به گزارش راهبرد معاصر؛ همه چیز با خبر یک رسانه کویتی شروع شد که اعلام کرد بازی تیمهای فوتبال استقلال تهران و الکویت کویت که قرار بود اول بهمن در ورزشگاه آزادی برگزار شود، به دلیل مسائل سیاسی و با چهار روز تاخیر در دوحه قطر برگزار خواهد شد.
به دنبال این خبر، آرامآرام اخباری منتشر شد مبنی بر تصمیم کمیته برگزاری مسابقات کنفدراسیون آسیا برای لغو میزبانی باشگاههای ایرانی و انتقال مسابقات به کشور ثالث؛ موضوعی که دلیل آن ناامنی در کشورمان اعلام شده بود.
اما نهایتاً روز گذشته، کنفدراسیون فوتبال آسیا تصمیم خود را درباره میزبانی تیم های ایرانی در رقابت های لیگ قهرمانان آسیا اعلام کرد و بر اساس آن فوتبال ایران از میزبانی در لیگ قهرمانان آسیا طبق مصوبه کمیته مسابقات AFC محروم شد. براساس رای نهایی که کمیته اجرایی کنفدراسیون فوتبال آسیا امروز اعلام کرد نماینده های ایران در لیگ قهرمانان از امتیاز میزبانی محروم شدند. نماینده های ایران اگر می خواهند که در لیگ قهرمانان آسیا شرکت کنند باید زمین بی طرف را انتخاب کنند.
بعد از حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به بخش آمریکایی پایگاه هوایی عینالاسد در عراق، رسانههای جهانی علیرغم همه تلاش خود اما نتوانستند این خبر را نایده بگیرند. اولین حمله نظامی و مستقیم یک کشور به پایگاههای آمریکایی بعد از جنگ جهانی دوم، تلافات انسانی و تجهیزاتی بالا و در نهایت عدم توان پاسخگویی دولت آمریکا به این موضوع سه محور اساسی رسانهها پیرامون این موضوع بود.
سیاست قطرهچکانی پنتاگون در اعلام جزییات تلفات میرفت کارگر بیفتد که با ورود مجلس نمایندگان آمریکا و اعتراض خانواده سربازان آمریکایی، دوباره این حمله را به نقطه ضعف اساسی دولت ترامپ تبدیل کرد. همزمان با اقدامات پنتاگون برای محو رسانهای این حمله راهبردی، دو جریان موازی نیز شکل گرفت.
جریان اول به بهانه سقوط هواپیمای آمریکایی به خیابانها سرازیر شده و با اغتشاش و ساختارشکنی آشکار سعی در انحراف افکار عمومی داشت. همچنین همراهی سازمانیافته سلبریتیها با این جریان در قالب تحریم جشنواره فجر و همکاری با صداوسیما سبب شد تا عملا برد رسانهای شکل گرفته برای حمله موشکی به محاق برود.
جریان دوم که سرمنشا آن را باید شبکه سعودی ایران اینترنشنال دانست، با دو روش به مقابله با این موضوع برخاست. در روش اول سعی کرد افکار عمومی ایرانیان را غیرهمسو با سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی تبلیغ کند. برجستهسازی ناخرسندی هتلداران، شرکتهای هواپیمایی و فعالان صنعت توریسم از تبعات منفی حمله موشکی سپاه، پخش ویدئو فردی معلومالحال به نام ساغر کسرایی و مانور تلویزیونی آن و در نهایت ادعای آزار جنسی مخالفان تشییع این شهید بزرگوار همگی در راستای تبلیغ مخالفت مردم با آنچه راه شهید حاج قاسم سلیمانی نام گرفت، بود.
ساغر کسرایی، کارمند شرکت تگزاسی لیندن سلوشن، لابی رسمی ارتش آزاد لیبی. ویدیو این ضدانقلاب علیه شهید قاسم سلیمانی بازخورد گستردهای داشت
در روش دیگر اما سیاست «هزینهزایی» در پیش گرفته شد. این سیاست در ادامه سیاست ایجاد نفرت عمومی از نظام بود. تلاش برای تحریک افکار عمومی با برجستهسازی مهاجرت ورزشکاران، لغو میزبانی ماسبقات ورزشی و در نهایت لغو میزبانی باشگاههای فوتبال ایران در مسابقات قهرمانی باشگاههای آسیا. برآیند این موضوع در صورت تشدید آن تحریک افزایش نفرت مردم از نظام به خاطر انزواطلبی در عرصه جهانی و تبلیغ این گزاره خواهد بود که «برای یک نفر، کل مملکت را به تعطیلی کشاندهاند»!
نکته مهم در طراحی این بازی امنیتی- سیاسی نادیده گرفتن افکار عمومی منطقهای است. حمله موشکی یمن به شهرهای مختلف رژیم سعودی، نابودی بخشهای مهمی از پالایشگاه آرامکو، هدف قرار گرفتن فرودگاه بینالمللی ابوظبی و خشونتهای فرقهای و امنیتی فراگیر در عراق و لبنان همگی جزو حقایقی هستند که نمیتوان آنها را انکار کرد.
کنفدراسیون اسیا در برابر این سوال سکوت کرده است که چگونه دو کشور رژیم سعودی و امارات که هماکنون در جنگ به سر میبرند و هر لحظه احتمال هدف قرار گرفتن آنها با موشک است، از امنیت کامل برخوردار هستند ولی جمهوری اسلامی ایران ناامن محسوب میشود؟
این افراد خود به خوبی به جوانب موضوع واقف هستند، ولی پیشگامی شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال در این موضوع نشاندهنده نقش اصلی گاو شیرده منطقه در بازی جدید علیه کشورمان است. به حاشیه بردن تبعات رسانهای حمله به عینالاسد، انحراف افکار عمومی داخلی از موضوعات منطقهای و در نهایت القای حس ناامنی در کشورمان به سایر کشورها از جمله اهداف این عملیات رسانهای جدید است.
طی چند روز گذشته برخ یافراد با عنوان کارشناس اقتصاد سیاسی در فضای مجازی در حال تبلیغ این گزاره هستند که خشم آنی ایران از شهادت یک فرمانده نظامی و انجام حمله موکشی باعث شده تا اقتصاد بیمار ایران به حالت احتضار درآمده و به نوعی این موضوعات را پیشساز تشدید بحران اقتصادی قلمداد کنند.
این جریان رسانهای در گفتگو با شبکههایی همچون BBC، VOA، دویچهوله و ایران اینترنشنال با برجستهسازی سقوط چند روزه بورس و لغو برخی پروازهای خارجی در ایام عید به کشورمان چنین القا کنند که سیاست انتقام سخت اشتباه بوده، طرف آمریکایی از آن مصون است و تنها مردم هستند که باید تبعات اقتصادی این سیاست غلط را تحمل کنند.
برخی از این افراد که خود سابقه مدیریت فوتلالی نیز داشتهاند با تجویز نسخههای ذیللانه توصیه کردهاند که باید سیاست را از فوتبال جدا کرد و باشگاههای ایرانی با قبول این وضعیت، سعی کنند عدم انزواطلبی جامعه را برخلاف سیاستهای دولت نشان دهند!
تلقین نارضایتی مردم از سیاست انتقام سخت، ترغیب افکار عمومی به مخالفت با تصیمات کلان نظام، به حاشیه بردن رویدادهای منطقهای با محوریت جبهه مقاومت، ایجاد منطقه تنفس برای آمریکا زیر فشار رسانهای داخلی و خارجی و در نهایت استفاده از سیاست شوکهای پیدرپی از جملات نتایج این عملیات روانی بزرگ است.
افزایش گستره درگیری راهبردی ایران و آمریکا به حوزههای عمومی همچون ورزش، سینما، توریسم و ... تلهای برای کشورمان است. این سیاست سبب خواهد شد تا حوزههای غیرسیاسی به محل نزاع تبدیل شود و از این طریق به حاکمیت برای تقوف آن فشار وارد شود.
فارغ از نتیجه این عملیات روانی، باید گفت که دست دشمن برای وارد کردن چنین شوکهایی به جامعه پر است و مسئولان باید مراقب باشند تا در چنین تلهای گرفتار نشوند. اینکه دشمن برای لاپوشانی ضربه راهبردی ایران به آمریکا در حمله موشکی بهه عینالاسد به زمین فوتبال پناه برده است، نشانه اهمیت و عمق این ضربه است، اما باید مراقب بود تا چنین موضوعاتی حاکمیت را برای ادامه انتقام سخت از ترس فشار افکار عمومی دلسرد نکند.