلابی ملت ایران بر اساس ماهیت، هویت و ذات انقلاب اسلامی است؛ این را بازپروری و برجسته میکند و به این روحیه انقلابی ظهور و بروز میدهد و به مثابه یک پرچم بالای دست میگیرد؛ این هم مبتنی بر منطق ضرورت بسیج ملت بر پایه باورها و ارزشها جهت حضور در صحنه و تحقق اهداف، وظایف، سیاستها، مأموریتها و آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی متناسب با واقعیتها است.
ملت و مردم متن انقلاب را تشکیل میدهند؛ ازاینرو رهبری این روحیه انقلابی را بر دست میگیرند و میگویند که اگر روحیه انقلابی این ملت با الهام از انقلاب اسلامی زنده شود و رشد کند میتواند معجزه بیافریند، ازاینرو این روحیه انقلابی را به عنوان یکی از نقاط قوت ملت ایران، برجسته میکند.
این در حالی است که رهبر معظم انقلاب به گروهها، جریانها، طیفها، فرقهها و تنوعهای فرهنگی و خرده فرهنگی اشراف کامل دارد، اما در مجموع این غیرت ملی، روحیه انقلابی را روی دست میگیرند و برجسته میکنند و در این بیانیه گام دوم 22 ویژگی از این ویژگیهای روحیه انقلابی ملت را برشمردهام بعضی از آنها را تنها اشاره میکنم.
رهبری ملت را اینگونه تعریف میکند که «ملتی مستقل، آزاد، مقتدر، با عزت، متدین، پیشرفته در علم، انباشته از تجربههای گرانبها، مطمئن و امیدوار، دارای تأثیر اساسی در منطقه و دارای منطق قوی در مسائل جهانی، رکورد دارد در شتاب پیشرفتهای علمی» ایشان بر اساس چه منطقی این را بیان میکنند؟ این مبتنی بر منطقی است که من اینجا آوردهام؛ این مدخل نظری اول است که مردمشناسی با این زمینههایی است که گفتم.
مدخل دوم: جایگاه خودسازی و جامعهپردازی و تمدنسازی در نظریه انقلاب و چگونگی انطباق آن در گام اول و دوم انقلاب
انقلابهای قرون اخیر، بیشتر یا انقلاب سیاسی و انقلاب اقتصادی و اجتماعی بودند که باید اسم آنها را انقلاب بیرونی گذاشت؛ نظریههای انقلاب را که توضیح میدهند، میخواهند یک تحول در یک فرازی ایجاد کنند.
اما انقلاب اسلامی قبل از آنکه انقلاب بیرونی باشد، یک انقلاب درونی است؛ انقلاب ایمانی، اخلاقی، فرهنگی است که سازنده انقلاب سیاسی است؛ یعنی تحولات سیاسی اجتماعی ناشی از انقلاب فرهنگی، بر پایه ایمان و عمل صالح است؛ این خیلی حائز اهمیت است.
یعنی تا زمانی که ملت ایران از لحاظ ایمانی و از لحاظ اخلاقی و از لحاظ مبارزاتی متحول نشدند، نتوانستند یک انقلاب سیاسی را سامان دهند؛ ریشه انقلاب سیاسی ملت ایران و پژواکهای داخلی و بینالمللی آن، انقلاب ایمانی، انقلاب اخلاقی و انقلاب فرهنگی است. انقلاب فرهنگی زیربنای انقلاب سیاسی اجتماعی است.
انقلاب فرهنگی یا درونی در اندیشه اسلامی را «تهذیب نفس و خودسازی» مینامیم؛ این تهذیب نفس و خودسازی گاهی فردی و گاهی با مقیاس اجتماعی و ملی است و اینجا این خودسازی که ایشان در بیانیه گام دوم میآورد جمعی است؛ بنابراین یکی همین تزکیه نفس و تهذیب است.
«هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم» آن تزکیه است که انقلاب بیرونی را ایجاد میکند؛ شاهد دوم من آیه معروف «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم» انقلاب انفس، یعنی انقلاب درونی است؛ اگر این انقلاب درونی اتفاق بیافتد، آن تغییر قوم که بیرونی هست هم اتفاق میافتد. با استفاده از سنتهای الهی حاکم بر جامعه و تاریخ، سنت تغییر انجام میشود؛ شاهد سوم رابطه مستقیمی است که بین ایمان و عمل صالح و استخلاف الهی و نتیجه سیاسی است؛ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» ایمان و عمل صالح یعنی انقلاب فرهنگی؛ این دو عنصر پایهای فرهنگ، ایمان و عمل صالح است؛ باورها و ارزشها است؛ اگر جامعهای در این دو متحول شود، دستاورد آن خلافت الهی و پیروزی انقلابی است.
