به گزارش راهبرد معاصر؛ زندگی کارگران روی خط بیتوجهی مسئولان از ریل خارج شده است و این عمق فاجعه را وقتی درک میکنید که ببینید فاصله حقوقی یک کارگر با یک مدیر میانی حداقل 10 برابر است؛ حالا قرار است مدیر در ایران زندگی کند و کارگر در توهمات مسئولان زندگی آبرومندانهای داشته باشد؛ مگر می شود؟
نا امیدانه تنها قیمتها را نگاه میکند و میگذرد. میگوید: میترسم به میوه فروشی بروم چرا که قیمت میوهها برایم عذاب آور است؛ هیچکس به عمق بدبختی زندگی ما کارگران توجهی نمیکند؛ اگر هر اتفاقی در این کشور بیافتد و هر جایی کم و کسری باشد هر کسی دزدی کند یا بودجهای کسری بیاید باز هم این ما هستیم که سنگ زیرین آسیابیم.
کریمی خانم کارگری است که به گفته خودش سه پسرش بیکارند چون کارگر روزمزد بودهاند و الان مدتهاست کاری نداشتهاند و دخترش به دلیل کمبود امکانات مالیش مجبور به ترک تحصیل شده است. کرایه خانه اش سرسام آور است و هر سال هم مجبور است به دلیل شرایط بد زندگیش جابجا شود. او که با پول یارانهها و همین حقوق کارگری زندگی را میگذراند. میگوید: پارسال گرانی بیداد میکرد و همه چشم امیدم به حقوق امسال بود که میگویند آن هم خیلی افزایش نداشته است؛ نمیدانم چرا آنطور که شایسته است حقوقمان را افزایش نمیدهند که دستمان جلوی این و آن دراز نباشد و نخواهد نگران نیمه ماه به بعدمان باشیم که حالا بدون پول چه کنیم؟
اگر پای درد دل کارگران بنشینی تازه متوجه میشوی وقتی قرار است با 2 میلیون تومان کرایه خانه بدهی، قسط وام پیش خانهات را بدهی، هزینه تحصیل فرزندت را بپردازی، لباس و کفش برایش مهیا کنی و اگر روی بقیه موارد خط بکشی مابقی را اگر چیزی ماند برای خورد و خوراکت صرف کنی یعنی چه؟ اما انگار مسئولان نمیخواهند یا خود را به خواب زدهاند این واقعیتها را نمیبینند شاید هم روز دیگر بیایند و بگویند کی دستمزدهای 99 مصوب شد؟ ما هم امروز فهمیده ایم ...
هر ساله روزهای پایانی سال و آغازین سال جدید میدان تاخت و تازها و وعده و وعیدهای دولت و شورای عالی کار، کارفرمایان و نمایندگان کارگری است تا طی جلساتی که چشم امید قشر کارگری به آن دوخته شده چند صدهزار تومانی آن هم با توجه به تورم سال گذشته روی دستمزدهای بخور و نمیرشان اضافه گردد! این افزایش دستمزدها معلوما با دو شاخص تورم سال قبل و حداقلهای زندگی یا به عبارتی بهتر همان خط فقر طی کش و قوسهای فراوان و جار و جنجالهایی که گاهی بیش از آنکه نتیجهبر باشد تنها پر از سر و صداهای نا امیدانه برای قشر زحمتکشی است که اگر نباشند چرخ تولید و اقتصاد این مرز و بوم هم نمیچرخد. اما دستمزدهای مصوب امسال ثابت کرد مسئولان واقعا کارگران را نمیبینند و همه وعدههایشان هم انتخاباتی است.
آقای روحانی رئیس جمهور 7 سال پیش یعنی 27 خرداد 1392 در نشستی مطبوعاتی درباره حقوق کارگران با تاکید بر تلاش دولت یازدهم مبنی بر افزایش دستمزد کارگران متناسب با نرخ تورم این امر را نه یک وعده انتخاباتی بلکه حق قانونی کارگران دانسته بود! و گفته بود:« این وعده من نیست! قانون میگوید که حقوق مزدبگیران باید بر مبنای نرخ تورم تعیین شود. درحال حاضر برابری دستمزد و تورم وجود ندارد و دستمزدها از نرخ تورم کمتر است و باید این فاصله برطرف شود.» وی همچنین از اینکه دولت دهم دستمزد کارگران را 6 درصد کمتر از نرخ رسمی تورم تعیین کرده بود به شدت انتقاد کرد. اما این روزها شاهدیم در سال پایانی دولت، آقای روحانی هم وعده و وعیدهایش را به دست فراموشی سپرده است چرا که مصوبه حقوق 99 کارگران زمین تا آسمان از وعده تا واقعیت فاصله دارد!
با این حال در روزهای پایانی سال 98 یک بار جلسهای برگزار شد و نمایندگان کارگری حرف از دستمزدهای 4 تا 4.5 میلیونی زدند و دل کارگران را به آیندهای روشن خوش کردند چرا که این اعداد تنها حداقلهای زندگی را جوابگو است و برای کارگری که چند سر عائله هم دارد و مستاجر است کم از بی آبرویی نیست! اما نمایندگان کارفرما و دولت آن را قبول نکرده و تا 2.800 میلیون کاهش دادند. با این حال جامعه کارگری باز هم امید داشت تا مگر در جلساتی که قرار است در سال 99 برگزار شود دولتیها اندکی کلاهشان را قاضی کنند و خودشان بنشینند جای کارگری که قرار است برای یک خانه معمولی در محلهای معمولی فقط 2 میلیون تومان اجاره بدهد و از طرفی یک فرزند دانشجو و دو محصل و یک دختر دم بخت و عقد کردههم دارد که باید برایش جهیزیه مهیا کند.
