به گزارش راهبرد معاصر درگذشت حجت الاسلام داود فیرحی استاد علوم سیاسی بر اثر کرونا تایید شد. حجت الاسلام داود فیرحی استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران و پژوهشگر صبح امروز در سن ۵۶ سالگی بر اثر ابتلا به ویروس کرونا در بیمارستان لاله تهران دار فانی را وداع گفت.
سید علی موسوی استادیار دانشگاه مفید قم از همکاران حجت الاسلام فیرحی روز چهارشنبه با اعلام درگذشت این استاد اندیشه سیاسی در اسلام دانشگاه تهران اظهارداشت: دکتر فیرحی به دلیل ابتلا به بیماری کرونا در بیمارستان لاله تهران در بخش آی سی یو بستری بود که صبح امروز به دلیل وخیم تر شدن بیماری به دیار حق شتافت.
به گفته پزشک معالج فیرحی، این استاد دانشگاه در وضعیت ریوی بسیار وخیم ناشی از ابتلا به کرونا اوایل آبان در بیمارستان بستری شد و به همین دلیل در بدو مراجعه درگیری ریوی بیش از ۸۰ درصد داشت.
دکتر داود فیرحی متولد سال ۱۳۴۳ در زنجان بود. وی علوم دینی را تا پایان مقدمات در مدرسه علمیه این شهرستان گذراند و سپس سطح و خارج فقه و اصول را از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۰ در حوزه علمیه قم آموخت.
وی همزمان از سال ۱۳۶۶ در دانشگاه تهران در رشته کارشناسی علوم سیاسی قبول شد و این رشته را تا مقطع دکتری علوم سیاسی با گرایش اندیشه سیاسی از همین دانشگاه ادامه داد و رساله دکتری خود را با عنوان «دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام» در سال ۷۸ اخذ کرد. این رساله که با الهام از روش شناسی فوکو و هرمنوتیک گادامر تنظیم شده است به بررسی مناسبات قدرت و دانش در دوره میانه اسلام پرداخته و چگونگی زایش دانش سیاسی دوره میانه را کاوش می کند.
پیش از این دکتر فیرحی در دوره کارشناسی ارشد هم رساله «اندیشه سیاسی شیعه در دوره قاجاریه» را نوشت. این رساله به اندیشه سیاسی فقیهان مشهور شیعه در دوره قاجار اختصاص دارد. و کوشش می کند مهم ترین مکاتب فقهی-سیاسی شیعه را که در دورة قاجاریه بسط یافته و حضور خود را کماکان در تحولات مشروطه(۱۲۸۴/۱۹۰۵) و انقلاب اسلامی (۱۳۵۷/۱۹۷۹) به بعد در ایران، حفظ کرده است، تحقیق کند.
از دکتر فیرحی تاکنون کتاب های «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام»، چاپ چهارم(تهران : نشر نی)، ۱۳۸۴، «نظام سیاسی و دولت در اسلام»، چاپ سوم، (تهران : سمت، ۱۳۸۴)، «تاریخ تحول دولت در اسلام»، در دست انتشار تدوین یا منتشر شده است و نیز۳۰ مقاله از وی هم در حوزه اندیشه سیاسی اسلام در مجلات و کنفرانس های علمی به چاپ رسیده است.
وی از سال ۱۳۷۸ عضو هیأت علمی و دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران شد و دروس «اندیشه سیاسی در ایران معاصر» و «اندیشه سیاسی در اسلام معاصر» در دوره دکتری، «فقه سیاسی» و «افکار سیاسی در ایران و اسلام» و «بنیاد گرایی و رادیکالیسم اسلامی معاصر» در دوره کارشناسی ارشد و «نظام سیاسی و دولت در اسلام»، «تاریخ تحول دولت در جهان اسلام» و «مبانی اندیشه های سیاسی در اسلام» در دوره کارشناسی. را تدریس کرد.
راهنمایی رساله های متعدد دکتری و کارشناسی ارشد درباره اندیشه سیاسی اسلامی از دیگر فعالیت های دکتر فیرحی است.فیرحی همچنین استاد میهمان دانشگاه مفید در قم و عضو شورای مرکزی مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم بود.
فرید مدرسی روزنامه نگار در این باره نوشت: "دکتر داود فیرحی رفت و ما را از اندیشه روشنگرانه خود محروم کرد. روشنفکری بود که میان اندیشههای دیگر میزیست و منزویگرایانه نمیاندیشید. منتقد سنتگرایی بود اما از سنت آمده و از آن آموخته و همراه بود. اندیشه سیاسی متجدّد شیعه بینام او معنایی ندارد. یادش گرامی و راهش پررهرو."