البته این ارتباط ایجابی و سلبی دارد؛ ایجابی آن همین است؛ انقلاب بر پایه ایمان و عمل صالح، نتیجه انقلاب درونی خلافت الهی میشود؛ اما خدای ناکرده اگر ارتداد اجتماعی و باطنی اتفاق بیافتد، ارتداد از ایمان و عمل صالح اتفاق بیافتد، آن ایمان و عمل صالح هم از بین میرود و این سنت استبدال است؛ یستبدل قوماً غیرکم؛ بنابراین تأکید ایشان نخست خود سازی است که پایه جامعهپردازی میشود.
چرا ایشان جامعهسازی نفرمودند؟ چون جامعه ساخته شده است؛ هست و وجود دارد و این جامعه دارای آسیبها و چالشها و نقاط ضعف و قوتی است؛ دارای تهدیدها و فرصتهایی است؛ باید راهبردهایی داشته باشد.
حالا اینکه چگونه این جامعه را شکل و شمایل نوینی متناسب با اهداف دهیم، این جامعهپردازی و پردازش جامعه است؛ به فرمایش قرآن کریم، «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ« این خیلی مهم است؛ خودسازی مقدمه این جامعهپردازی میشود که همیشه نیاز است؛ این نیست که مقدمهای است که انجام دهیم و بگوییم که خودسازی تمام شد.
خودسازی اجتماعی هم علت محدثه انقلاب و هم علت مبقیه انقلاب است که هر موقع نسبت به خودسازی رجعت اتفاق بیافتد، انقلاب تهدید میشود؛ خودسازی مقدمه جامعهپردازی است؛ جامعهپردازی هم بر پایه ایمان و عمل صالح است.
اگر این جامعه ساخته شد، بسترها برای تمدنسازی فراهم میشود؛ تمدن هم یک شکل و یک محتوا دارد؛ شکل بیرونی تمدن همین عمران و آبادانی است؛ اما محتوای آن در منظومه فکری رهبری سبک زندگی اسلامی است. بنابراین این هم یک نکته دیگر درباره مدخل دوم است که خلاصه آن این است که ما باید به سطح ساخت امت شاهد و امام شاهد برسیم و پیوند عمیق امت و امامت تا این تمدن اتفاق بیافتد؛ نظام امت و امامت اتفاق بیافتد.
مدخل سوم: روایت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی
ما چگونه انقلاب اسلامی را گزارش دهیم؟ یک دفعه انقلاب اسلامی را گزارش خبری میدهیم که فلان روز فلان اتفاق افتاد، یک دفعه گزارش تحلیل خبر نسبت به حوادث انقلاب اسلامی میدهیم؛ اما یک روایت سومی هست که من اسم آن را روایت ایدئولوژیک میگذارم.
رهبری مرزبان ایدئولوژی انقلاب است؛ به اصطلاح ایدئولوگ انقلاب است؛ بر اساس توقیع شریف، توقیع مروی، «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ» حوادث واقعه به تحلیل شیخ انصاری در مکاسب یعنی مطلق رویدادهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و متفاوت و موضوعات متنوعی که انسان در زندگی معاصر با آن دست و پنجه نرم میکند.
به فرمایش شیخ به زبان عربی «مطلق الامور التی یرجع فیها عرفاً او عقلاً او شرعاً الی رئیس» یعنی همه حوادثی که از لحاظ عرفی و عقلی و شرعی باید به سرپرست جامعه مراجعه شود حوادث است؛ حوادث یعنی موضوعات نه احکام.
حالا چرا این موضوعات را باید به یک فقیه بگویند؟ که فقیه بتواند ارزیابی فقیهانه، اجتهادی و ایدئولوژیک کند؛ ازاینرو اسم این را روایت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی گذاشتهام؛ این روایت ایدئولوژیک خیلی حائز اهمیت است.
در روایت ایدئولوژیک در روایت رهبری از انقلاب اسلامی چند پیشفرض وجود دارد؛ که این پیش فرضها را اگر کنار هم بگذاریم میتوانیم انقلاب اسلامی را بفهمیم.
کمال دین و لزوم حاکمیت دین و اقامه شرع است؛ از اساس انقلاب اسلامی برای اقامه حکم الله آمده است.
نقش امامت الهیه بالاصاله و بالنیابه در انقلاب اسلامی است. که امامت روح اسلام است؛ اسلام بدون امامت مانند جسم بدون روح است؛ انقلاب هم همین است؛ امامت و رهبری روح انقلاب و روح جامعه انقلابی است.
رهبری در تحلیل جامع وجود دولت اسلامی به عنوان یک ضرورت تمدنی است و اینکه از لحاظ فقهی جزو احکام اولیه است که ادله از کتاب و سنت و عقل و اجماع میتوانیم دولت در اسلام را ثابت کنیم.
وجود تدابیر شرعی و سیاستهای عمومی برای این انقلاب اسلامی است که در حوادث گوناگون باید این اتفاق بیافتد و رهبری باید موضعهایی بگیرد.
تشخیص و تحقق مصالح عمومی و درع مفاسد عامه و جلوگیری از مفاسد عمومی است.
حکم حاکم
نیز ارزیابی ایدئولوژیک نسبت به میزان تحقق اهداف اسلام و انقلاب است.
این محورها پیشفرض روایت ایدئولوژیک رهبری از انقلاب اسلامی است. بر اساس این پیشفرض نخستین نکته مورد توجه ایشان در تحلیل انقلاب اسلامی تلفیق دین و دنیا است.
چون رهبری ریاست دین و دنیای مردم است واصلاً دین برای تأمین دنیا و دین مردم آمده است و اگر اهداف دین و اهداف انقلاب را نگاه کنید با مأموریت انبیاء مشابه است.
نظم و امنیت؛ تأمین معیشت و رفاه عمومی، عدالت اجتماعی و نفی فاصله طبقاتی، تحقق عدالت و قیام عمومی برای قسط، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض، هدایت جامعه، تزکیه جامعه، رشد اخلاقی جامعه، نزدیکی به خدا و قوم و تعالی جامعه، اینها جزو اهداف انقلاب و مأموریتهای نظام اسلامی به حساب میآید؛ تلفیق دین و دنیا به این معنا است.
ایشان تلفیق دین و دنیا را در بیانیه گام دوم ذکر کرده است که از اساس مأموریت انقلاب اسلامی این است؛ بعد مبتنی بر این انقلاب اسلامی باید ساختارشکنی جهانی کند.
انقلاب اسلامی نیامده است که در یک قطعه مکانی و زمانی یک دولت ملی بسازد و بر پایه این دولت ملی با دولتهای دیگر کنار بیاید و در هاضمه نظام بینالملل حاکم، جزئی از آن شود و منفعلانه عمل کند؛ این روایت ایدئولوژیک مبتنی بر تلفیق دین و دنیا ساختارشکنی جهانی را اقتضا میکند.
تغییرات با مقیاس جهانی است، نه اینکه تغییرات با مقیاس ملی باشد؛ هضم قیاس ملی شروع شد، اما بر اساس نگاه ایدئولوژیک نباید به اینجا ختم شود؛ این حرف خیلی مهمی است؛ دولت اسلامی از مدینه آغاز شد اما به مدینه پیامبر ختم نشد؛ حاکمیت دین توسعه پیدا کرد؛ این نگاه ایدئولوژیک است؛ لذا ساختارشکنی ما جهانی است؛ این در بیانیه گام دوم این نگاه ایدئولوژیک به انقلاب اسلامی است.
تنها این نیست که ساختار را خراب کنیم؛ باید بسازیم و در ساختن یک ساختارسازی نوین داریم که در این ساختارسازی، ساختارهای خود را نه از شرق و نه از غرب به عاریت میگیریم، بلکه این ساختارسازی نوین بر گرفته از کتاب و سنت و ابتکار و ابداع اسلام است که خداوند بر دل امام خمینی (ره) انداخت؛ جمهوری اسلامی و ابزارهای تحقق آن و شیوه پیشرفت آن؛ اینگونه که رهبری در بیانیه گام دوم این را ذکر کردهاند.
