غفلت جریان انقلابی از ظرفیت های مستتر شبکه های اجتماعی-راهبرد معاصر

غفلت جریان انقلابی از ظرفیت های مستتر شبکه های اجتماعی

متاسفانه نحوه نگرش نادرست جریان اصولگرایی به پدیده شبکه های اجتماعی بر هیچ کس پوشیده نبوده و همین امر موجب یک افزایش فاصله میان این جناح سیاسی و اقشار خاکستری جامعه می گردد. به نظر می رسد سه مولفه اصلی این نوع تفکر نادرست حاصل سه مولفه ی نگاه امنیتی، حضور غیر فعال و نگاه چریکی به این فضاست.
محمدحسن زاهدنیا، کارشناس فضای مجازی
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۲ - ۰۹ مرداد ۱۳۹۷ - 2018 July 31
کد خبر: ۴۵۹
تعداد نظرات: ۲ نظر

به گزارش "راهبرد معاصر"؛ در یک دهه گذشته شاهد انفجار اطلاعات در فضای مجازی به واسطه حضور پررنگ مردم در شبکه های اجتماعی بوده ایم به نحوی که با رشد اینترنت موبایلی، مردم به صورت آنلاین از هرگون کنش و واکنش در حوزه های مختلف باخبر می شوند.


اگر مقدمه رابطه تعاملی مردم با یکدیگر در فضای مجازی را در اوایل دهه 80 با انفجار وبلاگ ها بدانیم که موجب حذف سانسور در رسانه های رسمی و مکتوب گردیده، در حال حاضر نه تنها اقشار مختلف جامعه از هرگونه خبر و تحلیل بدون هیچ گونه سانسوری مطلع می شوند بلکه خود به عنوان شهروندخبرنگار؛ عامل اصلی انتشار برخی از اخبار هستند. به زعم آمارهای منتشر شده توسط مسئولین تعداد پیام های منتشره در کانال های تلگرامی در همین دو سال و نیم اخیر تقریبا برابری می کند با کل محتوای تولید شده وب فارسی از بدو ورود اینترنت به ایران یعنی تقریبا از اوایل دهه هفتاد تا سال 94 که تقریبا 20 سال را در بر می گیرد. اگر این رشد غیرقابل پیش بینی را تحت عنوان بیگ بنگ اطلاعات در شبکه های اجتماعی بدانیم، بدون شک چنین تحولاتی با خود تغییرات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را در پی خواهد داشت.



نقش شبکه های اجتماعی در تغییر سپهرسیاسی کشور

از بدو ورود شبکه های اجتماعی که شاید یکی از مهمترین آن بعد از وبلاگ، فیس بوک به عنوان پرجمعیت ترین شبکه دهه 80 بوده، شاهد حضور نخبگان سیاسی و اجتماعی در این شبکه ها می باشیم؛ امری که طبیعتا به منظور ارتباط بدون واسطه میان مردم و نخبگان شکل گرفته است. این ورود نه تنها موجب استحکام روابط سیاستمداران و نخبگان حوزه های مختلف با مردم شده بلکه در بزنگاه های سیاسی و اجتماعی نیز به قدرتی نرم برای اثرگذاری افکار عمومی مبدل می گردد. در واقع نخبگان جامعه با تحلیل ها و همچنین جهت دهی های خود، بخشی ازکلونی های شکل گرفته در فضای مجازی را تحت تاثیر قرار داده و آن ها را به سوی استراتژی مورد نظر سوق می دهند. امری که می توان نتایج آن را در انتخابات های گذشته به خوبی مشاهده نمود.


