به گزارش "راهبرد معاصر"؛ محمدصالح مفتاح مدیرمسئول سایت فردا و عضو جمعیت پیشرفت و عدالت در ده بند عمده مشکلات موجود در کشور که ریشه های اقتصادی دارد را مطرح و برای خروج از آن راهکارهای مشخصی را تبیین کرده است. او همچنین به سوء استفاده های سیاسی برخی جریان های سیاسی از شرایط فعلی نیز اشره می کند.
۱- امروز کشور درگیر مشکلات متعددی است و هرکس برای این مشکلات راهکاری پیشنهاد میدهد. فهم درست مشکلات، بخش عمدهای از راهحل است. بخشی از افراد این وضعیت را مقدمه فروپاشی میخواننند. آنها معتقد هستند که کشور به بحران رسیده است و مشکلات پاسخی ندارد. بنابراین با فروپاشی اقتصادی و به تبع آن سیاسی از این مشکلات میتوان عبور کرد. اما به نظر میرسد هنوز برای چنین نتیجهگیری زود است. حتی دولت ترامپ هم که در ابتدا تلاش خود را برای فروپاشی و براندازی گذاشته بود، امروز میداند که این ایده برای تحقق یافتن، راه زیادی در پیش دارد و به این راحتی اجرا نمیشود. بنابراین راهحل دیگری را دنبال میکند.
۲- سخنان ترامپ، پمپئو و سایر چهرههای آمریکایی، علیرغم ظاهر بسیار خشن آن که حتی از امکان جنگ هستهای هم سخن میگویند، حاوی این گزاره اساسی است که ما به دنبال براندازی نیستیم. یا دست کم فعلا اولویت اصلی براندازی نیست. رسیدن آمریکا به این دیدگاه، زمانی رخ داد که دانست مردم ایران هرچند از شرایط معیشتی خود رضایت ندارند، اما در مقابل دخالت خارجی و خشونتطلبی معارضان، بسیار جدی هستند. کما اینکه در اعتراضات دیماه، پس از آشکار شدن اهداف سیاسی و خشونتها، مردم صف خود را از آشوبگران جدا کردند. هرچند موضوع «تغییر رژیم» هرگز از دستور کار دولت ایالات متحده خارج نشده است، اما به صورت مقطعی و موردی با اولویتهای کوتاه مدت پوشانده شده است. اکنون نیز درخواست رسمی دولت، مذاکره مجدد و تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران است. عمده تلاشهایی هم که در عرصه اقتصادی صورت میگیرد، با این هدف است که با فشار بر مردم و شکستن مقاومت عمومی کشور، آنها را وادار به مذاکره کند.
۳- در این میان دو گروه از دیدگاهها برای حل مشکلات کشور پیشنهاد میشود: سیاسی یا اقتصادی. به نظر بنده سیاسی دیدن مشکلات و به تبع آن ارائه راهحلهای سیاسی، دقیقا کمک به تشدید چالشها و به بحران کشاندن آنها است. ایالات متحده در تلاش است تا فشارهای اقتصادی را تا جایی بالا ببرد که منجر به پذیرش راهحل سیاسی برای بحرانهای فعلی شود. اگر ما نتوانیم در عرصه اقتصادی بجنگیم، باید در عرصه سیاسی تن به عقبنشینی بدهیم. کسانی هم که در داخل کشور به دنبال راهحلهای سیاسی هستند، فضا را برای ایالات متحده فراهمتر میکنند تا او هم راهحل سیاسی خود را برای این شرایط به کشور تحمیل کند.
۴- اگر ۱۵ راهکار آقای خاتمی را نگاه بیندازیم، نمونه کسانی است که در این شرایط بحرانی به دنبال گرفتن ماهی سیاسی خود از این آب گلآلود است. برخی راهکارها اصلا ربطی به مشکلات مردم ندارد و تنها دغدغهی قشر محدودی است سیاستمداران است. آنها برای هر مشکلی همین راهکارها را ارائه میکنند، بدون اینکه نگاهی به مشکلات داشته باشند. چندی پیش با یکی از چهرههای سیاسی درباره دغدغههای مردم گفتگو میکردم. او میگفت راهحل رفع حصر است. از او پرسیده شد که فکر میکنی دغدغه چند درصد مردم رفع حصر است؟ او گفت حدود ۴۰ درصد. اما دقیقا در همان زمان نظرسنجی معتبری صورت گرفته بود که این موضوع را دغدغه تنها دو و نیم درصد مردم نشان میٔداد. حتی اگر کسی همدلانه با آقای خاتمی هم مواجه شود، متوجه میشود که هیچکدام از این راهحلها مشکلات موجود را حل نمیکند و اگر حل مشکلات عینی در دستور کار و مقدم بر راهحلهای سیاسی نباشد، تنها به بحرانیتر شدن شرایط میانجامد.
۵- آقای احمدینژاد هم مشابه شیوه آقای خاتمی عمل کرده است. او که از مدتها قبل به دنبال انتقامگیری از سران سه قوه بوده است، در این شرایط با صراحت بیشتری فریاد میزند که راهحل در کنارهگیری سران سه قوه است. این کنارهگیری چند پیام عمده در این شرایط دارد: اول آنکه تمام نهادهای کشور مقصر هستند و برای هیچکدام راهکار درون سیستمی نداریم. دوم اینکه همه فاسد هستند و باید کنار روند. سوم مسئولیت ناپذیری نسبت به شرایط است. بدین معنا که کسانی که خودشان مشکلات را ایجاد کردهاند، با کنارهگیری از مسئولیت، بتوانند خود را از تبعات مشکلات و پاسخگویی نسبت به مسائل برهانند و دعوای سیاسی به راه بیندازند. به همین دلیل این سیاسی کردن هم دقیقا همان چیزی است که ترامپ در تلاش برای آن است و این دو در یک جهت عمل میکنند.
۶- در دولت هم متاسفانه این نگاه از ابتدا وجود داشته است که راهحل در بیرون کشور است و ناگزیریم با مذاکره با آمریکا آنها را به دست بیاوریم. هرچند پس از خروج ایالات متحده از برجام و عیانتر شدن خوی استکباری و غیراعتماد آنها، بیان عریان این ایده بدون هزینه نیست، اما آنچه در عمل اتفاق افتاده است این است که دولت به دلیل آنکه به راهحل دیپلماتیک معتقد است، تلاشی در مسیر اصلاحات اقتصادی نمیکند. در این میان ممکن است افرادی نیز به صورت غیرمستقیم و با هدف تمهید شرایط برای مذاکره به تشدید مشکلات بیندیشند. متاسفانه عدم تصمیمگیری قاطع در برابر مشکلات اقتصادی به این منجر خواهد شد که فرصتهای حل اقتصادی مشکلات به سرعت سپری شود و بحرانی شدن اوضاع، جز مذاکره راهحلی برای ما نماند. در چنین شرایطی هم که نه در حوزه اقتصادی و نه سیاسی در شرایط ضعف باشیم میتوان پیشبینی کرد که نه تنها چیزی به دست نیاوریم، بلکه داشتههای اندک ما هم مورد دستاندازی دشمن واقع شود. هیچ انسان عاقلی در این شرایط مذاکره نمیکند.