مصطفی تاجزاده فعال سیاسی اصلاح طلب هم مصیبت را جبران ناپذیر دانست و آن را به جامعه دانشگاهی تسلیت گفت.
محسن بیات زنجانی از فعالان شبکه های اجتماعی هم در این باره نوشت: «دکتر داودفیرحی، دانشمند روشنضمیر و متواضع که عمرش را در تحقیق و تدریس سپری کرد، دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. برای من که او را از صمیم قلب دوست داشتم، این اتفاق اصلا باور کردنی نیست. خدا میداند که از او هیچ چیز جز خیر و نیکی سراغ نداشتم...»
سیدمحمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات در پیامی درگذشت داوود فیرحی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران را تسلیت گفت.
متن پیام رئیس دولت اصلاحات به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
چه تابسوز و جانفرسا است شنیدن خبر درگذشت عزیزی که وجودش حجت موجه بود بر سازگاری سنت (اگر دلیری نقد و نه نفی آن را داشته باشیم) و جهان نوپدید انسان روزگار (اگر بر نقد و نه نفی آن دلیری کنیم)؛ و چه خسارتبار است فقدان این بزرگ برای عالم اندیشه و ایمان.
روان پاک و تابناک حجتالاسلام والمسلمین دکتر داوود فیرحی در جوار رحمت گسترده الهی آرام گرفت، ولی جان آنان را که انسان را آزاد و عزیز و برخوردار میخواهند و میدانند و دین خدا را برای فراهم آوردن چنین زندگانی برای انسان میفهمند و تفسیر میکنند آشوبزده و سوزان کرد.
او فقیهی بود متبحر و عالمی متأمل و خیراندیشی متخلق به اخلاق الهی و سیاست شناسی نواندیش و انساندوستی بیریا.
من این مصیبت بزرگ را به همه اصحاب علم و فضیلت و همکاران و همراهان و ارادتمندان به او، بخصوص به خاندان شریف فیرحی، به همسر باوفایش و فرزندان خوب و گرانقدرش و همه بستگان عزادار تسلیت میگویم و از پیشگاه حضرت پروردگار علو درجات این فقید سعید و سلامتی و صبر و اجر بازماندگان معزز را مسألت میکنم.
احمد زیدآبادی هم در یادداشتی تلگرامی نوشت: "برخی مصیبتها چنان سنگین و جگرخراشند که هیچ کلامی نمیتواند تسلی بخش آدمی باشد. رحلت دکتر داود فیرحی از این نوع مصیبتهاست. تأثر من از مرگ نابهنگام این دوست فرهیخته و متفکر و زحمتکش و متواضع و با صفا به اندازهای است که چشمم درست صفحۀ مانیتور را نمیبیند. نمیدانم به چه زبانی باید به خانواده و دوستان و شاگردان و خوانندگانِ آثار گرانقدرش تسلیت بگویم جز اینکه از خداوند بخواهم تحمل این مصیبت را بر آنان آسان و با اجر فراوان همراه کند و او را در جوار مهر خود بهترین پاداشها دهد."
او افزود: «هجرت زودهنگام دکتر فیرحی مصیبتی بزرگ برای دانش و علم سیاسی در کشورمان هم به حساب میآید. او که تلاش فکری خود را بنا به خاستگاه دوگانۀ دانشگاهی و حوزویش در جهت ایجاد پیوندی معقول بین سنت مأثور و دستاوردهای عصر تجدد صرف کرد تا بدینوسیله گذرگاهی برای خروج از بن بست شرایط سیاسی ایران بگشاید، جایش در جغرافیای دانش سیاسی ایران خیلی خالی خواهد ماند. باشد که مرگ جانگدازش رجوع به آثار متعددش را در بین دانشجویان و اهل اندیشه صد چندان کند و بدین وسیله، اثر و خاطرهاش تا ابد در این کشور زنده بماند.»
محمد قوچانی سردبیر روزنامه سازندگی نیز در یادداشتی اینستاگرامی نوشت: باورم نمی شود. استاد دکتر فیرحی از دستمان رفت. مصداق عینی پیوند حوزه و دانشگاه بدون ذره ای ادعا یا پروپاگاندای حکومتی و استفاده از بودجه های کلان که برای پروژه وحدت حوزه و دانشگاه خرج می شود. مردی که از روشنفکری دینی فراتر رفت و بی ادعا نماد جمع تفکر دینی و تفکر عقلی در جمع استادان علوم سیاسی بود. به نظرم آینده علم سیاست در ایران بود. کسی که برخلاف اکثریت روشنفکران به تاسی از استادانش در علم فقه و علم سیاست، اهمیت گذار از فقه به حقوق را فهمید. گرچه خود استاد و اسوه اخلاق و نماد مدارا و صبر و حلم بود اما دین را محدود به اخلاق و عرفان نمی کرد. فقه را دانش حقوق و قانون می دانست و قانون را مهم ترین رکن آزادی می دانست. در اهمیت پژوهشهای فیرحی هر چه بگویم کم است. کتابهایش در فقه مشروطه بی سابقه بود. امروز روز عزای عمومی همه دانشجویان علوم سیاسی است. در مهرنامه و در سیاست نامه در خدمتش بودیم و بارها از محضرش استفاده کردیم. نباید بگذاریم راهی که او پژوهشگر آن بود بی رهرو بماند. لعنت به کرونا ... امروز روز خیلی بدی بود.
