به گزارش راهبر معاصر؛ شخصیت شهید سلیمانی از ابعاد گوناگونی قابل بررسی است و یکی از ابعاد مهم و حاکمیتی آن شهید بزرگوار، سبک مدیریت و رهبری وی است. مدیریت متعهد، متخصص و جهادی، گمشده امروز کشور و جامعه اسلامی است و توسل به الگویی عمیق و در دسترس همچون حاج قاسم سلیمانی میتواند نسخه شفابخش وضعیت مدیریت کلان جمهوری اسلامی ایران و در نهایت تمدن نوین اسلامی باشد.
داشتن الگو یک اصل اساسی در زندگی بشر است. انسان چه در ساحت فردی و چه ساحت اجتماعی و چه در عالیترین سطح یعنی حاکمیت، نیازمند الگو است. حتی در ساحات مختلف معرفتی اعم از فلسفه، جامعه شناسی، سیاست و غیره، ما به الگو نیازمندیم. اگر این مطلب را در ساحت دینی هم پیگیری کنیم، مشاهده می کنیم که اسلام، چه اندازه به "داشتن یک الگوی مناسب" تأکید دارد. منابع اسلامی مختلف بر این امر صحه گذاشتهاند. بهطور مشخص در قرآن کریم میخوانیم: "لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا". یعنی اگر شما الگو می خواهید، پیامبر الگوی کامل است برای شما. حالا این سؤال پیش می آید: "آیا همه ما باید پیامبر عظیم الشأن اسلام را الگوی خودمان قرار دهیم تا به آن قُرب و سعادت الهی دست پیدا کنیم یا خیر؟" اینجا ما باید این طور پاسخ بدهیم که داشتن یک اسوه حسنهای به نام "پیامبر رحمت" یک اصل است و کسی نمی تواند آن را نفی کند. این فرموده قرآن است و قابل نفی نیست؛ ولی باید توجه داشته باشیم که "پیامبر اوج قله الگوها است". ایشان سنگ محک تمام اسوهها است و ایشان باید در ساحت فردی، اجتماعی و چه در ساحت حاکمیتی الگوی اصلی ما باشد؛ ولی باید این مقام به صورت تدریجی حاصل شود. به سخن دیگر، شما باید پله پله به این مقام متعالی رسولالله (ص) نائل بشوی. هیچ کس از ما انتظار ندارد که در طرفه العینی به این قله برسیم. باید در مسیر قله افرادی را ببینیم؛ الگوهایی را داشته باشیم؛ تا بتوانیم به آن قله نزدیک بشویم.
در مسیر رسیدن به قله اسوهها - یعنی رسول گرامی اسلام – علما، عرفا، سلکا و شهدا قرار داردند؛ همچنین الگویی به نام سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی هم ما را در همین طریق هدایت خواهد کرد. ما مشاهده میکنیم که سردار سلیمانی، یکی از توقفگاههای درخشان در مسیر رسیدن به الگوی عالیه پیامبر رحمت است. وی یکی از اسوههای ثانوی مهم در مسیر قله اسوگی یعنی پیامبر عظیم الشأن اسلام است. پس ما خصوصاً جوانان و جامعه علمی امروز، اگر بخواهیم الگو بگیریم، اولاً باید الگو در دسترس باشد؛ ثانیاً این الگو باید در مسیر الگوی حسنه باشد که همان اسلام و مسیر پیامبر است. پس ما در این یادداشت، "سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" را به مثابه یک الگو در مسیر اسوه حسنه یعنی پیامبر اسلام میبینیم. البته وجه شخصی و زندگی خصوصی و رفتارهای خود ایشان می تواند در ساحت فردی برای ما بسیار درسآموز باشد؛ ولی ما در اینجا به این وجه شخصیت شهید بزرگوار نمیپردازیم. مطلبی که محور این نوشته است، الگوی مدیریتیِ سردار سلیمانی است. به نظر من، نکات بیشماری در این وجه شخصیتی ایشان وجود دارد که باید مورد بررسی قرار بگیرد. طی یک سالی که از شهادت ایشان گذشته است، چند عنوان مقاله و پژوهش در جامعه علمی کشور با محوریت این شهید بزرگوار صورت گرفته است. تدوین مقاله، زمینه را برای شاخص بندی مهیا می کند و ما هم به این وجه نیاز داریم؛ ولی در ادامه وظیفه مهمتر به گردن ارکانی است که قرار است این الگو را نهادینه کنند.رسانه بخشی از آنها است که در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
