به گزارش راهبرد معاصر؛ کمتر از یک هفته به برگزاری انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی زمان باقی مانده است؛ یک هفتهای که در کنار آغاز رسمی تبلیغات نامزدها، دوره فشرده آخرین رایزنیها میان گروهها، احزاب و افراد شاخص برای ارائه لیست انتخاباتی است. بنابر پیشبینیها دو جریان سیاسی عمده کشور یعنی اصلاحات و اصولگرایی در پایتخت هرکدام با حداقل سه لیست به کارزار انتخابات قدم گذاشتهاند. لیستهای انتخاباتی که با بررسی ماهیت آنها میتوان نکات مهمی را دریافت.
اگر به صورت اجمالی بخواهیم وضعیت اصلاحطلبان در روزهای آینده را توصیف کنیم باید گفت که آنها تنها امیدشان شکست جبهه انقلاب در ازاده لیست مشترک است. با نگاهی به لیست منتشر شده از سوی اصلاحطلبان به نامهای «ائتلاف برای ایران»، «اصلاحطلبان پایتخت» و «یاران هاشمی» میتوان به نکته مهمی پی برد و آن سهم بسیار ناچیز جناح اعتدالیها در این لیستبندیها است. این سهم ناچیز بدین معنی است که اصلاحطلبان از اینکه اعتبار آنها با نام شخص حسن روحانی پیوند بخورد به شدت هراس دارند. (برخی منابع خبری از احتمال افزایش تعداد لیستها به 5 لیست خبر دادهاند)
ناکارآمدی دولت روحانی و نارضایتی گسترده از عملکرد آن باعث شده تا تقریبا همه اصلاحطلبان هرگونه نشبتی با دولت روحانی را منکر شوند، به طور مثال محمدحسین مقیمی، استاندار سابق تهران، با عنوان مدیر اصلاحطلب به میدان آمده و نه عضوی از دولت سابق روحانی!
این لیستها در مقایسه با انتخابات گذشته بسیار ضعیف است و سران اصلاحات امید چندانی به کسب کرسی مجلس یازدهم ندارندو تنها امیدشان این است که در میانه اختلاف در جبهه انقلاب بتوانند بخشی از کرسیها تهران را کسب کنند. بنابراین باید گفت که اصلاحطلبان برخلاف دورههای قبلی با رویکرد واکنشی وارد عرصه انتخابات شدهاند، یعنی با توجه به وضعیت جبهه انقلاب دست به حرکت خواهند زد.
در جبهه انقلاب اما وضع پیچیدهتر است. از سویی امیدها برای پیروزی حداکثری زیاد است، از سویی اختلافات روزبهروز بیشتر میشود و در نهایت عملیات روانی برخی محافل خاص اصلاحطلبان برای فریب فعالان جبهه انقلاب در حال اثربخشی است. لیست مشترک ائتلاف را باید نقطه عزیمت تشدید اختلافات دانست. لیستی که برخی اعضای جوان جبهه انقلاب با نامگذاری «شرکت سهامی» بر آن، اعتبارش را از بین بردهاند و حتی در صورت ائتلاف حقیقی شاهد خواهیم بود که موجی از تمسخر پیرامون آن به راه افتد.
تاکنون سه لیست «جبهه پایداری»، «مجلس عدالتخواه» و «شورای ائتلاف» در جبهه انقلاب شکل گرفته است. «مجلس عدالتخواه» مجموعهای متشکل از فعالان دانشجویی و رسانهای جوان است که با تابلوی عدالتخواهی و گذر از ساخت سیاسی جاری کشور پا به میدان گذشته است. مهمترین ویژگی این لیست طی روزهای گذشته حاشیهسازی و راهاندازی جنجال رسانهای برخی افراد شاخص آن است. جنجالهایی که باعث شده است به ناگاه ضریب نفوذ رسانهای آنها افزایش پیدا کند. از سوی دیگر چتر عدالتخواهی در این لیست بسیار گسترده است و افرادی با سوگیریهای مختلف و گاه متضاد زیر آن گرد آمدهاند که باعث میشود طی روزهای آینده احتمال انشقاق در این لیست افزایش یابد.
«جبهه پایداری» نیز به سیاق گذشته سعی کرده با حفظ مرزبندیهای خاص خود با شورای ائتلاف، نامزدهای موردنظر خود را راهی بهارستان کند. این جبهه دوباره با برجسته کردن ایده «انتخاب اصلح» بسیاری از فعالان جبهه انقلاب را از منظر خود فاقد صلاحیت دانسته و سعی کرده با گردآوردن اعضای شاخص خود در کنار برخی فعالان رسانهای و فضای مجازی، از وجهه آنان بهرهبرداری کند. این لیست برخلاف لیست عدالتخواهان امکان هرچند ضعیف همبستگی با لیست شورای ائتلاف را دارد به شرط اینکه سهم بیشتری به دست آورد.
در این میان «شورای ائتلاف» را باید جامعترین و البته جنجالیترین لیست در جبهه انقلاب دانست. حضور اشخاص شاخصی همچون محمدباقر قالیباف باعث شده تا امید زیادی به پیروزی این لیست، البته در صورت تحقق واقعی ائتلاف، به وجود آید. اما مشکل اصلی آن را باید جامعیت آن دانست. افراد مختلفی با گرایشهای گوناگون و تنها با دال مرکزی جبهه انقلاب در این لیست حضور دارند، همین موضوع سبب شده تا موضعگیری هریک از آنها در مسائل مهمی همچون برجام، FATF و ... به یک جنجال علیه لیست شورای ائتلاف بدل شود.
