مشکل اصولگرایان پیوند دادن قواعد فقهی به قواعد سیاسی است-راهبرد معاصر
جمعی از مداحان اهل بیت با رهبر انقلاب دیدار می‌کنند علم‌الهدی: اول باید دین مردم را مدیریت کنیم و بعد دنیای آنان را پیام توئیتری پزشکیان به السیسی خطیب نماز جمعه تهران: بسترسازان نابودی زیرساخت‌های سوریه پاسخگوی امت اسلامی باشند الحاق شناور‌های بسیار پیچیده و تسلیحات ویژه به نیروی دریایی ارتش فرمانده سپاه خراسان‌جنوبی: آخرین نفری که خط مقدم نبرد با تکفیری‌ها در سوریه را ترک کرد یک پاسدار بود /برای ارتش سوریه جهاد معنایی نداشت ادای احترام فرمانده کل سپاه پاسداران به مقام شهید سلیمانی لاریجانی: یکی از راهبرد‌های دشمن این است که القاء کند همه خسته هستند و نباید به مردم کاری داشت ساعت کاری دستگاه‌های اجرایی تا بهمن‌ماه تغییر کرد+ جزئیات نماینده مجلس: حتی فقیرترین کشور‌های آفریقایی هم این حد از کاهش ارزش پول را ندارند وزرای کار و دادگستری وارد شیراز شدند عملیات مشترک مرزبانان ایران و عراق در مقابله با سلاح‌های غیرمجاز پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت حاج سید علاءالدین میر محمد صادقی رئیس‌جمهور عازم قاهره شد رئیس‌جمهور فردا به مصر می‌رود
ایمانی در گفت و گو با راهبرد معاصر:

مشکل اصولگرایان پیوند دادن قواعد فقهی به قواعد سیاسی است

کارشناس اصولگرای مسائل سیاسی گفت: یک مشکلی اساسی که در میان اصولگرایان‌ست، پیوند دادن قواعد فقهی به قواعد سیاسی است. این در حالی‌ست که قواعد سیاسی منطق خودش را دارد در بحث سیاست ما حق نداریم رفع تکلیفی حرف بزنیم. در فقه بله، ما رفع تکلیفی حرف می زنیم و باید بزنیم.
تاریخ انتشار: ۱۸:۳۷ - ۲۲ خرداد ۱۳۹۷ - 2018 June 12
کد خبر: ۳۹۲

به گزارش "راهبرد معاصر"؛ اصولگرایان طی 4 سال اخیر در جلب آرای مردمی با مشکلات مختلفی روبرو بوده اند. به نظر می رسد برای رفع این مشکل این جریان سیاسی نیاز به یک آسیب شناسی جدی دارد. در گفت و گو با ناصر ایمانی کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی به بررسی مسائل مبنایی و ریشه ای پرداختیم که زمینه شکست اصولگرایان را فراهم کرده است.

 

 

 

به اعتقاد شما مشکل اصلی اصولگرایان که زمینه شکست در انتخابات های اخیر را فراهم کرده چیست و اساسا عملکرد این جریان سیاسی را چه طور ارزیابی می کنید؟

من حرف قبل از آن دارم. معتقدم اگر یک موضوع اصلی حل نشود این مشکل در انتخابات های بعدی نیز باقی می ماند. باید یک قدم عقب تر بیاییم، و الا در هر انتخاباتی دوباره یک جمنای نویی تشکیل خواهد شد و باز هم ممکن است موفقیتی نداشته باشد. در ضعف های اصولگرایی صحبت زیاد است. یکی دو نکته اش که ناظر به این بحث انتخابات هست را عرض می کنم. یک مطلب این است که اصولگرایان نوع نگاه شان به مردم و حکومت اسلامی و اساسا جمهوری اسلامی چیست.

 

اینکه اصولگرایان ناظر به برداشت ایدئولوژیک شان نقش مردم در دولت اسلامی را چطور ارزیابی می کنند. اینکه مردم موظف هستند آن چیزی را که حکومت اسلامی براساس قوانین نوشته و نانوشته مصوب کرده اجرایی کنند. اگر اجرا نکنند چه اتفاقی می افتد؟ اگر خواست حکومت اسلامی با خواست مردم در مواردی همسو نباشد چه اقداماتی را باید در دستور کار قرار داد؟ تعریفی که ما از حکومت اسلامی داریم چیست و نقش مردم در نظام اسلامی چیست؟ آیا مردم نقش تعیین کننده دارند یا در یک جاهایی مردم ولو اینکه به مصلحت شان نباشد می توانند تصمیم گیری کنند و حکومت موظف به اجرا است؟ این نکته بسیار مهم است.

 

اگر مردم در یک مواردی نظرشان خلاف نظر حکومت و برخلاف نظر ولی فقیه بود باید چه کنیم؟ تا کجا باید با مردم تعامل بکنیم و به خواست مردم تن دهیم؟ آیا اگر مردم یک خواسته ای داشتند و ما به عنوان لیست های معتقد به نظام جمهوری اسلامی و شریعت آن را قبول نداشتیم چه باید بکنی؟م این ها بحث هایی است که در درون اصولگرایان باید حل شود و نوع نگاه به مردم توسط گروه های طرفدار انقلاب و تفکر اسلامی روشن شود. این ها بحث های نظری تئوریک است که زیاد هم در مورد این صاحبب نظران صحبت کرده اند از جمله خود حضرت آقا و همین طور مرحوم امام در زمینه تئوری پردازی صحبت های زیادی داشته اند، منتهی این ها عموما توجهی نمی شود تئوری هایی در مورد نظریه حکومت اسلامی.

