به گزارش راهبرد معاصر؛ مناسبات فیمابین ایران و آمریکا با وجودی که از عقبه تاریخی آنچنان طولانی برخوردار نیست ولی از همان دوران شکل گیری و تثبیت دارای اهمیت خاص و محل توجه نظام بین الملل بوده است. راهبرد و استراتژی ایالات متحده آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران از همان شروع پیروزی انقلاب اسلامی مبتنی بر اعمال فشارهای چندجانبه و ایجاد ائتلاف های بین المللی در این مسیر بوده است. این راهبرد در مقاطع مختلف تاریخی در عرصه عمل با تاکتیک های مختلفی همراه بوده است و از ابزار و مکانیزم های متعددی بهره برده است.
با قدرت یابی دونالد ترامپ در ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا، وی برای تعیین تکلیف معماهای فرسایشی نظام بین الملل راهبرد «مرد دیوانه» را اتخاذ کرد که بر اساس آن با اعمال یک سری تاکتیک های ضربتی و سنگین سیاسی – اقتصادی سعی می کند طرف مقابل را وارد فاز ابهام و ناامیدی کنند و در همان شرایط هدف و پلن تعریفی را به امضای طرف مقابل برساند. در واقع امتیازات خود را بر وی در یک حالت واماندگی تحمیل می کند. به همین سیاق یکی از اهداف کابینه رادیکال دونالد ترامپ تعیین تکلیف تخاصم فرسایشی با دولت ایران بود. وی همان از بدو ورود توافق هسته ای بین ایران و قدرت های بزرگ جهانی موسوم به برجام را به صورت یک طرفه لغو و از آن خارج شد و به دنبال آن تحریم های گسترده ای را علیه ایران تحمیل کرد که در کریدور کاخ سفید با کد استراتژی « فشار حداکثری» نام گرفت.
راهبرد فشار حداکثری
محور و هسته ی اصلی استراتژی فشار حداکثری بر این است که با مسدود سازی شریان های اقتصادی ایران و کمبود درآمدهای دولتی برای حل مشکلات داخلی، زمینه شکاف عمیق بین دولت و مردم ایجاد کنند و عنصر مقوم اعتماد بین دولت و ملت را خدشه دار کند و در تداوم فشار و فروپاشی نظام اقتصادی کشور، مردم ایران را در حجم گسترده و متشکل از همه لایه ها علیه دولت و سیستم بشورانند و زمینه سرنگونی نظام را با کمترین هزینه و بدون مداخله نظامی مستقیم فراهم کند. «هلنا کوبان» در سایت آمریکایی لوب لاگ نوشت: پروژه فشار حداکثری دونالد ترامپ بر دو اهرم اصلی متکی بود: اول، خفگی سریع اقتصاد ایران از گذر تحریم که به نارضایتی عمومی منجر شده و به نوبه خود یا فشار بر رهبران کشور را افزایش میدهد و یا خواستههای واشنگتن در راستای سرنگونی رژیم را محقق میکند. دوم، سایه حمله نظامی فرسایشی که یا توسط ایالات متحده به تنهایی یا به کمک متحدان انجام میشود.
راهبرد فشار حداکثری از هر گونه هدفگذاری واقعی و منسجمی به دور بود. ترامپ به این فکر بود که با تحت فشار قرار دادن اقتصاد ایران، می تواند ایران را مجبور کند تا بر سر میز مذاکره حاضر شود و قراردادی بهتر از رئیسجمهور قبل از خود با ایران امضا کند، قراردادی که نه تنها مقررات سفت و سختتری را بر برنامه هستهای ایران اعمال کرده، بلکه برنامه موشکی و فعالیتهای منطقه ای ایران را نیز محدود کند. اما فشار حداکثری با اعمال تحریم ها و لفاظی های جنگ طلبانه نه تنها منجر به تسلیم ایران نشد بلکه محور مقاومت به رهبری ایران در منطقه توانسته بر خلاف بسیاری از تحلیل ها در کنار تقویت قدرت و نفوذ خود، عمق استراتژیک تهران را افزایش دهد. علاوه بر این ایران با بهره گیری از نخبگان جوان و توانایی بومی و به دور از اتکا به قدرت های خارجی توانسته در کنار پیشرفت و توسعه برنامه موشکی، در حوزه مسائل فضایی و ارسال ماهواره به فضا هم موفق باشد که می توان به رویداد ارسال ماهواره به فضا با موشک بالستیک قاصد توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشاره کرد که زمینه ورود ایران به عرصه ابرقدرت شدن منطقه ای را فراهم کرده است.
در مجموع استراتژی دونالد ترامپ نه تنها به اهداف خود نرسید بلکه زمینه تنش زایی بین تهران – واشنگتن را فراهم ساخت. برای نمونه می توان به قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست سازمان های تروریستی، ترور شهید سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، حمله موشکی ایران با پایگاه نظامی عین الاسد در عراق، جنگ لفظی در مورد انفجار نفت کش ها در دریای عمان، سرنگونی هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در مرز ایران، محاصره نیروی دریایی آمریکا توسط قایق های تندرو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اشاره کرد.
بونی کریستین، عضو اندیشکده اولویت های دفاعی در 23 آوریل در یادداشتی در «نیوزویک» بر سه راه حل تاکید کرده است که دو مورد نخست می تواند زمینه تنش و جنگ بین طرفین را فراهم سازد.
الف ) تغییر رژیم: اریک ادللمن و ری تکیه در فارن افرز در مقاله ای بر تغییر رژیم ایران تاکید کردند اما آن ها بر خلاف تندرویان و جنگ طلبان آمریکایی مانند جان بولتون به دنبال حمله نظامی نبودند بلکه بیشتر بر این تاکید داشتند که ایالات متحده آمریکا باید از طریق تضعیف حکومت و تقویت مخالفان داخلی و عملیات های پنهانی زمینه تغییر رژیم ایران را فراهم کند.
ب) تداوم کارزار فشار حداکثری برای مدت نامحدود: بونی کریستین بر این تاکید دارد که راهبرد فشار حداکثری تنها توانسته ایران را در منطقه به دردسر بیندازد اما در دستیابی به اهداف اصلی خود با شکست همراه بوده است. وی تصریح کرد حتی تداوم استراتژی فشار حداکثری بدون برنامه ریزی روشن برای حمله می تواند در کنار اثبات ناکارامد بودن زورگویی آمریکا، زمینه ی آسیب پذیری نیروهای آمریکایی را در منطقه فراهم سازد. وی بر این عقیده است تداوم چنین راهبردی می تواند در بلندمدت منجر به تقابل نظامی بین طرفین شود در حالیکه آمریکا برای تهاجم نظامی به ایران از هیچ راهبرد و برنامه منسجمی برخوردار نمی باشد.
ج) پیگیری فعالانه صلح و تلاش برای رد دیدگاه تغییر نظام و مداخله نظامی: وی معتقد است در این رویکرد، ایالات متحده باید اقدامات زیر را انجام دهد
- ایالات متحده آمریکا باید دیپلماسی واقع گرایانه مبتنی بر گفت و گوهای کارآمد را جایگزین استراتژی فشار حداکثری کند.
- ایالات متحده آمریکا باید به جای ماجراجویی خارجی بیشتر روی مسائل داخلی تمرکز کند و از عراق، سوریه ، یمن و سایر مناقشات منطقه ای خارج شود.
- ایالات متحده آمریکا باید به جای زورگویی و سلطه گری، سیاست خارجی متکی بر دیپلماسی با هدف دستیابی به صلح اتخاذ کند.
در تداوم دیدگاه تحلیلگران و کارشناسان آمریکایی بر ایجاد صلح میان آمریکا و ایران، یحیی الزهری در 24 آوریل در مقاله ای به عنوان« استراتژی بعدی ایالات متحده آمریکا در قبال ایران چیست؟» درنشریه امنیت جهانی نوشت: « سیاست فشار حداکثری آمریکا برای تغییررفتار ایران با شکست روبرو شده است و وضعیت موجود را به یک بن بست خطرناک سوق داده است. برای دستیابی به هدف و ایجاد تغییر در رفتار تهران، طرفین باید سیاست گام به گام با تاکید بر پاسخ گویی متقابل اتخاذ کنند.» در این راستا وی معقتد است: « از یک سو ایران باید تضمین دهد که به دنبال سلاح اتمی نرود و از حمایت گروه های نیابتی خود دست بکشد و دیگر امنیت اسرائیل را مورد تهدید قرار ندهد و در مقابل آمریکا باید تضمین دهد که به دنبال تغییر رژیم ایران نیست.» وی افزود: « رویکرد گام به گام مستلزم اعتمادسازی است. برای شروع آن باید بین شبکه تحریم ها و فهرست مطالبات مایک پمپئو برای توافق جدید تفکیک قائل شویم. همچنین طرفین باید تبادل زندانیان را شروع کنند. علاوه بر این آمریکا باید لغو تحریم های اقتصادی ایران را به پای بندی و رعایت استاندارد مالی ضدتروریستی و ضدپولشویی بین المللی مرتبط سازد.» وی در پایان نتیجه می گیرد که: « همکاری با ایران و تبدیل این کشور به یک دولت نرمال، در کنار کاهش خشونت در عراق و سوریه، می تواند مسیر توسعه طلبی نفوذ و قدرت روسیه در خاورمیانه را بگیرد.»
پس از ناموفق بودن راهبرد فشار حداکثری ایالات متحده آمریکا علیه ایران در چارچوب فشارهای سیاسی، اقتصادی و روانی گسترده برای محدودسازی نفوذ منطقه ای و قدرت موشکی ایران، بسیاری از رسانه های آمریکایی برای جلوگیری از تشدید تنش ها و احتمال تقابل نظامی مستقیم بین تهران و واشنگتن، بر صلح سازی و اعتمادسازی بین طرفین و نتایج مثبت این همکاری تاکید کردند.