۷- به نظر میرسد راهحل درست در مقاومسازی کشور در همان بخشی است که مورد تهاجم واقع شده است یعنی اقتصاد. اگر بتوانیم در این شرایط درست عمل کنیم، میتوانیم امیدوار باشیم که تهدیدها را به فرصت بدل کردهایم. میتوانیم در این شرایط تصمیمات قاطعانه و انقلابی بگیریم و مشکلاتی که اقتصاد ما با آن مواجه بوده است را به سرعت حل کنیم. اقتصاد وابسته به نفت، اقتصاد غیرمولد، اقتصاد رانتی، اقتصاد غیرشفاف و اقتصاد غیرمردمی را میتوان به اقتصادی مولد، غیروابسته به نفت، غیررانتی، شفاف و مردمی تبدیل کرد. سالهاست افراد دلسوز این مشکلات را بیان میکنند، اما گوش شنوایی برای آنها نیست. به عنوان مثال همه بر این مساله صحه میگذارند که مالیات یکی از جایگزینهای نفت برای تامین هزینههای دولت است. اخذ مالیات بر عایدی سرمایه یا اخذ مالیات بر خانههای خالی نمونههایی از این تلاشها بوده است. اما متاسفانه به سرانجام نرسید. در این میان باید توجه داشت که حتما افراد و گروههایی که به شرایط قبل خو گرفته بودند و احیانا منافعی نیز در آن دوران داشتهاند، در مقابل این مساله خواهند ایستاد و حتی بحرانسازی خواهند کرد.
۸- به جز مشکلات ریشهای مشکلاتی نیز به دلیل تصمیمات غلط در سالهای اخیر رخ داده است که زمینهساز چالشهای بزرگ اقتصادی شده است. مهمترین آنها افزایش افسارگسیخته نقدینگی است. این رشد نه به دلیل چاپ اسکناس و به راهافتادن تولید که از طریق سفته بازی و شبه پول در بانکها ایجاد شده است. این نقدینگی به راحتی میتواند مثل بمب ساعتی کشور را در تلاطم نگه دارد. مدیریت و جهتدهی این نقدینگی به سمت تولید میتوان این بمب را خنثی و به یک ابزار مفید برای حل مشکلات کشور تبدیل کند. اگر این نقدینگی به جای تبدیل شدن به سپرده بانکی، با مشوقهایی در پروژههای نیمهتمام به کارگیری شوند، میتوانند نتایج بسیار خوبی برای اقتصاد به همراه داشته باشند. ذکر این نکته ضروری است که وقتی از سپردههای بانکی حرف میزنیم، منظورمان حسابهای عموم مردم نیست. حدود ۷۵ درصد این اموال تنها مربوط به یک درصد سپردهها است؛ که شامل بخش خصوصی، خصولتیها و دولتی است که همه از طریق کسب سودهای بالا هم نقدینگی را بالا میبرند و هم به تولید منجر نمیشوند. بخش عمدهای از سود سالیانه ۳۰۰ هزار میلیاردی هم به همین حسابها پرداخت میشود و هیچ مالیاتی هم از این سودهای کلان اخذ نمیشود!!
۹- بسته کامل حل مشکلات باید شامل توجه به مشکلات اقشار مستضعف و کمٔدرآمد باشد. افرادی که در این شرایط به سرعت از افراد معمولی به افرادی فقیر تبدیل خواهند شد. تعداد این خانوارها در کشور حدود ۵ میلیون است که ممکن است در صورت عدم تمهید جدی، به سرعت افزایش یابد و منجر به آثار اجتماعی و اقتصادی جدیدی شود. سیاستهای جبرانی باید در کنار سایر راهحلها بسیار پررنگ و اساسی دیده شوند.
۱۰- ما معتقدیم مشکلات فعلی کشور راهحلهای تقریبا روشنی در حوزه اقتصادی دارد. ما اگر در این حوزه نجنگیم، مجبوریم در جایی بجنگیم که هر امتیازدهی میتواند ما را از مسیر رشد و بالندگی کشور دور کند. امتیازدهی در امور دفاعی یا منطقهای چنان ما را شکننده میکند که مقدمات بحرانهای امنیتی و دفاعی را در کشور فراهم میکند. در این شرایط ضعف، به دلیل نداشتن اهرمهای فشار، حتما مذاکرات نیز بحرانها را تشدید میکند. کسانی که راهحلهای سیاسی را به جای اقتصادی تجویز میکنند، یا خائناند و در خوشبینانهترین حالت تسهیلکننده راه دشمن برای تحمیل خواستهها بر مردم ایران خواهند بود.