به گزارش راهبرد معاصر؛ انتخابات پر از شگفتی ریاست جمهوری وارد مرحله تازهای شده است. آمارهای منتشر شده توسط مراکز نظرسنجی نشان دهنده تعداد زیادی از آراء مردد در عرصه انتخابات است. یعنی کسانی که قصد دارند در انتخابات شرکت کنند اما نمیدانند به چه کسی رای خواهند داد. برای این گروه مناظره تلویزیونی بسیار مهم است. از سوی دیگر شاید این مناظرهها بتواند در تشویق عدهای از واجدان شرایط برای شرکت در انتخابات موثر باشد. اما باید ببینیم در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری 1400 چه گذشته است. آیا قطب جدیدی از دل مناظرات بیرون آمده؟ و اصلا فاتح مناظرات اقتصادی چه کسی بود؟
غیرقابل باور است؛ اما متأسفانه واقعیت دارد! در قرعه کشی اولین مناظره تلویزیونی نامزدها، مجری برنامه کلمه «جناب» را برای یکی از کاندیداها به کار برد اما برای دیگران نه، و کاملا واضح بود که هیچ قصد و غرضی هم در کار نبوده است. ناگهان جناب همتی اعتراض کرد که چرا به فلانی «جناب» گفتی به ما نگفتی!؟ به راستی میتوان باور کرد این آقا کاندیدای ریاستجمهوری ملت قهرمان ایران است؟ آیا با این «لوسبازی» و «بازیهای بچهگانه» میشود کشور را اداره کرد؟ ای کاش کسی به جناب آقای همتی! بگوید اگر در ۸ سال گذشته که کشور را دولت شما به این روز انداخت، به اندازه حساسیتی که روی واژه «جناب» نشان دادید، روی «قیمت دلار» حساس بودید، ملت مظلوم به این فلاکت و سختی می افتاد؟ حقیقتا ریاست جمهوری در تراز ملت بزرگ ایران «آدمهایی با همت بلند» می خواهد نه آدمی که همتش در حد واژه «جناب» باشد.
مشخص بود کاندیداهای اصلاح طلب از بدو ورود به مناظره شمشیر خود را از رو بسته اند تا به آیت الله ابراهیم رئیسی حمله کنند. از سوی دیگر در حالی که آقای رئیسی پاسخ به سوال ها را بر اساس برنامه های اقتصادی خود شروع کرد، آقای همتی با استفاده از سبکی که به سبک احمدی نژادی معروف شده مناظره را به سمت جنجال و بیاخلاقی منحرف کرد. البته نباید فراموش کرد که برای بهره بردن از سبک احمدی نژاد باید احمدی نژاد بود و برای جنجال و دوقطبی سازی در مناظرات باید حسن روحانی بود. کاملا مشخص بود که دو کاندیدای اصلاح طلب تلاش داشتند که با حمله به آقای رئیسی جایگاه خود در میان رای دهندگان اصلاح طلب و مخالفان را تقویت کنند.
از طرف مقابل مشاهده کردیم که آقای رئیسی ضمن رعایت اخلاق و تقوای سیاسی، سعی کرد وجهه خود را حفظ کند و به هیچ وجه درگیر بگو مگو ها نشود تا به مخاطب بگوید نیامده با شعار و حرفهای توخالی رئیس جمهور شود بلکه می خواهد با برنامه و استدلال جلو برود و مردم هم باید متوجه شوند که آنهایی که طی دهه ها با شانتاژهای سیاسی به قدرت رسیدند اوضاع کشور را به اینجا رساندهاند. ولی به هر صورت شاید بتوان گفت در این روز ستاره آقای زاکانی خیلی درخشید، چرا که وی به صورت مستدل پاسخ رقبای اصلاح طلب را داد.
جلیلی نیز چهرهی کاندیدای با تجربه و مطلع را به نمایش گذاشت و وقتی که همتی تلاش کرد بحث مشکلات اقتصادی را به گردن اصولگرایان و مخالفت آنها با تصویب FATF بیاندازد، امری که دولت روحانی نیز اصرار فراوانی بر آن دارد، آقای جلیلی بسیار مستدل در این باره پاسخ داد.