با این اوضاف باید این سوال را پرسید که بالاخره ائتلاف خوب است یا بد؟ برای پاسخ بدین سوال باید دو موضوع را در نظر گرفت و آن اینکه ائتلاف میان نیورهای جبهه انقلاب فراتر از یک کنش سیاسی محض است و میتوان وصف ضرورت را برای آن به کار برد. مهمترین ویژگی یک کنش سیاسی امکان انتخابهای مختلف برای یک وضعیت است، در حالیکه شاهد هستیم اصلاحطلبان امید به اختلاف در جبهه انقلاب بستهاند تا بتوانند وارد مجلس شوند. از این رو ائتلاف برای تغییر رویکرد مجلس برای پاسخ به نیازهای مردم یک ضرورت است.
عملیات روانی که در بالا ذکر شد حول پمپاژ امید کاذب کار میکند. برخی محافل امنیتی اصلاحطلبان سعی در تلقین این انگاره دارند که اصلاحات در وضعیت بغرنجی به سر میبرد و توان مشارکت ندارد، پس جبهه انقلاب در هر وضعیتی پیروز میدان انتخابات است، بنابراین نیازی به ائتلاف نیست و حتی با سه لیست و حتی بیشتر این جبهه پیروز است. با واکاوی برخی مواضع نیروهای جبهه انقلاب شاهد هستیم که این انگاره توانسته تا حدی نفوذ کند و سخن از عدم ضرورت ائتلاف به میان آید.
عدالت، کارآمدی و اقتصاد را باید سه نیاز جامعه دانست. عدالت برای مبارزه با فساد، کارآمدی مجلس برای جبران ناکارآمدی دولت و در نهایت نقطه سفید گروههای مختلف مردمی یعنی بهبود وضعیت اقتصادی سه مولفهای هستند که هر لیست یا جناحی برای پیروزی در انتخابات مجلس باید بدانها تکیه زند.
ویژگی مهم جبهه انقلاب این است که هر سه این ویژگیها مصادیق روشنی در میان نامزدهای سه لیست یاد شده دارند. خاطره کارآمدی شهرداری در دوره قالیباف، حضور همفکران رئیس قوهقضاییه در میان نامزدها به عنوان پرچمدار مبارزه با فساد و در نهایت حضور چهرههای اقتصادی در دو لیست جبهه پایداری و شورای ائتلاف میتواند به عنوان نقطه قوت آنها عمل کند.
این اشتراکات در کنار مسائلی همچون اعتقاد به ولایت فقیه، باور به تغییر وضع موجود و امید برای فردایی بهتر با مجلس کارآمد نشان دهنده زمینه اشتراک وسیع در برابر اختلافات جزیی است. معیارهایی هچون مواضع افراد برجام و FATF که عملا از میان رفتهاند و جایگاهی در میان عامه ندارد، جز تشدید اختلاف ثمری ندارد.
در طول حیات سیاسی جبهه انقلاب در دوران بعد از جنگ بارها شاهد بودهایم که غلبه حواشی کماهمیت اختلافساز بر اشتراکات گسترده وحدتآفرین باعث شده جریان لیبرال و تجدیدنظرطلب بتواند نهادهای حاکمیتی را تصاحب کند و نیروهای انقلابی بعد از آن هزینه بسیار بیشتری برای رفع آثار حضور این جریانها پرداخت کند.
در دورههای اخیر نیز شاهد بودیم که نبود وحدت میان نیروهای جبهه انقلاب زمینهساز شکلگیری دولت اعتدال و مجلس دهم شد که در شرح خسارت آنها تنها باید به وضع موجود اشاره کرد که همگان را نگران کرده است. بعداز شکست در سال 92، 94 و 96 شاهد بودیم که برخی افراد مشکوک با سواستفاده از وضعیت روانی بعد از هر شکست، انشقاق در جبهه انقلاب را تشدید کردند که نتیجه آن را امروز در عدم شکلگیری ائتلاف برداشت میکنند.
بزرگترین برنده عدم ائتلاف را باید روحانی و اصلاحطلبان دانست. مجلس ناکارآمد مهمترین نیاز دولت برای پیشبرد برنامههایش است. طی شش سال گذشته شاهد بودیم که همراهی مجلس با دولت سبب شد تا در تصویب و اجرای برخی کنوانسیونهای جنجالی چه بیقانونی صورت گیرد و دریغ از یک حرکت جدی از سوی مجلس!
از سوی دیگر اصلاحطلبان به عنوان شریک ناکارآمدی و مسبب وضع موجود در کنار دولت رواحنی در افکار عمومی شناخته میشوند. شکست جبهه انقلاب در توافق برای ائتلاف باعث خواهد شد تا این جریان علیرغم داشتن کارنامه مردودی، ولی با سواستفاده از شکست دوباره نیروهای انقلابی، بتواند به مجلس راه یابد و این وضع ادامه یابد.
بزرگترین بازندههای عدم ائتلاف را هم باید مردم و جبهه انقلاب دانست. ادامه وضع موجود یعنی افزایش دلسردی و در نتیجه رویگردانی جامعه از نظام جمهوری اسلامی و همچنین پرداخت هزینه بسیار بالاتر نیروهای انقلاب برای جبران آن. اگر امروز نتوانیم با لیست مشترک و کارآمد، مجلس کارآمد را تشکیل دهیم، باید فردا و در غیاب نیروهای تجدیدنظرطلب و فرصتطلب مجبور به دفاع سخت از انقلاب و نظام شویم.
میتوان اختلافات را در مسیر و فردای روز انتخابات و با شدت بیشتری پی گرفت، اما ضرورت امروز رسیدن به لیست مشترک است. ضرورتی که اگر تجریههای قبلی گریبان آن را بگیرد، باید منتظر انشقاق گستردهتر و عمیقتری در میان نیروهای جبهه انقلاب باشیم!