بدون شک سه انتخابات گذشته کشور که شامل انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی در سالهای 92، 94 و 96 می شده تحت تاثیر همین شبکه های اجتماعی بوده و به قول برخی از تئوریسین های حوزه رسانه، شاهد تلگرامیزه شدن فضای سیاسی کشور در بزنگاه های انتخاباتی بوده ایم. طبیعتا برنده انتخابات کسی بوده که نقش پررنگ تری در جهت دهی افکار عمومی به خصوص اقشار خاکستری داشته باشد و همچنین؛ مردم نیز اعتماد بیشتری نسبت به گفته ها، شعارها و حتی تبلیغات سیاسی ارائه شده، داشته باشند. اعتماد امری است فراگیر، پیوسته و زمان بر؛ که این سه مولفه چسبندگی بسیاری با سبقه حضور افراد در فضای مجازی دارد.


به عنوان مثال اگر شما بیش از 5 سال در هریک از شبکه های اجتماعی حضور داشته و به طور متواتر به اظهارنظر سیاسی و یا اجتماعی بپردازید و در همین حین زنجیره دوستان و همفکرانتان را افزایش دهید، به طور طبیعی در بزنگاه های سیاسی اثرگذاری و نفوذ بیشتری را حداقل در میان دوستان خود خواهید داشت. از آن جایی که شبکه های اجتماعی همچون یک کندوی زنبور عسل بوده و شما با قرار گرفتن در هر شبکه ای از دوستان می توانید نظرات خود را به دوردسترس ترین نقاط این شبکه با انتقال دهان به دهان پیام برسانید، بنابراین یک شخصیت کاریزما در هر شبکه اجتماعی به تنهایی توانایی تبدیل شدن به یک ابررسانه را خواهد داشت.


با همین پیش فرض؛ اظهار نظر برخی از شخصیت های شناخته شده در فضای مجازی قابلیت ایجاد بحران و یا حل بحران در کل کشور را دارا می باشد. شبکه های زنجیره ای مرتبط با این شخصیت ها، تحلیل یا اظهارنظر مذکور را بازنشر داده و این زنجیره توسط کانال های تلگرامی و یا اکانت های توئیتری آنقدر تکرار می شود تا خود مبدل به موضوع حساس کشور گردد. نمونه بارز این موضوع مساله تاکید رئیس دولت اصلاحات پیرامون لزوم رای دادن مردم به لیست امید در انتخابات مجلس بود که فیلم منتشر شده توسط وی، آنقدر بازنشر پیدا کرده که به عنوان یکی از اصلی ترین عوامل پیروزی لیست امید در تهران بدان اشاره می کنند.


حضور فعال جریان اصلاح طلب در فضای مجازی

در همان ابتدای کارکردهای دوجانبه وبلاگ نویسی در کشور، محمد علی ابطحی به عنوان معاون پارلمانی رئیس جمهور وقت، از فرصت های ارتباط با مردم بهره برده و با روزنوشت های خود سعی کرده تا رابطه تعاملی میان دولت اصلاحات و مردم را حفظ نماید. موضوعی که به شدت مورد غفلت جریان اصولگرایی قرار گرفته بود.


بعد از وبلاگ نویسی، فیس بوک پر مخاطب ترین شبکه اجتماعی در کشور بوده که حتی در سازماندهی فتنه 88 نیز نقش بی بدیلی داشته و به همین منظور نیز با فیلترینگ این شبکه توسط نهادهای قضایی، بخشی از بدنه حزب اللهی از آن خارج شدند. پس از فتنه 88 و همچنین بازداشت بخشی از شخصیت های سیاسی اصلاح طلب که از عوامل تحریک کننده و برهم زننده نظم عمومی کشور بوده اند، شاهد بیکاری اجباری گسترده در میان اعضای حزب منحله مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی بوده ایم. شخصیت های سیاسی اصلاح طلب از فرصت رکود سیاسی ایجاد شده در آن برهه زمانی بهره مند شده و با حضور قدرتمند در فیس بوک سعی در ایجاد زنجیره های سیاسی به منظور تقویت بدنه اجتماعی خود شدند. در همین حین حتی شخصیت های فراری همچون تقی رحمانی با ایجاد گروه تحت عنوان (گفتمان) بخشی از جوانان اصلاح طلب را جذب نموده تا با نگاه نقادانه به وضعیت نظام جمهوری اسلامی ایران؛ برنامه ریزی های لازم را به منظور استراتژی جریان اصلاحات در آینده سپهر سیاسی کشور صورت دهند. پس از فیس بوک؛ توئیتر، اینستاگرام وکانال های تلگرامی به دو عامل اصلی ساماندهی سیاسی در کشور مبدل شده و تقریبا می توان گفت همه شخصیت های شناخته شده جریان اصلاحات در این شبکه های اجتماعی به منظور اثرگذاری در افکار عمومی حضور داشته و اظهارنظرهایشان به عنوان آلترناتیو رسانه های رسمی نظام منعکس می گردد.