باید گفت که الگوی مدیریتی حاج قاسم سلیمانی را نمی شود در قالب نظریههای مدیریتی تنگ و محدود غربی فهم کرد. ولی این کار را میتوان انجام داد تا رویکرد مدیریتی ایشان با این نظریه ها به صورت نسبی تطبیق داده شود. یعنی به صورت مقارنهای مورد مطالعه قرار داد. ما در مدیریت، دو مبحث مهم داریم. اول، اثربخشی و دیگری کارایی. اثربخشی به معنای انجام کار درست است. کارایی به معنای درست انجام دادن کار است. البته تعریف های دیگری هم وجود دارد ولی اگر بخواهیم ساده بحث را پیش ببریم، باید بگوییم که کاری در مدیریت اثربخش خوانده می شود که کاملاً درست است و ما را به هدف نهایی برساند. وقتی به هدفی که مشخص شده رسیدیم؛ این یعنی کار درست بوده است. کارایی، یعنی این که آن "کار درست" به درستی انجام پذیرفته است. وقتی کار درست با کمترین هزینه مادی و انسانی انجام می گیرد، ما به اصطلاح "کارایی" را به دست آوردهایم. مجموع و برآیند اثربخشی و کارایی می شود بهرهوری. سؤال اول ما این است که آیا اقدامات شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی، اثربخش بود؟ دومین سؤال درباره کارایی است و دیگری درباره بهرهوری حضور حاج قاسم به عنوان سکاندار نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران. اگر از منظر مدیریتی بخواهیم به این سؤالات پاسخ بدهیم، باید به نتایج اقدامات حاج قاسم بپردازیم. مدیریت در بسیاری مواقع نتیجهمحور است. یعنی آن نتیجه و بازخورد نهایی، تعیینکننده است.
خروجی فعالیت 22 ساله حاج قاسم سلیمانی به عنوان فرمانده سپاه قدس چه بوده است؟ آیا سازمان تحت مدیریت حاج قاسم، بهرهور بوده است یا نه؟ پاسخ این سؤال دقیقاً با امتیازی که ما به منش مدیریتی حاج قاسم می دهیم، در ارتباط است. باید بپرسیم آیا الگوی مدیریتی حاج قاسم در این دوره 22 ساله اثربخش بود است تا الگوی مدیریتی برگزیده برای مدیران فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، هنری و غیره باشد؟ وقتی اثربخشی را مطالعه می کنیم، می بینیم که بله، ایشان و سازمان تحت امر ایشان، هر آنچه که از سوی رهبری معظم انقلاب اسلامی و سیاست کلان جمهوری اسلامی ایران به ایشان تکلیف شده بود، به نحو احسن انجام داده است و ایشان کاملاً به اهداف از پیشتعیینشده رسیده است. به هر صورت، کارهایی هم هستند که طبیعتاً هنوز به نتیجه کامل نرسیدهاند؛ مثل آزادی فلسطین. به هر صورت شهادت ایشان، تلاشهایشان را برای حصول این مطلب نیمهکاره گذاشت؛ اما وقتی شما کلیت کارنامه کاری سردار سلیمانی را مشاهده می کنید، صفحات درخشان بسیاری وجود دارد. چه در بحث آزادی افغانستان و کنفرانس بُن و... نقش حاج قاسم در اینجا بیبدیل بود. در سال 2000 و 2006 و طی جنگ 33 روزه که مفصل جناب سید حسن نصرالله درباره نقش حاج قاسم در این 33 روز بحث کردند. مقاومت نیروهای فلسطینی در غزه در سالهای 2008، 2012، 2014 مصداق عملکرد مثبت وی در میدان است. همه این جنگ به لطف فرماندهی حاج قاسم، با پیروزی جبهه مقاومت همراه بود. آخرین اقدام ایشان هم شکست گروه های تکفیری و داعش در سوریه و عراق بود. بنابراین، اثربخشی سپاه قدس تحت امر حاج قاسم قطعی است و هدف تعیین شده حاصل شده است.