 

متاسفانه عموما به حرف های جاری توجه می شود نه مبانی تئوریک. و این به اعتقاد شما یکی از آسیب هایی ست که جریان اصولگرایی از آن رنج می برد؟

همین طور مرحوم امام در این زمینه نظریه پردازی زیاد داشتند. اگر مثلا بنشینیم استخراج کنیم که نظرات این ها در مورد نقش مردم در جمهوریت چیست برشی از مشکلات رفع می شود. با این حرف هایی که گفتم سر بحث اصولگرایان می روم، اینکه اصولگرایان مردم را چگونه می بینند اگر اصولگرایان کاندیدی را برای انتخابات انتخاب می کنند باید دارای چه مختصاتی باشد؟ اگر مجموعه شرایط را برای اخذ مسئولیت دارد باید او را معرفی کنند؟ یا اینکه نگاه کنند ببینند کدام کاندید امکان جذب نظر مردم را دارد، ولو اینکه میزان مقبولیت آن کاندید برای اصولگرایان از کاندید مطلوب دیگر به مراتب کمتر باشد.

 

در این شرایط چه می کنند اصولگرایان؟ آن چیزی که تا الان ازاصولگرایان دیدیم این است که آن ها می گویند ما یک کاندید مطلوب داریم و این گونه رفع تکلیف می کنند و این کاندید را معرفی می کند. حال اگر مردم رای دادند که هیچ، اگر ندادند چوبش را می خورند.

 

یعنی به جای در نظر گرفتن مطالبات مردمی تکلیف را تنها سرلوحه کار خویش می پندارند؟

بله. برای شما مثال می زنم. در انتخابات سه سال پیش مجلس شورای اسلامی اصولگرایان یک لیستی از تهران به مردم ارایه دادند. نمی گویم همه آن لیست سی نفره، اما تعداد قابل توجهی از آن لیست را اصولگرایان صرفا براین مبنا در لیست آوردند که آنها را شایسته می دانستند، اما این آدم های شایسته تا چه اندازه امکان رای آوری داشتند؟ اساسا اصولگرایان چه قدر بها می دهند به خواست مردم وتفکرات مردم و نیاز مردم، نقش مردم در حکومت اسلامی و در تئوری های حکومت اسلامی تا کجاست؟ این ها نکاتی است که اصولگرایان باید حل کنند.

 

 

به نظر می رسد در انتخابات ریاست جمهوری 96 هم این اتفاق افتاد.

همین طور است. انتخاب رئیسی از نظر بسیاری از اصولگرایان انتخاب مطلوبی بود، اما آیا مناسب هم بود؟ یعنی چه قدر به این موضوع توجه شد که رئیسی امکان رای آوریش چه قدر است؟ یا اینکه گفتند رئیسی خوب است. بسیار خوب خیلی از آدم های خوب ممکن است مقبولیت نداشته باشند. ما آدم خوب کم نداریم که به هر دلیلی مقبولیت ندارند. در 96 توجه روی مقبولیت چه قدر بود. متاسفانه اصولگرایان اساسا تکلیفی عمل می کنند یک مشکلی که در میان اصولگرایان هست پیوند دادن قواعد فقهی به قواعد سیاسی است. این در حالی است که قواعد سیاسی منطق خودش را دارد در بحث سیاست ما حق نداریم رفع تکلیفی حرف بزنیم. در فقه بله، ما رفع تکلیفی حرف می زنیم و باید بزنیم.

 

در خیلی از مسائل این طور است تکلیف مان را ادا می کنیم، اما در بحث سیاست چه؟ این طور است؟ اگر این طور باشد ممکن است از نظر اصولگرایان یک کاندیدی مقبول باشد و شاید امکان رای آوری هم نداشته باشند. ان ها در این شرایط معمولا چه کار می کنند؟ آیا ما نمی توانستیم در انتخابات 96 سراغ گزینه های غیرمشهور از نظر اصولگرایان می رفتیم اما کسانی که امکان رای آوریشان وجود داشته باشد. ولو اینکه درجه مطلوبیت شان پیش اصولگرایان از 100، 50 باشد. فرض کنید درجه مقبولیت رئیسی نزد اصولگرایان صد بود، آیا می توانستیم سراغ کسی برویم که درجه مقبولیتش 50 است و درجه رای آوریش بیشتر از رئیسی است.

 

در این زمینه می توان مثالی برای روشن شدن ذهن مخاطبین ارائه کرد؟

بله. مثلا دکتر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی. ایشان مقبولیتش برای اصولگرایان قطعا به اندازه رئیسی نبود اما امکان رای آوریش به دلایلی از رئیسی بیشتر بود. ما نوع نگاه مان به مردم متفاوت است. باید روی این مبانی کارکرد تا در انتخابات این مشکلات را نداشته باشیم.

 

منبع: نشریه پی نوشت

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده