محمدعلی بصیری تحلیلگر مسائل بین الملل در گفتگو با راهبرد معاصر به تحلیل فضای بین المللی ناشی از روی کارآمدن جو بایدن پرداخته و احتمال مذاکره میان تهران و واشنگتن را بررسی نموده است. در ادامه متن گفتگوی راهبرد معاصر با این کارشناس مسائل بین الملل را مشاهده می نمائید:
این مساله مسلم است. اولا آقای بایدن با شروط و قیودی به برجام بر می گردد و مشخص نیست ایران این شروط را بپذیرد یا خیر؟ از طرفی در داخل آمریکا نیز بخش بزرگی از جمهوری خواهان با آقای بایدن همراه نیستند و اصرار دارند تحریم ها و کمپین فشار حداکثری بر ایران برداشته نشود. مجموع این موانع مسیر را برای آقای بایدن مشکل می سازد و او نمی تواند به سرعت تحریم ها را بردارد و به برجام برگردد. در این موارد هر آنچه که به فرمان ریاست جمهوری مربوط است به سرعت قابل برگشت است از جمله ممنوعیت روادید برای چند کشور اسلامی از جمله ایران و یا خروج از پیمان های بین المللی از جمله پیمان پاریس و یا سازمان بهداشت جهانی. اما بخش بزرگی از تحریم های ایران تحت عنوان تحریم های مجازاتی و تنبیه به عنوان تروریسم و ناقض حقوق بشر در اختیار رییس جمهور نیست و باید مسیر کنگره را طی کند و از این طریق حل و فصل شود ولی در این مسیر آقای بایدن با مخالفت های بسیاری روبرو خواهد شد.
اعتراض بایدن به ترامپ این بود که با سیاست های افراطی ترامپ ایران مهار نشد و برنامه های هسته ای ایران تشدید شده است و این وضعیت ضرر و زیان متحدین آمریکا در منطقه را به دنبال دارد. بایدن می خواهد از طریق مذاکره و بده بستان ایران را مهار کند و تهدید هسته ای و دخالت های منطقه ای ایران را کاهش بدهد. در حقیقت هدف بایدن هم مثل ترامپ مهار ایران است ولی با ابزارهای نرم افزارانه و دیپلماتیک ایران را محدودتر می کند. ایران نه تنها در این مدت پای میز مذاکره ننشست و تسلیم نشد بلکه در مسیر گسترش توان اتمی و موشکی قرار گرفت و گزارشها از دخالت های ایران در منطقه همچنان وجود دارد.
بایدن به افزودن تحریم ها ادامه نخواهد داد و شاید در همین حد متوجه شود. ولی او هم ابزارهایی برای فشار بر ایران و کشاندن ایران پای میز مذاکره دارد. ترامپ فاقد این مهارت ها بود و توان انجام آنها را نداشت از جمله ائتلاف بین المللی او در مرحله خروج از برجام و فشار بر ایران و در بحث فعال کردن مکانیسم ماشه و تمدید تحریم تسلیحاتی ایران منزوی بود. ولی بایدن قادر به ایجاد ائتلاف در شورای امنیت بر علیه ایران است. او می تواند قطعنامه های جدیدتری را فعال کند و می تواند روسیه و چین و اروپاییان را با خود همراه کند و سبک فشارهای اوباما در دوران احمدی نژاد را دوباره خلق کند. به نظر دموکرات ها آن نوع فشارها از سیاست های یک جانبه ترامپ موفق تر بودند.
رسانه ها افکار عمومی را به خوبی به سمت بایدن هدایت کردند و چه قبل از انتخابات و چه در کارزار رسانه ای او و هم در زمان شمارش آرا و اعلام نتایج فشار سنگینی را بر ترامپ و هوادارانش وارد کردند. رسانه ها هنوز هم همین سیاست را ادامه می دهند و به طور گسترده و سازمان یافته ای احتمال تقلب را رد می کنند و ادعاهای خلاف ترامپ و معاونینش را سانسور می کنند و شاید بخش بزرگی از آرا بایدن از همین حمایت قدرتمند رسانه ای متاثر شده بود چون ترامپ در 4 سال گذشته مرتبا به رسانه ها و خبرنگاران توهین کرده بود و آنها را دروغگو و خبرساز و آمارساز معرفی کرد و همین باعث شده بود رسانه ها و خبرنگاارن عمدتا با او رابطه ای مثبت نداشته باشند و افکار عمومی را بر علیه ترامپ بسیج کردند از این رو می توان گفت آقای ترامپ از رسانه ها باخت.
در دنیای دیپلماسی و دنیای مذاکره و گفتگو و فعالیت باید حضور داشت؛ نه باید سفید و نباید سیاه دید باید نگاهی خاکستری داشت و از هر دریچه ای و فرصتی در حدی که منافع استراتژیک و حیاتی ما اجازه می دهد و لطمه نمی خورد باید از این فرصت استفاده کرد و مذاکره کرد و ذهنیت ها را به هم نزدیک کرد ولو اینکه زمان ببرد و مذاکره برای مذاکره باشد اما می تواند در بلند مدت به نتایج آن امیدوار بود همه دولت ها از این روش استفاده می کنند. دولت های جهان این شیوه را تعقیب می کنند. چین و کره شمالی و کوبا و روس ها و ونزوئلا هم از این شیوه بهره می برند. بایکوت کردن و بستن درها به هر دلیلی برای منافع ملی و امنیت ملی کشور مفید نیست. تحریم مذاکره و تحریم دیپلماسی آنهم با قدرت های بزرگ و تاثیر گذار دنیا روشی منطقی و عقلایی نیست. اگر دریچه ای باز شود و پیشنهادی وجود داشته باشد باید به مذاکره نشست البته به این شرط که هوشمندانه عمل شود و ما بازنده مذاکره نباشیم. مذاکره معامله است و هر امتیازی داده می شود باید ما به التفاوت آن گرفته شود چه مذاکره نتیجه بدهد چه خواسته ها محقق شود با ادامه مذاکرات ما چیزی از دست نمی دهیم.