بعد از بحث اثربخشی، کارایی اقدامات حاج قاسم سلیمانی مطرح می شود. این که آیا ایشان این اقدامات ظفرمندانه را به درستی انجام داده اند یا نه؟ یعنی آیا اینها با کمترین هزینه و بهترین راهکارها حاصل شده اند یا نه؟ یک نمونه، ترامپ خودش اعتراف کرد که ما 7 تریلیون دلار در منطقه غرب آسیا هزینه کردیم، چیزی گیرمان نیامد. در مقابل، آمارهایی که مؤسسات غربی درباره هزینههای ایران در منطقه نهایتاً بین 15 تا 20 میلیارد دلار است. در مدیریت بر روی کاهش هزینه تأکید میشود. 20 میلیارد را شما با 7 هزار میلیارد دلار مقایسه کنید و نتایج را مقابل هم قرار دهید. اصلاً قابل مقایسه نیست. البته باید به این هفت هزار میلیارد دلار آمریکایی، کمکهای حاصل از دلارهای نفتی اعراب را هم اضافه کرد. این در حالی است که ایران با سپاه قدس تحت رهبری حاج قاسم سلیمانی با این حجم مأموریت در منطقه -از سوریه گرفته تا یمن- با بیست میلیارد دلار به چه نتایج درخشانی دست یافته است. تعداد اندک شهدا را هم با توجه به حجم نبرد و تعداد کشته های تروریستها هم باید درخشان ارزیابی کرد. ایشان هم اثربخش بوده اند هم کارا؛ بنابراین، مدیریت حاج قاسم، مدیریتی بهرهور بوده است. این چیزی است که ما در سازمانهای دولتی کشور مشاهده نمی کنیم.
حاج قاسم به عنوان مدیر از چه شاخصهایی برخوردار بوده است که توانست بهره وری را بالا ببرد و این همه حماسه آفرینی کند؟ ادعای ما این است که حاج قاسم سلیمانی می تواند الگوی مدیریتی برای تمام مدیران ما در تمامی عرصهها باشد. فقط عرصه نظامی مد نظر نیست. بنده چند شاخص را نام می برم. البته شاخص های بیشتری قابل استنتاج است ولی تأکید این نوشتار در اینجا بر روی شاخصهای مدیریتی است.
اولین شاخص الگوی مدیریتی حاج قاسم سلیمانی تخصص است. ما دوگانهای داریم به نام تخصص و تعهد. اینها مکمل هم هستند. مناظرات فراوانی شده است. این ها در مقابل هم نیستند. حتی در احادیث و روایات هم هست. تخصص یعنی دانش و مهارت حرفه ای. حاج قاسم سلیمانی متخصص حوزه نظامی و امنیتی بود. علاوه بر این که یک فرد دانشمند بود و در عین حال، یک فرد ماهر در حوزه امنیتی و نظامی بود. ایشان حتی یک دیپلمات حرفه ای بود. این یک شاخص مهم است. همه مدیران کشور باید این را داشته باشند.