جواد کاشی نیز در سوگ استاد داود فیرحی نوشت: از رونده نپرسید کجا میرود، از راهی که میرود معلوم است رهسپار کجاست. اما فیرحی خود راه بود. باید منتظر میماندی ببینی به کجا میرسد. دست روزگار بوته زندگی او را این همه بی ملاحظه کنده است. چشمهای روشن زندگی شیشهای شدهاند. چندانکه گویی نمیشناسمش. تمام دغدغههای شخصی و جمعیام را به حاشیه اتاقم پرتاب میکنم.
ما رونده بودیم و البته هر روز در یک راه تازه. یک روز فوکویی بودیم، یک روز هابرماسی. یک روز چپ بودیم یک روز راست. بستگی داشت به اینکه آخرین مطالعاتمان چه بود. فیرحی همه این مباحث را میخواند، اما با هیچ کدام تماماً همدلی نمیکرد. بهتر از ما میدانست، اما با هیچ کدام این سو و آن سو نمیشد. کنارمان همیشه نشسته بود، اما مثل هیچ کداممان نبود. بعدها فهمیدم در حوزه هم وضعیتی مشابه داشت. مطابق راههای استاندارد پیش روی طلاب، معلوم نبود کجاست و به کجا میرود.
تبدیل شده بود به یک دانشگاهی باسواد، و همزمان یک روحانی باسواد، اما خودش را که میشناختی، میدانستی او نه دانشگاهی است نه یک آخوند استاندارد.
فکر میکرد جامعه یک چرخ دنده اصلی دارد. وقتی نمیچرخد، جامعه راکد است. پر از بلاهت و سکون و گسیختگی و بی اخلاقی. اگر آن چرخ نچرخد، همه گمراه و مبتذلاند. حاکمان دست به کار چپاول سرمایههای اجتماعی و فرهنگی وتاریخی میشوند و مردم هم در همین کار با هم مسابقه میگذارند. علائم زوال همه جا پدیدار میشود. یکبار از او پرسیدم دکتر چه میشود؟ گفت هیچ چیز شدنی در کار نیست. آرام آرام همه چیز در حال فروریختن است. مثل یک ساختمان کهنه که هر روز سنگی یا آجری از این سو یا آن سو کنده میشود.
به نظرش کلام روشنفکران نیز در افزایش این زوال بی تاثیر نیست. میگفت سخن باید با چرخ دندههای ساکن این جامعه نسبتی برقرار کند تا چرخ به چرخیدن بیافتد. او هم سواد دینی کسب میکرد، هم سواد دانشگاهی. هم به عرصه سیاست نظر داشت، هم به بگومگوهای روشنفکرانه. پروژههای فکری گوناگون را میخواند، اما با هیچ کدام همراه نبود. او در حال پیشبرد کاری بود که عزم آن را کرده بود. چگونه میتوان این چرخ را به حرکت واداشت. میدانست که این کار بدون دین امکان پذیر نیست. اما حوزویان را به اعتبار صنف بیش از همه ناتوان میدید؛ بنابراین در دانشگاه حضوری فعالتر از حوزه داشت. او راه بود. باید ظرف زمان به سوی سودای او گشوده میماند تا مقصدی را که پی میگرفت بسازد. اما چند روز بیشتر به طول نیانجامید، کنده شدن بوته زندگیاش از دنیای ما.
وقتی خبر بیماریش را شنیدم، نگران شدم به سرعت پیامی برای واتس اپ او فرستادم: دکتر خبرهای بدی شنیدم، چطوری؟ روزی چندبار به آن پیام مینگرم. او هنوز پیام مرا ندیده است. هنوز هم منتظرم. او راه بود. از راهی نمیرفت که دیگران راه نیمه تمامش را تمام کنند. فقط او شایستگی تمام کردن آن راه را داشت. اما آنکه میچیند، نه صدای ما را میشنود و نه ملاحظات ما زندگان را دارد. کار خود را میکند و میرود. به هیچ کس پاسخگو نیست و رازش را با هیچ کس در میان نمیگذارد.