به گزارش راهبرد معاصر ریسک معاملات بورسی در بازار سرمایه متقاوت است اما با این حال همه تحلیلگران موافقند که در بازار ماه های اخیر رفتار هیجانی سهامداران از جمله ریسک های تهدید کننده بازار سرمایه است. در این میان مشکلات موجود در سیستم هسته معاملات و مشکلات دسترسی به کارگزاری ها را فعالان بازار بورس تحت تاثیر قرار داده است و معمالات آنها را با وقفه یا اشتباه مواجه کرده است. این در حالی است که به اعتقاد کارشناسان مسئولان بازار سرمایه باید پیش از این و قبل هجوم سهام داران جدید و نقدینگی ها آنها مشکلات احتمالی را پیش بینی و آنها را حل می کردند.
نگاهی به آمار معاملات سهام نشان از صدرنشینی سهامی دارد که از منظر بنیادی نه تنها هیچوجه تمایزی نسبت به دیگر بنگاههای اقتصادی ندارند بلکه بعضا در مسیر افزایش زیان از رقبای خود سبقت گرفتهاند. این روند اما تنها مختص سهام بورسی نیست بلکه سهامداران نیز عموما چنین چینشی را حفظ کردهاند. بهصورت مشخص بازار سهام دورهای را پشت سر میگذارد که دانش کمتر معاملهگران نسبت به معاملات، معاملهگری، متغیرهای اثرگذار بنیادی، بهانههای نوسان قیمت و حتی برخی موارد ساده تابلوخوانی سود بیشتری از بازار سهام از آن آنها کرده است.
همانطور که اشاره شد بررسیها نشان میدهد در دو سال گذشته عمده سهامدارانی که سود بیشتری به خانه خود بردهاند، از کمترین میزان شناخت نسبت به بازار، شرکت و حتی متغیرهای اثرگذار برخوردارند.
این مهم اما به معنی انتخاب صحیح و پرتفوچینی حرفهای نیست بلکه بیشتر شانس با برخی از سهامداران همراه بوده است. معاملهگرانی که خود را حرفهای میپندارند اما با ۵ دقیقه مصاحبت با این افراد به سادگی متوجه دانش کم آنها نسبت به بازار سهام میشوید. درست در همین زمان اما شاید تعجب کنید این افراد به اصطلاح بورسباز چگونه توانستهاند چنین سودی را به خانه ببرند.
جواب ساده است؛ واقعیت این است که عدم لحاظ ریسک در تصمیمگیریها مهمترین دلیل موفقیت بورسبازانی بوده است که کمترین شناخت را از معاملات سهام دارند. در حال حاضر حمایت برخی متغیرهای کلان اقتصادی همچون تداوم پرشتاب صعود تورم و همزمان با آن رشد نرخ دلار و چشمانداز ادامه بیثباتی اقتصادی خود دلیلی شده تا معاملهگران بیش از همیشه شجاع باشند و بدون توجه به ریسکهای موجود به خرید سهام بپردازند.
این در حالی است که برخلاف نگاه حاکم بر بازار اتفاقا در مسیر صعودی معاملهگر باید نیمنگاهی به اخبار حامی روند صعودی داشته و تمرکز خود را بر ریسکهای پیش روی سهام معطوف کند تا هر چه سود کرده در نزول احتمالی سهام دود نشود.
نادیده گرفتن ریسکها نشان از نبود آنها نیست، بلکه میتواند نشانه تفکر اشتباه حاکم بر معاملات باشد. همین تفکر در کنار محدودیتهای خودساخته بورس تهران، پدیده صفنشینی را به شدت گسترش داده است. صفهایی که حتی در یک روز چرخش۱۸۰ درجهای داشته و از خرید به فروش یا بالعکس حرکت میکنند.
این مهم اما تنها مختص بازارهای مالی ایران نیست بلکه در تمام دنیا با درجه ضعیفتر دیده میشود. عادت همیشگی بازارهای مالی است که در دوره رونق کمتر کسی به ریسکها توجه میکند و همه سرمست از رشدهای متوالی سهام انتظار صعود بیشتر را دارند.
یک معاملهگر حرفهای اما در زمان صعود پرشتاب سهام باید نیمنگاهی نیز به اخبار مثبت و منفی داشته باشد. در این شرایط است که میتوان زمان مناسب خروج را تشخیص داد و در عین حال بیشترین سود را کسب کرد. باید تاکید داشت جز در شرایط بیثباتی کامل اقتصادی، سهام تا ابد صعود نمیکند.
نگاهی گذرا به پربازدهترین صنایع از ابتدای سال تاکنون حکایت از صدرنشینی گروه خودرو و ساخت قطعات با سهم ۷ درصدی از ارزش کل بازار دارد. خودروییها در چهار ماه و اندی روز سپری شده از سال ۹۹ سودی بالغ بر ۷۲۵ درصد از آن سهامداران خود کردهاند. دو غول خودروسازی ایران بیشترین سهم از این گروه را در اختیار دارند.
شرکتهایی که با وجود اینکه نبض بازار خودرو داخلی را در دست گرفتهاند اما در صورتهای مالی خود تحفهای برای سهامداران ندارند. بهعنوان نمونه شرکت خودروسازی سایپا در ۱۰ سال مالی گذشته، ۵ سال را با زیان به اتمام رسانده و حتی برای خروج از ماده ۱۴۱ قانون تجارت دست به افزایش سرمایه از مسیر تجدید ارزیابی داراییهای خود زده است.
در بورس تهران اما با سهام این خودروساز مانند یک قهرمان رفتار شد و در یکسال اخیر در بیشتر روزهای معاملاتی شاهد صفنشینی صاحبان نقدینگی برای خرید سهام این شرکت بودیم.
«ایرانخودرو» نیز شرایط متفاوتی نداشت و در رشد قیمتی آنچنان پیش رفت که در ارزش بازار از خودروساز بزرگ فرانسوی یعنی رنو نیز پیش افتاد. چه توجیهی میتوان برای این استقبال گسترده و البته صعود قیمتی در سهام غیرارزنده بازار داشت؟ غیر از این است که در نظر نگرفتن ریسکهای پیرامونی و البته نبود شناخت کافی از وضعیت مالی و عملیاتی یک شرکت است که صفوف خرید را اینچنین طولانی میکند؟ البته بیراه نیست بگوییم عدهای از فعالان بازار سهام نیز هستند که با وجود آگاهی از ریسکها و جزء به جزء متغیرهای موجود در صورتهای مالی به اصطلاح درصدد ماهیگیری از آب گلآلود بوده و در سهام مذکور موجسواری میکنند. سهم را داغ میکنند و در زمان مناسب نیز کلید خروج را میفشارند. در این میان اما باید توجه داشت رشدهای بیپشتوانه تا ابد ادامه نخواهند یافت و در نقطه پایان این سهامداران تازهوارد و ناآشنا هستند که متحمل زیان میشوند.
موفقیت در بازار سهام شرکتها مانند هر بازار دیگری نیاز به انتخاب یک رویکرد مناسب و حفظ نظم فکری دارد. بدون اینها، سرمایه گذاری تنها خرید و فروشهای بدون برنامهای خواهد بود که سود یا زیان سرمایه گذار را بیشتر به بخت و اقبال وابسته میسازد تا به مهارتهایی مانند پشت کار در تحقیق، قدرت تحلیل، توانایی تصمیم گیری، صبر و شکیبایی برای رسیدن به هدفها و مواردی از این دست.
در میان رویکردهای گوناگون برای سرمایه گذاری در بازار سهام، تشکیل سبد متنوع به عنوان یک روش غیر فعال اما به نسبت مطمئن شناخته شده است. استفاده از این روش، میزان ریسک را کاهش میدهد و بازده سرمایه گذاری را در سطحی نزدیک به بازده کل بازار نگه میدارد. اما یک سبد متنوع میتواند به چارچوبی برای آزمودن تواناییهای یک شخص برای مدیریت دارایی تبدیل شود که در این صورت به نمونهای کامل از مدیریت فعال تبدیل خواهد شد.
مقاله پیش رو ابتدا در مورد اصل تنوع بخشی و سازوکار ساخت و مدیریت سبد متنوع توضیح میدهد. در ادامه نیز به سراغ روشهایی میرویم که یک سهامدار میتواند با استفاده از آنها تواناییهای تحلیلی و مدیریتی خود را در چارچوب یک سبد متنوع به کار بگیرد و علاوه بر کاهش سطح ریسک، توان خود را روی کسب بازده بیشتر از بازار متمرکز کند.
«تنوع بخشی» یکی از روشهای متداول برای کاهش ریسک غیرسیستماتیک به شمار میرود. ریسک غیرسیستماتیک از تاثیرات رویدادهایی ناشی میشود که به طبیعت یک شرکت یا گروه خاصی از شرکتها مرتبط است. معمولا این گونه رویدادها کل شرکتها یا کل بازار را تحت تاثیر خود قرار نمیدهد. به عنوان مثال، یک تصمیم دولت ممکن است هزینههای یک صنعت خاص را افزایش دهد و در نتیجه قیمت سهام شرکتهای آن صنعت کاهش یابد یا مدیریت ضعیف یک شرکت در توسعه بازار ممکن است سبب تضعیف موقعیت آن در برابر رقبا شود، سودآوری را نسبت به بقیه کاهش دهد و همین موضوع به افت قیمت سهم آن شرکت منجر شود. اما هر یک از این رویدادها به طور مستقیم بر بازده سهام شرکتهای مرتبط اثر میگذارد نه کل بازار. تنوع بخشی از طریق ساختن یک سبد متشکل از سهام شرکتهای مختلف میتواند ریسک غیرسیستماتیک را کاهش دهد.
در مقابل ریسک غیرسیستماتیک، ریسک سیستماتیک قرار دارد. ریسک سیستماتیک به تاثیرات مجموعهای از رویدادهای کلی بر بازده طیف گستردهای از شرکتها و صنایع گفته میشود که به سادگی قابل پیش بینی یا کنترل نیستند. به عنوان مثال، سیاستهای مالی و پولی دولتها، عملکرد کلی اقتصاد، مناقشات سیاسی، حوادث طبیعی، و تغییرات دائمی شرایط روانی بازار یا به اصطلاح «جو بازار» نمونههایی از این رویدادها هستند که هر یک میتواند بازده کل بازار را به صورت مثبت یا منفی تحت تاثیر قرار دهد. ریسک سیستماتیک با تنوع بخشی قابل کاهش نیست. این ریسک مربوط به زمانی است که سرمایه گذار با هدف کسب سود وارد یک بازار میشود و آن را میپذیرد. به همین دلیل به ریسک سیستماتیک در اصطلاح «ریسک بازار» هم گفته میشود.
در تئوری، هر چه قدر تعداد سهمهای یک سبد بیشتر و وابستگی بازده سهمها به هم کمتر یا حتی منفی باشد، ریسک غیرسیستماتیک هم کمتر میشود. اما تنوع بخشی در عمل با چالشهایی مثل «هزینه» همراه است. حتی اگر یک سرمایه گذار بتواند سهام تمام شرکتهای بورسی را خریداری کند در عمل هزینههای معاملاتی یا همان کارمزدها آن قدر بالا میرود که مزیتهای ناشی از تنوع بخشی را بیمعنا میکند. علاوه بر این، اداره یک سبد بزرگ از سهام نیاز به صرف زمان و امکانات قابل توجه دارد. همچنین موضوعاتی مانند تعیین وابستگی بازده سهمها به هم حتی در تئوری هنوز یک چالش است.