به گزارش راهبرد معاصر؛ در سرتاسر جهان؛ رهبران درصدد هستند تا برای مقابله با جنگ سرد اجتناب ناپذیر ایالات متحده و چین در آینده، استراتژی خود را تعریف کنند و در این راستا خلیج فارس نیز از این قاعده مستثنی نیست. با توجه به اهداف و چشم اندازهای مختلف منطقه در رابطه با دو ابرقدرت، هرگونه اقدام اشتباه در ائتلاف سازی می تواند برای منافع آن مضر باشد.
امنیت در مقابل اقتصاد
میزان ریسک و تهدید جنگ سرد ایالات متحده و چین برای رهبران شورای همکاری خلیج فارس بیش از سایر مناطق سرتاسر جهان است. ایالات متحده از زمان جنگ اول خلیج فارس در سال 1990-91 ضامن اصلی امنیت منطقه بوده و این در حضور گسترده نظامی آن از ستاد فرماندهی مرکزی در قطر تا ستاد ناوگان پنجم در بحرین و پایگاه های نظامی آن در امارات، عمان، کویت، عراق و عربستان سعودی منعکس شده است. رد پای نظامی قابل توجه ایالات متحده به معنای آن است که واشنگتن در پایتخت های خلیج فارس از نفوذ سیاسی و امنیتی بیش از حد برخوردار است. علی رغم سخنان هشداردهنده درباره انحطاط آمریکا، دولت ترامپ موفق شد ضمن عادی سازی مناسبات اسرائیل با امارات و بحرین؛ روابط این کشور را با عربستان سعودی نیز تقویت نماید. دولت ترامپ همچنین شرایط را از یک جنگ سرد به یک « صلح سرد» بین قطر و چهار گروه عرب عربستان سعودی، امارات، مصر و بحرین تبدیل کرد.
همزمان با وابستگی امنیتی منطقه به ایالات متحده ، چین به عنوان وارد کننده برتر نفت از کشورهای حوزه خلیج فارس ظاهر شده است. قبل از همه گیری و مشکلات اقتصادی ناشی از آن، منطقه خلیج فارس 28 درصد از نفت چین را تأمین می کرد. عربستان سعودی و عراق در ماه مه سال 2020 به ترتیت یک سوم و نیمی از نفت خود را به این کشور صادر کردند. با توجه به وابستگی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به صادرات نفت، خلیج فارس به ویژه با توجه به بیماری همه گیر و رکود اقتصادی جهانی ، از نظر اقتصادی با چین گره خورده است.
شبکه نسل 5 و جنگ سرد ایالات متحده و چین
یکی از چالش های واضح بین واشنگتن - پکن، اختلافات بین شرکت های فن آوری چینی و ایالات متحده بر سر ساخت شبکه های نسل پنجم می باشد. در دوران ترامپ، واشنگتن طرح شبکه پاک (CNI) را راه اندازی کرد ، که تحت آن بیش از 53 متحد آمریکایی متعهد به قطع فناوری چینی - به ویژه هواوی و زی،تی،ای - از شبکه های نسل پنجم و زنجیره های تأمین خود شدند. خارج از کشورهای اتحادیه اروپا و شبکه اشتراک اطلاعات غربی موسوم به «فایو ایز»، واشنگتن نیز اسرائیل را تحت فشار قرار داد تا از این الگو پیروی کند. با این حال پس از انتقال قدرت به بایدن؛ تبادل توئیتری بین سفیر آمریکا و چین در کویت باعث شد تا کشورهای عربی خلیج فارس به این نتیجه رسیدند که باید به حل مسئله شبکه نسل پنجم بپردازند و چالش های گسترده تر آینده جنگ سرد ایالات متحده و چین را در نظر بگیرند.
گرچه واشنگتن احتمالاً در منطقه خلیج فارس حضور چشمگیر خود را حفظ خواهد کرد ، اما با توجه به نیازهای استراتژیک جدید آن- به ویژه تمرکز فزاینده آن بر هند و اقیانوسیه –مقداری بازنگری در حضور نظامی جهانی این کشور صورت خواهد گرفت. علاوه بر این، انتقال از ترامپ به بایدن به معنای بازنگری روابط ایالات متحده و چین نیست. رقابت بزرگ قدرت به ویژه با چین، هدف اصلی خواهد بود که ایالات متحده ائتلاف سازی خود را در هر منطقه از جهان بر اساس آن بازنگری کند.
بایدن از زمان کارزار انتخاباتی، بر وحدت دموکراسی برای مقابله با پیشروی های رژیم های استبدادی مانند چین تاکید نمود. رهبران کشورهای عربی خلیج فارس از این هراس دارند که ائتلاف سازی جدید واشنگتن فقط به دموکراسی ها محدود نشود. آن ها نگران هستند که سرانجام این کشور به طیف گسترده تری از کشورها اشاعه یابد و تلاش شود موازنه قوا تنها به نفع ایالات متحده باشد. کشورهای عربی خلیج فارس احتمالا از عضویت در ائتلاف علیه چین به رهبری ایالات متحده مردد هستند. همراه با پیامدهای اقتصادی واضح، چنین اقدامی می تواند محاسبات راهبردی منطقه را تحت تاثیر قرار دهد.
واقعیت کوتاه مدت
با توجه به نیاز فوری به تضمین های امنیتی ایالات متحده علیه ایران و گروه های نیابتی آن ، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس فرصت کمی برای مانور و فاصله گرفتن از جنگ سرد ایالات متحده و چین خواهند داشت. در صورت فشار مداوم ایالات متحده بر متحدان منطقه ای برای مسدود یا ممنوع کردن هووای از شبکه های نسل پنجم ، پایتخت های خلیج فارس باید یک راه میانه بین ایالات متحده و چین پیدا کنند. خلیج فارس ممکن است با اعمال ممنوعیت واقعی تمدید مجوزهای تجهیزات هوآوی ، از الگوی فرانسه پیروی کند. چنین اقدامی همچنین شرکت های مخابراتی را از دستیابی به فناوری جدید هواوی منع می کند و در نهایت یک جدول زمانی برای حذف تدریجی محصولات موجود هواوی ایجاد می کند.
مسیر پیش رو
کشورهای حوزه خلیج فارس به این ادراک رسده اند که سرانجام نیاز به تقویت استقلال استراتژیک خود دارند. آنها باید از اجبار در انتخاب یک گزینه میان ایالات متحده و چین اجتناب کنند. برای دستیابی به خودمختاری مورد نظر، خلیج فارس باید بر روی ایجاد توانایی های نظامی داخلی خود متمرکز شود تا بتواند در برابر رقبای خود - عمدتا ایران و تا حدودی ترکیه - ایستادگی کند و ائتلاف سازی خود را فراتر از ایالات متحده متنوع کند تا شامل انگلیس، فرانسه، روسیه، هند، یونان و اسرائیل شود. دستیابی به استقلال راهبردی نیازمند زمان طولانی و منابع قابل توجه خواهد بود اما در مقابل دینامیک و تحولات ژئوپلیتیکی در منطقه یک ضرورت خواهد بود.
نتیجه گیری
کشورهای حوزه خلیج فارس نگرانند که جنگ سرد ایالات متحده و چین آنها را مجبور به انتخاب بین واشنگتن و پکن کند. بدون شک هر یک از گزینه ها عواقب ناگواری برای ثبات منطقه خواهد داشت. خلیج فارس با یک معمای بین وابستگی امنیتی به ایالات متحده و وابستگی اقتصادی به چین روبرو است و تمایل چندانی برای انتخاب بین آنها ندارد. در کوتاه مدت، منطقه احتمالاً باید سریعاً فشارهای ایالات متحده را بر روی متحدان برای ممنوعیت رسمی یا غیررسمی هووای از شبکه های نسل پنجم خود برطرف کند. در بلند مدت، کشورهای حاشیه خلیج فارس باید استقلال استراتژیک بیشتری از ایالات متحده داشته باشند.