کارگران سنگ زیرین آسیاب
اما انگار قرار نبود کسی درد آنها را بفهمد که شورای عالی کار افزایش 21 درصدی حقوق و دستمزد را تصویب کرد و چشم روی تورم 40 درصدی و خط فقر 5 میلیون تومانی بست. انگار قرار است که کارگران همیشه سنگ زیرین آسیاب باشند که دولت هم سنگ کارفرما را به سینه میزند و کارگران را نادیده میگیرد. حالا جفایی که برای حقوق بازنشستگی از این منظر در حق کارگران میشود به کنار مگر میشود با این حقوقها زندگی گذراند؟
عباس وطن پرور، نماینده اسبق کارفرمایان ایران در سازمان جهانی کار در یادداشتی مینویسد: «علی رغم اینکه ارزش پول ملی در 40 سال اخیر تاکنون بیش از 2400 برابر کاهش یافته و تورم بیش از 1300 برابر رشد کرده، دستمزد پایه ماهانه کارگران فقط حدود 1000 برابر افزایش داده شده و با افزودن مزایایی اندک به قصد ترمیم، جفای بیشتری به بازنشستگی و زمان پیری کارگر روا داشته اند. نتیجه این سیاستها باعث شده که طبقه کارگر در جامعه ما هر روز فقیر و فقیرتر شود و نه تنها کارگران از داشتن حداقلهای ضروری محروم شوند بلکه داشتن یک رفاه نسبی برای آنها به رویایی دست نیافتنی مبدل شود.»
عدم رسیدگی به وضعیت کارگران؛ از آسیبهای اجتماعی تا بیاعتمادی سیاسی
به گفته کارشناسان اجتماعی و جامعه شناسان، جامعه کارگری از این منظر همیشه دچار آسیبهای اجتماعی شده اند یا به عبارتی بزهکاری، آسیبهای روحی و روانی و پرخاشگری میتواند در پس عدم تامین مالی یا همان فقر این قشر زحمت کش را دچار کند.
بیاعتمادی سیاسی دیگر آسیبی است که جامعه کارگری را تهدید میکند چرا که هر دولتمردی، نماینده یا رئیس جمهوری که قرار است برسکوی ریاست بنشیند ابتدا دست روی بیمهریها نسبت به این قشر میگذارد اما بعد از آنکه به قدرت رسید دیگر تمام وعده وعیدهایش را زیر پا میگذارد چنانچه سخنان آقای روحانی رئیس جمهور هم در سال 92 و پیش از انتخابات پر بود از وعدههایی اینچنینی!
«غلامرضا. ج» یکی از کارگرانی است که با 51 سال سن، در یک کارخانه مواد غذایی مشغول به کار است.غلامرضا که به گفته خودش 2 فرزند دبستانی و دبیرستانی و یک دختر دانشجو دارد که علاوه بر تامین هزینههای تحصیلش باید برای عروسیش که قرار است سال آینده برگزار شود جهیزیه تهیه کند، میگوید: بعد از اتمام کارم با ماشین مسافرکشی میکنم تا شاید بتوانم بخشی از هزینههارا جبران کنم.
غلامرضا میافزاید: حقوقمان کم است و وقتی هم قرار است سالی یکبار افزوده شود نمیدانم چرا همه نگاههای نگران به جای کارگری که دارد با حداقلها زندگی میکند به سمت کارفرما میچرخد. غلامرضا میگوید: مستاجر است و فقط 70 درصد حقوقش صرف کرایه خانهای میشود که سقفش هم نم زده و صاحبخانه میگوید کرایهاش را زیاد نکرده و همین روزها باید منتظر افزایش آن هم باشد.
«علیرضا.م» هم در یک شرکت پخش راننده است و حقوق و مزایایش بعد از یک دهه کار تنها اندکی از حداقل حقوق کارگری بیشتر است. علیرضا میگوید با هزارتا وام و قرض و قوله پول پیش خانهام را افزایش دادم تا کمتر کرایه بپردازم ولی اوضاع وخیم کرونا و اقتصادی که این روزها بیش از هر زمانی متزلزل شده است نگرانیام را هم از امنیت کاری افزایش داده است. علیرضا میگوید حقوقم کفاف زندگیم را نمیکند اما میترسم برای حقوقم اعتراضی کنم و همین کار را هم از دست بدهم لذا مجبورم با حداقلها بسازم اما زن و بچهام چه گناهی کرده اند که مسئولان هیچگاه ما را نمیبینند و دردمان را نمیفهمند.
سخن به درازا میکشد اما اگر اندکی درآمد ماهیانه یک کارگر را با کرایه خانههایی که این روزها هم در معاملات املاک به وفور دیده میشود هم در سایتهایی مانند دیوار پر است با دستمزد کارگران مقایسه کنید به عمق فاجعه پی میبرید، حالا در کنارش مبلغ حداقلهای مورد نیاز یک زندگی مانند یک کیسه برنج در ماه، چای، قند و شکر و ماکارونی و پنیر و دیگر اقلام را به اضافه هزینههای جاری تحصیل و پوشاک فرزندان و ... را محاسبه کنید شاید به این نتیجه برسید که کارگران اصلا زندگی هم می کنند؟!
بهره سخن
کافی است مسئولان نگاهی به سبد معیشت خانوار و حداقلهای یک زندگی معمولی رو به پایین بیاندازند و متوجه شوند این مبلغی را که به اصطلاح با عنوان دستمزد کارگران در سال 99 مصوب کردهاند تنها جوابگوی یک دوم ماه آن هم با بدترین شرایط ممکن است؛ حالا کی قرار است مسئولان از خواب غفلت بیدار شوند البته اگر خود را به خواب نزده باشند و درد جامعه کارگری را درک کنند تنها خدا میداند و بس!