به گزارش راهبرد معاصر، ریحانه پارسا بازیگر جوان تلویزیون با ازدواج خود حاشیه هایی ایجاد کرد و بارها جنجالی شد. خبر طلاق ریحانه پارسا و مهدی کوشکی جنجال جدید این دو زوج هنری است.
ریحانه پارسا و مهدی کوشکی زوج هنرمندی هستند که در ایام قرنطینه کرونا خبر ازدواجشان را در صفحه اینستاگرامشان منتشر کردند و این روزها برای دیده شدن دست به اقدامات عجیبی میزنند.
ریحانه پارسا در چند روز اخیر طی توئیتی عجیب که نیاز به اصلاح داشت نظر خود را اینگونه بیان کرد که «یا بنویس حق طلاق میدید به زنهاتون بعد اسم خودتون را هم گذاشتید، مرد؟ ایموجی هم نزار»
پس از آن مهدی کوشکی به دنبال توئیت همسرش درباره حق طلاق و در پاسخ به سوال دنبالکنندگانش ویدئویی در صفحهی اینستاگرام خود منتشر کرد که با واکنش کاربران و حواشی زیادی همراه شد و از سوی اینستاگرام پاک شد.
کوشکی درویدیوی کوتاهی گفت: «این روزها به خاطر توئیت ریحانه خیلی از من سوال میشه که حق طلاق چطوریه؟ من خیلی اعتقاد دارم که حق طلاق با مردِ صددرصد و چه لزومی داره حق طلاق با زن باشه؟ به نظر من این ایده خیلی درستی است که حق طلاق با مرد باشه، به قول قدیمیها زن باید با لباس سفید بیاد خونه بخت و با کفن سفید هم بره!»
مهدی کوشکی و ریحانه پارسا چندی پیش اعلام کردند که ازدواج کردهاند. ازدواج این دو نیز در شبکههای اجتماعی به اندازه کافی خبرساز شد. اختلاف سنی این دو بازیگر سوژه شده بود.
حالا خبر طلاق ریحانه پارسا و مهدی کوشکی که این روزها در فضای مجازی منتشر شده است صحت ندارد و تاکنون از سوی طرفین تایید نشده است.
به تازگی ویدیویی از مهدی کوشکی در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شد که ماجرای طلاقش با ریحانه پارسا را به تمسخر کشید. مهدی کوشکی خطاب به مخاطبان لایوش گفت : منتظر طلاق ما هستید ! چرا ؟ چه بیکارید
ریحانه پارسا، بازیگر سینما وتلویزیون در پست اینستاگرامی خود نوشت:
«کودک طلاق»
(برچسب ۱۳ساله ی پیشانی من)
از روزی که همراه با بابا به مقصد خانه مامان بزرگ برای زمان نا معلومی زندگی در آن با مامان و خانه ایی که حالا مال ما نبود خداحافظی کردیم این روزشمار شروع شد؛
تیر امسال ۱۳سال میشود که حسرت دیدن پدر و مادرم برای یک لحظه کنار هم اشک حتی الان من است...
من چند سال در محله ای پایین شهر تهران در خانه مامان بزرگ که «بچه طلاق» نوعی فحش بود و گاهی زخم زبان فامیل های بابام،قد کشیدم؛
مدت کمی است به خواست خودم تصمیم به درمان روح و روان خود گرفتم،تا حفره هایی که سالیان است زیر خاک مانده را پر کنم...
«محرومیت عاطفی»
جدی ترین طرحواره من،کشف مشاور و من!
زمان اصلی شکل گیری:دوران کودکی
یعنی درست زمانی که وسط میدان جنگ های رخ نداده بودم و بوی ترکش های خیالِ مامان بابای خانه در اتمسفر خانه به وضوح قابل تشخیص بود.
خانه ایی که هنوز یادش می افتم از بی مهری اش میلرزم*
«این رودر روویی با واقعیاتِ ریشه ی شکل گرفته ام بخشی از درمانِ روان ِمن است.»
این ها نوشتم تا بگویم آنچه حق زن است حق ازدواج است، حق آزادی عمل قبل از تعهد، حق دلبستن و فرصت داشتن برای یگانه شدن با شریکی که پیمانِ آسمانی ببندند!
پدر و مادر من توافقی جدا شدند و این میمون ترین اتفاق ممکن بود که زندگی به من هدیه داد«فرصت زیستن با شرایطی جدید،درکِ مفهوم عمیق تنهایی،استقلال بر اساسِ نفسِ خود»
آنچه درد داشت و زخم ماند:نداشتن حق ازدواج بر پایه عشق برای نسل مادرم!
آنچه مرا گاهی از شدت خلا به هیجان وا میدارد،عدم وجود عشق در نطفه من است!
و تلاش مضاعف برای ساختن عنصری(عشق)با متریال بیگانه
طلاق اگر بد است،ازدواج بدون عشق فاجعه است!!!