مولفه های عقب ماندگی جریان اصولگرایی در فضای مجازی

متاسفانه نحوه نگرش نادرست جریان اصولگرایی به پدیده شبکه های اجتماعی موجب شده تا نحوه ارتباط گیری موثر میان شخصیت های شناخته شده این جریان و افکار عمومی دچار اختلال گردیده و در واقع سطح ارتباطات خود را به اقشار حزب اللهی محدود نمایند. اگر بخواهیم سه عامل را به عنوان عوامل اصلی عقب ماندگی جریان اصولگرایی نسبت به جریان اصلاحات در مواجهه با فضای مجازی به ویژه شبکه های اجتماعی ذکر نماییم. شامل موارد ذیل می باشد:


1- نگاه گذشته نگر نسبت به پدیده های نوین به ویژه شبکه های اجتماعی: نگاه گذشته نگر جریان اصولگرایی معنایی به جز عقب ماندن از اکثریت جامعه به ویژه اقشار خاکستری در پی نخواهد داشت. در واقع این جریان و شخصیت های شناخته شده آن، پس از حضور همه گیر مردم در شبکه اجتماعی به این شبکه ها وارد شده و عدم آوانگارد بودن در پیوستن به فضای مجازی موجب شده تا اثرگذاری شخصیت های موثر در میان آحاد کاربران فضای مجازی نسبت به جریان اصلاحات کمتر باشد. طبیعتا فرصت ارتباط گیری مستمر و عمیق در بازه ای که شبکه های اجتماعی از دیدگاه شخصیت های اصولگرا به فراموش سپرده شده بود، از دست رفته و اقشار خاکستری(که جمعیت قابل توجهی از جامعه را به خود اختصاص می دهند) به رهنمودها و یا تحلیل های جریان اصلاحات پایبند شده اند.نمونه بارز این نوع تفکر را می توان به ورود دیرهنگام بسیاری از شخصیت های شناخته شده جناح های اصولگرایی در توئیتر(به واسطه فیلتر بودن) مشاهده نمود. در واقع زمانی این افراد وارد شبکه های اجتماعی شده بودند که تقریبا قاطبه تفکرات مردمی تحت تسخیر تحلیل های اصلاح طلبانه قرار گرفته بود.


2- محدود ساختن جامعه ارتباطی: شاید بتوان گفت یکی از دست اندازهایی که باعث عدم فراگیری ارتباطات جریان اصولگرایی در شبکه های اجتماعی شده، معطوف شدن نحوه بیان و نوع ارتباطات در کلونی های اقشار حزب اللهی و یا اصطلاحا جبهه انقلاب اسلامی بوده است. برخلاف جریان اصولگرایی، بخشی از اصلاح طلبان و حتی سمپادهای آنها در فضای مجازی سعی کرده اند تا با حرکت در مرز تفکرات عامه مردم، هر نوع گرایش و تفکری را با خود همراه ساخته و در بزنگاه های خاص(همچون عرصه های انتخاباتی) زنجیره های هم ارزی ایجاد نمایند. تعبیر زنجیره های ارزی بدان معناست که یک حول یک دال مرکزی گفتمان زنجیره های متفاوتی شکل می گیرند. مثلا اصلاح طلبان بوسیله دموکراسی خواهی بخشی از جامعه را جذب کرده و به بوسیله هویت استقلالی حکومت بخش دیگر جامعه را با خود همسو می سازند.


3- حضور غیر فعال جریان اصولگرایی: یکی از اصلی ترین عوامل ایجاد رابطه مستحکم میان مردم و نخبگان سیاسی، حضور فعال واصطلاحا نمایش سبک زندگی دوم افراد (second life) توسط این افراد است. علیرغم حضور جریان اصولگرایی در شبکه های اجتماعی ولی هنوز شاهد بهره برداری صحیح از شبکه ها نیستیم و مطالب ارائه شده توسط شخصیت های اصولگرا بیشتر شبیه بیانیه های سیاسی و یا ادبیاتی است که از موضع بالا با مردم سخن می گوید. چنین رویکردی نشان از عدم شناخت صحیح نحوه تعامل در فضای مجازی به ویژه توئیتر می باشد. بدون شک هریک از شبکه های اجتماعی خود یک نوع فرهنگ ارتباطی را به همراه داشته که حرکت خلاف جهت این فرهنگ مرسوم، موجب طرد اجتماعی می گردد.(در این بین برخی از افراد همچون عزت الله ضرغامی توانسته کلیشه موجود را کمی تلطیف دهد).


سخن پایانی

از مولفه های بالا چنین بر می آید که لزوم تغییر نگرش پیرامون پدیده های نوظهور در میان جریان اصولگرایی امری لازم بوده و برای موفقیت و اثرگذاری در این پدیده ها به ویژه شبکه های اجتماعی نیازمند، نحوه تعامل صحیح بر اساس فرهنگ و ادبیات خاص همان شبکه اجتماعی هستیم. شناخت صحیح نحوه ارتباط گیری با اقشار خاکستری، آشنایی با تاکتیک های خنثی سازی و یا تشدید خبرسازی های رسانه ای و به ویژه بروز بودن و یا اصطلاحا آنلاین بودن در شبکه های اجتماعی از جمله مواردی بوده که در نفوذ به عمق تفکر آحاد مردم اثرگذار می باشد. فراموش کنیم از آن جایی که تقریبا 40 میلیون از مردم ایران ارتباط مستمر با یک نوع از شبکه های اجتماعی دارند، حضور شخصیت های کاریزما در هریک از این شبکه ها موجب خط دهی فکری شده و متعاقبا غفلت از پتانسیل های فضای مجازی، به شکاف هرچه بیشتر جامعه و نخبگان اصولگرا منجر گردیده و شاهد فریز شدن بدنه اجتماعی جریان اصولگرایی خواهیم بود.

ارسال نظر
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ایرانی
United Kingdom
۱۱:۳۹ - ۱۳۹۷/۰۵/۱۰
0
0
علتش اینه اصولگراها فکر کردن هرچی پیش بیاد مناصب و شغل هاشون تظمین شده است و مثل اصلاح طلبا خودشون رو به هر آب و آتیشی نمیزنن، اکثرا هم اعتقادی به گردش نخبگان و جوانان به اون صورت ندارن، صرفا بودن تو مشاغل حکومتی از مردم دورشون کرده البته جوانانشون جرقه هایی مثل ایده جمنا زدن (که خیلی ابتدایی و ساده انگارانه بود) یا تو شبکه های اجتماعی فعال شدن ولی باب گفتگو و شنیدن دو طرفه زیاد تو این جریان مرسوم نیست بیشترش بخاطر اینه که نوظهورن و تجربه ندارن و استخون خورد نکردن تو این راه
ناشناس
United Kingdom
۰۰:۵۶ - ۱۳۹۷/۰۵/۱۳
0
0
خب وقتی نظرات رو منتشر نمیکنید مثل بقیه که یک طرفه هستند این بخش نظرات رو بردارید
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار