سومین برد در کاپ آسیا/ صعود بسکتبال زنان به نیمه نهایی به عنوان صدرنشین قتل مادر به دست پسر در خرم‌دره/ دستگیری قاتل در کمتر از ۲۴ ساعتعکس تزئینی است وقوع زمین‌لرزه‌ای به بزرگی ۴.۷ ریشتر در منطقه امیریه شاهرود سه الهلالی در فهرست النصر! فواید یک میوه خوش طعم تابستانی / از بهبود بینایی تا کاهش التهاب حریق در مجتمع مسکونی ۶۰ واحدی در پاسدار گمنام/ سه خودرو در آتش سوخت آتش‌سوزی یک کارگاه مبل‌سازی در کرج مهار شد آخرین جزئیات از انفجار در قم و وضعیت مصدومان زلزله‌ای به بزرگی ۶.۹ ریشتر استان مالوکو اندونزی را لرزاند نقل و انتقالات لیگ بیست و پنجم / آرش رضاوند دو ساله به سپاهان پیوست قهرمان جام جهانی دیگر به سپاهان برنمی‌گردد تصاویر / صفحه نخست روزنامه‌های صبح دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴ چلسی با غلبه بر پاری‌سن‌ژرمن قهرمان جام‌جهانی باشگاه‌ها شد اهدای مدال فینال جام جهانی باشگاه‌ها به علیرضا فغانی توسط ترامپ + فیلم پایان داستان جذاب لبران و لیکرز/ پادشاه رفتنی شد

ازدواج جوان مشهدی با یک دختر مرده / با او در یک مهمانی شبانه آشنا شدم!

خودم هم نفهمیدم چگونه وارد شبکه انتقال گوشی‌های سرقتی به افغانستان شدم. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد به طوری که در یک چشم به هم زدن پول‌ها به حساب همسرم سرازیر شد و ...
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۱ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ - 2020 August 15
کد خبر: ۵۴۸۸۴
به گزارش راهبرد معاصر؛  این‌ها بخشی از اظهارات جوان ۲۴ ساله‌ای است که در عملیات گسترده کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی و به اتهام خرید و انتقال گوشی‌های سرقتی به افغانستان به دام افتاد. او پس از پاسخ به سوالات تخصصی سرگرد همتی (افسر پرونده) درباره سرگذشت خود نیز گفت: اگرچه متولد سال ۱۳۷۵ هستم، اما پدرم شناسنامه‌ای با تاریخ تولد ۱۳۸۰ برایم گرفته تا پنج سال کوچک‌تر جلوه کنم.
 
 
من تک فرزند خانواده و عزیزدردانه پدر و مادرم بودم، ولی تا کلاس اول دبیرستان بیشتر درس نخواندم و ترک تحصیل کردم چرا که تحت تاثیر محیط زندگی و دوستان خلافکارم قرار گرفته بودم و گاهی با آنان به مشروب خواری می‌رفتم. پدرم به دلیل بیماری که دارد فقط از صبح تا شب پای بساط مواد مخدر است و به کسی کاری ندارد.
 
 
بعد از ترک تحصیل، به هر کاری دست زدم تا درآمدی داشته باشم، ولی بیشتر پول هایم را با رفقایم هزینه می‌کردم، تا این که سه سال قبل و در یک مجلس شبانه با دختری از تبعه افغانستان آشنا شدم. این آشنایی به عشق و علاقه کشید و بالاخره در حالی پای سفره عقد نشستم که همسرم چهار سال از من بزرگ‌تر بود.
 
 
برای همسرم یک شناسنامه ایرانی دختری فوت شده را به مبلغ پنج میلیون تومان خریدم و سپس آن شناسنامه را به طور قانونی تعویض کردم. وقتی از من پرسیدند چرا تا به حال شناسنامه را عکس دار نکرده اید؟ گفتم: آن‌ها در روستا ساکن هستند و اطلاعی از تعویض شناسنامه‌ها نداشتند. خلاصه با همان شناسنامه ازدواج کردیم و برای فرزندم شناسنامه گرفتیم و حساب‌های بانکی باز کردیم.
 
 
آن روز‌ها من به کار ضایعات جمع کنی مشغول بودم و روزی تا ۵۰۰ هزار تومان درآمد داشتم، اما با اصرار خواهرزنم همه دارایی ام را به دلار تبدیل کردم تا به آلمان مهاجرت کنیم. خیلی زود با همسر و خواهرزنم که دچار معلولیت جسمانی است، عازم ترکیه شدیم، اما آن جا همه دلار‌ها را خرج کردم و نتوانستم از مرز ترکیه خارج شوم، به همین دلیل دست از پا درازتر به ایران بازگشتم تا از پدر بیمارم مراقبت کنم. دچار مشکلات مالی شدیدی بودم و درآمد کارگری هم با به دنیا آمدن دختر کوچکم پاسخ گوی نیازم نبود تا این که با یکی از بستگان همسرم آشنا شدم و او پیشنهاد انتقال گوشی‌های سرقتی به شهر‌های مرزی ایران را به من داد و همان جا یک میلیون تومان به حسابم ریخت. طولی نکشید که خودم شبکه ترانزیت گوشی به افغانستان را به راه انداختم و ...
منبع: رکنا
ارسال نظر
آخرین اخبار