دومین شاخص، همان تعهد است. در جمهوری اسلامی ما تأکیدمان روی ایمان قلبی و عملی به آرمانهای مقدس نظام، ولایتپذیری و ولایتمداری و تعهد به شرایع مقدس دینی است. همه اینها به نحو احسن در حاج قاسم سلیمانی وجود داشتند. ایشان هرگز از این آرمان ها کوتاه نیامدند. ایشان سرباز اسلام بودند. این یعنی اوج تعهد. سومین شاخص، ایشان خستگیناپذیری و پرتلاش بودند. این باید مورد توجه مدیران باشد. ما امروز به مدیران پرتلاش نیاز داریم. تأکید رهبر انقلاب بر جوانشدن بدنه مدیریتی کشور، دقیقاً انعکاس همین شاخصها است: جوان انقلابی متعهد و متخصص و عاشق کار و تلاش برای حل مشکلات کشور. چهارمین شاخص، تحولخواهی بود. حاج قاسم، تحول خواه بودند. امروز ما مدیران اندکی داریم که تحولخواه باشند. رهبر انقلاب در 14 خرداد امسال در سالگرد رحلت امام در قالب "تحول خواهی امام عزیز" به این نکته اشاره داشتند. تحول خواهی یعنی در چارچوب قالبها و قواعد زمینی نبودن. اهل تحول بودن، خود را محدود به تشریفات نکردن است. رسانه های غربی میگفتند که حاج قاسم سلیمانی مرد شماره 2 قدرت در ایران بود؛ ژنرال یک خاورمیانه بود؛ ولی اینها وی را محدود نکرد. ایشان تحولات فرآوانی را سپاه قدس، در منطقه و گروههای مقاومت ایجاد کرد. اینها همه ریشه در تحولخواهی ایشان داشت. شاید اگر ایشان نبودند. این را ما کم داریم. آخرین شاخص مورد توجه بنده در اینجا، اخلاص است. شاید تعهد همین را برساند ولی در بحث اخلاص، معامله با خدا است. ایشان هر کاری را برای رضایت خدا انجام می دادند. از این وجه واقعاً حاج قاسم یک الگوی بسیار ارزشمند است. حاج قاسم یک شخصی است که در مسیر حق حرکت میکرد و این وجه از شخصیتاش برای نسل امروز کاملاً قابل فهم و درک است. حاج قاسم غرق در خدا بود و کارهایش را خدایی انجام میداد. رهبر انقلاب بعد از حضور در منزل حاج قاسم در شب شهادت ایشان گفتند که "اخلاص حاج قاسم دل های مردم را همراه کرد"؛ وگرنه حاج قاسم اهل حضور در رسانه نبود، هر چند فهم خوبی از رسانه داشت. این اخلاص بود که ایشان را پیش مردم عزیز کرد. در قرآن کریم آمده است که "مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا ۚ إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَٰئِكَ هُوَ يَبُورُ " واقعاً حاج قاسم عزت را از جانب پروردگار متعال دریافت کرده بود.
این پنج شاخص مدیریتی است که مدیران ما به آنها نیاز دارند. حاج قاسم یک الگوی مدیریتی است. کل محور مقاومت حاصل تلاشها و الگوی مدیریتی حاج قاسم است. بهرهوری در مدیریت وی مشهود است. بنابراین اگر ما دنبال این هستیم که انقلاب ما وصل بشود به انقلاب صاحب الزمان (عج)؛ اگر ما دنبال تمدن سازی هستیم، حاج قاسم سلیمانی نقش ویژهای در تمدنسازی داشتند. این خودش یک بحث مستقل می خواهد. ما یک نگاه آخرالزمانی داریم. این نگاه تمدن سازی است. ما نیازمند مدیرانی هستیم که شاخص های حاج قاسم را داشته باشند. این شاخصها باید درست تدوین بشوند. مدیریت کلان کشور باید به دست کسانی باشد که دارای این شاخص ها باشند. بهرهوری در همه حوزهها فقط با استفاده از این شاخصها حاصل می شود. این واقعاً یک اصل است که قویشدن بدون مدیران قوی غیرقابل حصول است. حاج قاسم قوی بود و سازمان های قوی را در منطقه شکل داد. بعد از این که این شاخصها استخراج شد، این وظیفه رسانه ها است که این شاخصها را به جامعه معرفی بکنند. نیروهای مردمی و سازمانهای مردمنهاد و رسانهها و صداوسیما باید این گفتمان مدیریتی حاج قاسم سلیمانی را در کشور ترویج کنند تا انشاءالله شاهد تحول واقعی باشیم.