بنابراین ساختارسازی نوین برای مناسبات حکومتی، منطقهای و جهانی عصر جدید است. از نظر ایشان انقلاب اسلامی آمده است تا بسترهای عصر جدیدی را فراهم کند. این هم نگاه دوم ایدئولوژیک ایشان در روایت انقلاب اسلامی است که میخواهد ببیند که انقلاب اسلامی چقدر در این زمینه موفق بوده است و باید چکار کند که به اهداف و آرمانهای مطلوب خود برسد.
مسأله سوم که برای رهبری در روایت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی خیلی حائز اهمیت است، اقتدار ایدئولوژیک و مردمی فعال است. یکی از مؤلفههای اسلام مؤلفه وجوب تولید قدرت برای اسلام، مکتب اهل بیت(ع)، حمایت از جامعه بشری، تحقق صلح و امنیت بر پایه حاکمیت دین و گسترش عدل و حکومت و رهبری انسان صالح است.
تولید قدرت لازم است؛ تولید قدرت و بکارگیری قدرت، که البته این تولید و به کارگیری قدرت نه به معنای امپریالیسم بلکه جهت اهداف متعالی است؛ عنوان آن اهداف متعالی «سبیل الله» است؛ سبیل الله یعنی مصالح بشریت و انسانها و نجات مستضعفین جهان است. «ما لَكُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ وَالوِلدانِ الَّذينَ يَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هٰذِهِ القَريَةِ الظّالِمِ أَهلُها وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ وَلِيًّا وَاجعَل لَنا مِن لَدُنكَ نَصيرًا» پس این اقتدار ایدئولوژیک.
اما متن این اقتدار ایدئولوژیک را مردم ایجاد میکنند؛ بدون مردم این اقتدار و ایدئولوژیک ایجاد نمیشود؛ مبنای این اقتدار و ایدئولوژیک قدرت ایمانی است و متن این قدرت ایدئولوژیک مردم مؤمن و انقلابی هستند.
بنابراین روایت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی اقتدار ایدئولوژیک و مردمی فعال میشود آن وقت منفعل کردن قدرتهای گمراه و ستمگر اتفاق میافتد؛ آیا انقلاب اسلامی توانسته است که این قدرت ایدئولوژیک را ایجاد کند؟ قدرت ایدئولوژیک ایمان محور با متن حضور فعال مردم در صحنه و قدرت بسیجشوندگی ملت.
آیا انقلاب توانسته است که دشمنان گمراه و ستمگر خود را منفعل کند؟ به نظر ما همین است که انقلاب اسلامی یک کنش بود و توطئهها، مکر و فریبها و استراتژیها و راهبردهای سالانه امنیت ملی آمریکا و رژیم صهیونیستی یک واکنشی علیه انقلاب اسلامی است و ما در این کنش و واکنش همیشه فعال بودهایم و آنها منفعل بودهاند و از اساس انقلاب اسلامی یک پروژه تهاجمی بر پایه اقتدار ایدئولوژیک و مردمی است و هیچ گاه منفعل نیست؛ این هم یک نگاه دیگر در این روایت ایدئولوژیک است.
حالا مبنای این روایت ایدئولوژیک نهضت بزرگ دینی در برابر چپ و راست مدرنیته است. حالا این انقلاب چه نسبتی با این نگاه ایدئولوژیک به شرق و غرب جهانی دارد؟
برخی از واژه «مدرنیسم اسلامی» استفاده میکنند؛ مدرنیسم اسلامی یک نگاه التقاطی است؛ نمیشود که اسلام و مدرنیته را با هم جمع کرد؛ مدرنیته یک نگاه به طور کامل با رویکرد غربی است و سنتگرایی هم منهای اقتضائات عصر جدید ارتجاع و واپسگرایی است؛ ضمن اینکه ما میگوییم که نباید اسلام و مدرنیته را با هم تلفیق کرد، میگوییم سنتگرایی هم منهای اقتضائات عصر جدید ارتجاع و واپسگرایی است.
مدرنیسم تنها نیز خود باختگی و انفعال و غربگرایی است. برخی توسعه را از متن مدرنیسم مطرح میکنند و میگویند که عصر انقلاب اسلامی یک چالشی بین سنت و مدرنیسم درست کرد و راه حل این است که باید سنت و مدرنیسم را با هم آشنا دهیم.
انقلاب اسلامی یک روایت ایدئولوژیک دارد که سنت را در متن ایمان و حضور مردم و بر پایه مؤلفههای اجتهاد متناسب با مقتضیات زمان برای تحقق پیشرفت و عدالت میبینند.
ازاینرو مدرنیسم خودباختگی و انفعال است و انقلاب دینی، نهضت بزرگ دینی مبتنی بر نظریه نظام انقلابی تلفیق ماهرانه دین و پیشرفت و عقلانیت و معنویت و عدالت و آزادی و علم و ایمان در عصر جدید است.
مدخل چهارم: ماهیت و اهداف انقلاب اسلامی
ما چگونه به ماهیت انقلاب و اهداف انقلاب نگاه میکنیم؟ به تعبیر رهبری در بیانیه گام دوم، شعارهای انقلاب
ایشان میفرماید «شعارهای انقلاب زنده است؛ انقلاب مبتنی بر فطرت است»، انقلابی که مبتنی بر فطرت است، فطرت کهنه نمیشود، ازاینرو بر این اساس انقلاب اسلامی برخوردار از عمق محتوایی است؛ این عمق محتوایی آن را باید ظهور و بروز کرد و بیرون به مجامع بدهیم.
عمق محتوایی و زیربنایی، اصالت و ماندگاری، این انقلاب اصیل است و ریشه در انقلاب انبیا و فطرت انسانها دارد؛ ماندگار است، همه ضربههایی که بعد از رحلت رسول خدا (ص) تا حالا تحمیل شد، بنی امیه و بنی عباس و نظامهای پادشاهی آمدند، اسلام برخوردار از مؤلفههایی است که در عصر جدید توسط انقلاب اسلامی بر اساس رهبری الهی در ایران اسلامی باز تولید شد؛ این قدرت اسلام را میرساند و این قدرت اسلام و مکتب اهل بیت(ع) قدرت محتوایی انقلاب اسلامی هم هست.
انقلابی که دارای چنین عقبه ایدئولوژیکی است زنده و با طراوت است، شعارهایش هم کهنه نمیشود؛ حرکت بخش، درخشنده و جذاب است، جذابیت آن در باورها و ارزشها و شعارهای انقلاب است که ریشه در انقلاب دینی و فطرت الهی انسان دارد.
من از این آموزههای اسلام محورهایی میگویم که اینها شعار بلند انقلاب است که کهنه نمیشود؛ ما باید اینها را تابلو و برجسته کنیم. در رأس اینها توحید است؛ بعد بندگی خدا و تکلیفمداری مؤمنانه» است؛ آزادی و استقلال و کرامت و عزتمندی و برادری و انسجام و برجستگی است» عدالت و نفی فاصله طبقاتی است» مبارزه با فقر و فساد و تبعیض» قیام مردمی برای تحقق قسط» اخلاق و فضیلت و پیشرفت بر پایه علم و ایمان و عقلانیت و معنویت و ابداع و نوآوری و استفاده از علوم و فنون و تجارب بشری از سویی و اجتهاد متناسب با مقتضیات زمان و وجود و الزامات حکومت دینی و تأمین مصالح عمومی و دفاع مفاسد عمومی و نیز مقاومت و بازدارندگی فعال»
این مؤلفهها را ما از اسلام و مکتب اهل بیت گرفتهایم و در انقلاب اسلامی به مثابه اهداف انقلاب، وظایف و مأموریتهای انقلاب به تابلو و ویترین ملت ایران تبدیل شد.
حالا آن مسؤولانی که خود را با این تابلو منطبق میکنند، از خدا، دین، ملت و رهبری مدال افتخار میگیرند و مردم خوششان میآید؛ آن کسانی که منطبق نیستند، بلکه رویگردان هستند، ملت از اینها دلزده میشوند؛ اینجا رهبری میفرمایند «دلزدگی ملت از مسئولان رویگردان نسبت به این آرمانها و شعارها است، نه از اصل این شعارها و آرمانها و این مسائل» و ارتداد سیاسی و اجتماعی اتفاق میافتد، همانگونه که ارتداد سیاسی و اجتماعی در دوران پیامبر هم اتفاق افتاده است؛ اما ارتداد سیاسی و اجتماعی، ملاک ارزیابی انقلاب اسلامی نیست، بلکه رویشهای مقدس بر پایه این باورها و ارزشهای زنده ملاک ارزیابی انقلاب است و همیشه رویشها و ریزشها وجود دارد.