آقای قاضی زاده هاشمی که جوانترین کاندیدای انتخابات نیز هست، به خوبی تلاش کرد چهره یک کاندیدای تحصیل کرده با برنامه را از خود نشان دهد و همانند آقای رئیسی خیلی وارد بگو مگو ها نشود.
آقای همتی تلاش داشت که خود را جدا از دولت آقای روحانی معرفی کند و استناد می کرد که آقای روحانی وی را از بانک مرکزی به دلیل اختلافات اخراج کرده، اما به هر حال پر واضح بود که خروج آقای همتی از بانک مرکزی به دلیل اختلافات با آقای روحانی نبوده بلکه به این دلیل بوده که نیاز بود برای فریب افکار عمومی، خود را از مشکلات امروزی موجود اقتصادی مبرا کند. در این مناظره همگان به خوبی مجاب شدند که آقای همتی یکی از افرادی است که سهم بزرگی در شرایط اقتصادی امروز کشور دارد و نمیتواند با جنجال و حاشیه از مسئولیت خود فرار کند.
مناظره اقتصادی روز شنبه بین کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در تغییر آرایش قبلی نامزدها تاثیری نداشت. همتی و مهرعلیزاده کاندیداهای منتسب به جریان اصلاح طلب کار سختی داشتند. اول اینکه برگه «رقیب هراسی» از رئیسی و رقبای اصولگرا کارآییاش را از دست داده، آن چهره قاتل و خونریز که قرار بود بین پیاده روها دیوار بکشد خرج شکست قبلی شد. همتی مشکل ساختاری هم دارد. چهره ای عبوس دارد و بیانی نه چندان جذاب. این دو برای انتقال پیام مهم هستند در نتیجه توانایی ایجاد هیجان در مخاطبش را ندارد. مهرعلیزاده هم به همین نقیصه عدم جذابیت صوتی بصری دچار است.
همتی و مهرعلیزاده به خاطر ضعف بیان و ناتوانی از انتقال پیام از طریق حرکات بدن، ناتوان از بیان عبارت های کلیدی هستند که خاصیت عمومیت پذیری داشته باشند. به عنوان نمونه روحانی در سال نود و دو با جمله من حقوقدانم نه سرهنگ و نشان دادن کلید و در سال نود و شش با متهم کردن قالیباف به لوله کردن دانشجویان معترض زبان عمومی انتخاب کنندگان را تسخیر کرد. در این مناظره هیچ عبارتی که جذابیت عمومی برای مخاطبان داشته باشد به زبان نیامد. همتی می خواهد با گفتمان قدرت بی قدرتان یا همان نادیده شدگان و تحقیر شدگان در برابر رقبایش صف آرایی کند؛ حال آنکه به هیچ وجه نمیتواند نمایندهی این گروه باشد. مهر علیزاده هم می خواهد با ایجاد دوقطبی با رئیسی، خود را قطب مقابل وی تعریف کند که او نیز اساسا چنین جایگاهی ندارد.
«فقط من میفهمم»! «فقط من اقتصاددانم»! «من بلدم»! «دیگرانِ وعدۀ بیهوده میدهند»! و .... این موضعگیریِ «متکبرانه» و «آمرانه» که اقتضای خُلقوخوی تکنوکراتهای برآمده از دولتِ هاشمیرفسنجانی است، یک شروعِ بد برای همتی بود. این اندازه تحکّم و غلظت و از بالا دیدن، نشان داد که او سخت دچارِ غرور و خودمرکزبینیِ شبهعلمی است. با وجودِ همۀ مشاورههای رسانهای و روانی، ناصر همتی از هر جهت، بسیار «ضعیف» و «کممایه» ظاهر شد و نتوانست خود را «اثبات» کند؛ حداکثرِ داشتۀ او، انتسابش به دولتِ روحانی در قالب «رئیس بانک مرکزی» است، وگرنه بهصورت طبیعی، او نتوانست هیچگونه حسِ خاصی را در مخاطب ایجاد کند. بهقطع، سرمایهگذاری بر روی او، «شکستخورده» و «ناکام» است و او به واسطۀ «شخصیّت» و «منطق» و «گفتهها»ی خودش، هیچ مزیّت و برتریای ندارد. فقرِ جذابیّت، در چهرۀ وی آشکار است و از سخنِ او لبریز! یک تکنوکراتِ «خشک» و «اداری» و «کلیشهای» که حتّی از روحانیِ سالِ نودودو نیز عقبتر است! او هیچخصوصیّتِ «دیدنی» و «گیرا» و «دلربا» ندارد.
همتی در عمل، شاید میتوانست با «برنامههای اقتصادیِ قوی و کارشناسیشده»، رقیبانش را منفعل کند و به موضع دفاعی سوق دهد، امّا «ناشیانه» و «دیکتهشده»، تاکتیکهای بسیار سطحی و مبتذلِ «عملیّاتِ روانی» را پیاده کرد تا شاید به مخاطب القا کند که او برتر است. او نه دربارۀ اقتصاد، سخنِ «علمی» و «تخصصی» گفت، و نه در مقام پاسخ به نقدها، موضعگیریِ «کارشناسی» داشت. او نتوانست موقعیّتِ خود را به عنوانِ یک «استادِ اقتصاد» و «شخصیّتِ دانشگاهی»، تثبیت کند. رقبای او با «آمار» و «ارقام»، استدلال میکردند و او «نمایشِ از پیش نگاشتهشده» را اجرا میکرد! مشاورانِ همتی، او را از سواد و دانشِ اقتصادیاش تهی کردند و کوشیدند او را در قالب یک «چهرۀ سیاسی»، به میدان مبارزه بیاورند، درحالیکه او برای چنین وضعی، ساخته نشده است!
«برنامههای مفصّلی دارم که خواهم گفت»! این جملهای است که همتی، بارها آن را تکرار و تکرار کرد و البتّه جلدِ این برنامهها را نیز به مخاطب نشان داد! او از فرصتی که در این مناظره اختیار داشت، نتوانست برای بیانِ هیچ «ایده» و «راهحلِ» اقتصادیِ مبتکرانه و خلّاقانهای استفاده کند! او «اقتصاددانبودنِ» خودش را به دیگران فروخت و به آن تفاخر کرد، امّا نشان نداد که این علمِ «انباشته» و «منحصربهفردِ» او، چه «راهکار»ی را پیشنهاد میکند!
اصلِ به صحنه آمدنِ همتی، کاری بود به نهایت غلط و نسنجیده! روشن است دولتی که «محبوبیّتِ اجتماعیِ» رئیسِ آن به زیرِ «پنج درصد» رسیده است، دیگر حرفی برای گفتن ندارد و هر گونه انتسابی به او، «رأیسوز» است. و همتی، بهعنوانِ «رئیسِ بانکِ مرکزی»، نمایندۀ تمامِ «بیکفایتیها» و «ضعفها» و «ندانمکاریها»ی این دولت است! حال کدام عقلِ سیاسی به او توصیه کرده که به عرصۀ انتخابات وارد شود، جای بسی تعجب است! او نمایندۀ همۀ «تلخیها» و «ناکارآمدیها»ی دولتِ روحانی است و اگر روحانی، به شخصیّتِ سیاسیِ «منفور» و «طردشده» و «منزوی» تبدیل شده است، بهصورتِ طبیعی، او نیز از این نگاهِ اجتماعیِ منفی، بینصیب نخواهد ماند؛ دولتی که اینک، همه از آن «گریزان» هستند و آن را «لعن» و «نفرین» میکنند! همتی نمیتواند در این میدان باشد؛ چراکه خودش «متهمِ ردیفِ اوّل» است و از هر دری که سخن بگوید، حقّ «انتقاد» و «سئوال» ندارد! او جزوِ «بانیان» و «مسببانِ» وضعِ موجود است و نباید با پای خودش به «محکمه» وارد میشود!
اولا مناظره اقتصادی، اصلیترین فرصت نشان دادن مزیت همتی بر دیگران بود که در آن خوب ظاهر نشد. ثانیا همتی باید بنای تقابل را با رئیسی میگذاشت که نتوانست و درگیر چالش با رضایی و زاکانی شد و برآیند این اتفاق به نفع رئیسی بود؛ و ثالثا اینکه همتی نتوانست نسبت خودش با وضع موجود را که روحانی و اصلاحطلبان بانیان اصلی آن هستند مشخص کند. لذا میتوان همتی را بازندهی مناظره اول دانست.