به گزارش راهبرد معاصر؛ یک روز در یکی از قهوهخانهها بد گفته بود به عینالدوله و راپورت کارهایش به عینالدوله داده شد. عینالدوله دید که این شخص در محله سر پولک اقتداری دارد و جمعی اطراف او را دارند. اگر وقتی بخواهد صدمه به یکی از بستگان آقا [سیدعبدالله بهبهانی]وارد آورد، این شخص قدرت جمعآوری هزار نفر از مشدیها و جوانان را دارد؛ و لذا پی بهانه بود که شنید مهدی گاوکش علنا در حضور جمعی از مردم اعمال سیئه (زشت) او را ذکر کرده؛ به این جهت جمعی را مامور کرد که او را دستگیر کردند. اینطور که در ساعت پنج از شب گذشته، درحالتیکه بیچاره در بستر راحت خوابیده بود، از بالای بام ریختند به خانه او، عیالش که حامله بود مانع شد که بگذارد او را به این حال گرفتار و ببرند. او را با چوب و قداره بهحدی زدند که طفل جنین او سقط شد؛ و یک طفل چهار پنج ساله او را در حوض انداختند که همان شب زندگانی را وداع گفت و چند نفر دیگر از اطفال و بستگان آن بیچاره را زخمی و تلف کردند. اموال و اسباب خانه او را به غارت بردند.
اگر چه در زمان استبداد بالاتر و بزرگتر از این ظلم به مردم میرسید. خانهها غارت کردند، نفوس را کشتند، اطفال را به آب و آتش انداختند؛ ولی برای جبران اعمال خودشان اسمی رویش میگذاردند. مثلا میگفتند فلان شخص بابی بوده خانهاش را باید غارت کرد، مالش را حلال دانست، زنش را مباح، اطفالش را کشت. یا فلان کس مقصر و یاغی دولت است، هستی او را به باد فنا باید داد. نام او و فامیلش را از صفحه عالم برانداخت.
لیکن این وحشیگری عینالدوله خیلی موثر افتاد؛ چه مهدی گاو کش را نه میشد بابی گفت و نه یاغی دولت و نه دزد و نه غیر آن. برفرض مهدی گاوکش دشمن گاو و مقصر حضرت والا، لکن زن و طفل جنین و اطفال خردسال بیگناه را تقصیری نبود.
باری صبح آن شب مهدی گاوکش را بردند حضور عینالدوله چوب و شلاق مفصلی به او زده و در انبار دولتی و محبس بزرگی او را انداختند که چندین وقت پاها و بدن او مجروح بود. اینقدر در زندان و انبار دولتی براین بیچاره سخت گذشت که زمانی که محمدعلیمیرزا، مخالفت با ملت را ظاهر کرد آثار غلبه در او ظاهر شد. مهدی گاوکش که آن زمان بهواسطه مشروطه شدن دولت ایران آزاد بود، از ترس گرفتاری و دوباره افتادن به زندان، با نهایت آزادی خود را مسموم کرد و یک مثقال تریاک خورد که دیگر علاج و برئی (شفایی) برایش نباشد و از زحمات و صدمات پادشاه ایران خلاصی یافت.
منبع: ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، ۱۳۷۶، تهران: نشر پیکان، ج۲ صص۴۴۳ و ۴۴۴