مدخل پنجم: سنتهای الهی حاکم بر جامعه و تاریخ
اینها در این بیانیه گام دوم و در تحلیل انقلاب نقش دارند که چون این سنتها را شما خواندهاید فهرستوار میگویم.
سنت تغییر
سنت استخلاف الهی
سنت استبدال
سنت امداد الهی
سنت شکر و نعمت و کفران نعمت
سنت پیروزی نهایی مستضعفین بر مستکبرین
سنت غلبه حق بر باطل
و مانند این سنتها، سنتهای دیگری هست که ما میتوانیم اینها را استخراج و تحلیل کنیم.
مدخل ششم: پایههای اعتقادی و اسلامشناسانه بیانیه گام دوم
کمال دین
نقش محوری اعتقاد به توحید و حاکمیت الهی و مدیریت الهی در نظام احسن الهی
نقش توحید در زندگی اجتماعی
نقش ولایت و رهبری به مثابه روح حاکم بر حرکت اجتماعی انسان
نقش قیام عمومی برای تحقق قسط و عدالت بر پایه باورها و ارزشها و رهبری ولایت فقیه در عصر غیبت
نظریه دولت در اسلام
تولید پیوسته قدرت برای اسلام و جامعه بر پایه جهاد اسلامی
نظریه مقاومت جهانی
وجوب بازسازی امت اسلامی و تشکیل امت نمونه اسلامی بر اساس پیوند عمیق امت و امامت
تمدنسازی و حرکت به سمت پیشرفت و عدالت و ایمان و عمل صالح
تلفیق بین آرمانگرایی و واقعنگری و تلاش برای رفع موانع
صلح و امنیت جهانی بر اساس حاکمیت دین و رهبری صالح و عدالت فراگیر جهانی
نظریه نظام انقلابی و تلفیق نظم سیاسی و جوشش انقلابی
اصلاح پذیری و تجدیدناپذیر بودن اصول انقلاب (تجدیدناپذیر نیستیم، چون اصول انقلاب فطری است، اما ممکن است در حرکت عملی اشتباهاتی صورت گیرد که قابل اصلاح است)
حفظ خطوط اصلی و مرزبندی با رقیبان و دشمنان
همه اینها عقبههای ایدئولوژیک یا در باورها و یا در ارزشها دارد؛ این نگاه اعتقادی به بیانیه است.
مدخل هفتم: رسالت و مأموریت بیانیه گام دوم
مدخل هشتم: الزامات تبیین صحیح بیانیه گام دوم انقلاب
احاطه و اشراف بر منظومه فکری امام راحل و رهبر معظم انقلاب اسلامی (شناخت خط امام به عنوان شاخص انقلاب و اندیشه بزرگ و مکتب نورانی و هدایت نورانی امام راحل و نیز نگاه جامع رهبری به اسلام و مردم و نگاه رهبری در حوزه امام شناسی و ولایتشناسی؛ از اساس رهبری امام را چگونه میشناسند و ولایت را چگونه میبینند.
شناخت ماهیت دینی نهضت اسلامی
شناخت تاریخ معاصر انقلاب ایران یا ایران در دویست سال
شناخت تاریخ اسلام بویژه تاریخ سیاسی حرکت پیامبر و اهل بیت (ع) و دشمنان آنان
شناخت ترکیب جمهوریت و اسلامیت و ابزارهای تشکیل و پیشرفت آن (یعنی مردمسالاری اسلامی را به عنوان یک تئوری جدید حکومتی با الزامات آن بشناسیم که جمهوری اسلامی حقیقت واحده است، نه جمهوری اسلامی، اسلامیت فصل جمهوریت است.
شناخت چگونگی تغییر معادلات بینالمللی و روابط جهانی
گفتنی است، آیتالله کعبی پس از ایراد سخنان خود از نمایشگاه دائر در پژوهشگاه امام صادق (ع) بازدید کرد.
همچنین حجتالاسلام علی عربپور رییس پژوهشگاه امام صادق (ع) در ابتدای جلسه با تبریک هفته پژوهش گفت: سال گذشته و امسال در بین ردههای علمی سپاه و نیروهای مسلح در جشنواره امام علی (ع) برگزیده شدیم و مورد تقدیر قرار گرفتیم. امسال وزارت علوم حکم قطعی پژوهشگاه را اعلام کرد و ما در پژوهشگاههای وزارت علوم و تراز نیروهای مسلح رفتیم.
منبع: رسا