به گزارش راهبرد معاصر؛ «مهار همه جانبه» یا «ایزوله سازی» ایران، هدف و استراتژی کلانی است که مقامات آمریکایی ( اعم از دموکرات و جمهوریخواه ) در سر می پرورانند. دونالد ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا از زمان حضور خود در کاخ سفید، از پارادایم «ایران هراسی» به مثابه یک تاکتیک و ابزار برای رسیدن به همین استراتژی کلان استفاده کرد و دولت بایدن نیز در یک همافزایی آشکار با شرکای اروپایی خود، اکنون همین استراتژی را در قبال کشورمان دنبال می کند. آدرسهای دروغین و در عین حال هدفمندی که کاخ سفید در قبال فعالیتهای صلح آمیز هستهای کشورمان به نظام بینالملل مخابره می کند، در همین راستا قابل تجزیه و تحلیل است.
با توجه به نگاه خاص و متمرکزی که مقامات دولت آمریکا در قبال استراتژی «مهار همه جانبه ایران» دارند، لازم است در وهله اول با این استراتژی و ارکان آن آشنا شویم. ترامپ در نخستین سال حضور خود در کاخ سفید در صدد آن بر آمد تا به اسم «اصلاح برجام»، هدف مبنایی خود یعنی «مهار همه جانبه ایران» را محقق سازد. رئیس جمهور آمریکا در لابیها و مذاکرات مختلف خود با برخی سناتورهای کنگره، تروییکای اروپایی و لابی آیپک، به صورت مشخص در صدد تغییر برخی مفاد توافق هستهای با ایران برآمده بود. این موارد عبارت بودند از :
الف) آژانس بینالمللی انرژی اتمی بتواند به بهانه بازتفسیر برخی پیوستها و تبصرههایی که در دو سند برجام یا اساسنامه این سازمان آمده است، دسترسی های گستردهای به اماکن مختلف در کشورمان داشته باشد.
ب) برخی محدودیتهای هستهای ایران در برجام معطوف به سال 2025 میلادی (سقف زمانی تعیین شده در برجام) نباشد. در این خصوص لازم بود بند موسوم به غروب آفتاب مورد بازبینی و تغییر قرار گیرد.
ج) احیای برجام به مذاکرات منطقهای و موشکی با ایران پیوند داده شود؛ به گونه ای که در قالب یک "الحاقیه" یا در قالب یک توافق موازی اما مجزا این موارد مورد بررسی قرار گیرد.
د) مناسبات منطقهای ایران و گروههای مقاومت، خصوصا 4 گروه حزب الله، حماس، انصارالله و حشد الشعبی محدود و متعاقبا منقطع شود.
این چهار هدف، امروز دقیقا از سوی دولت بایدن و دموکراتهای مدعی «صیانت از برجام»! نیز دنبال می شود. در این معادله، اساسا اهمیتی ندارد که چه روش کار ، ابزار یا تاکتیکی به کار گرفته میشود، بلکه «رویکرد استراتژیک» دو حزب سنتی آمریکا در این برهه زمانی حساس باید مورد رصد قرار گیرد. بدیهی است که در مواجهه با استراتژی «مهار حداکثری ایران» باید بر روی تبلور کلید واژه ای به نام «ایران قدرتمند» و مشتقات آن متمرکز شد. اکنون با توجه به پیروزیهای به دست آمده توسط جریان مقاومت در منطقه، مفهوم «ایران قدرتمند» بیش از هر زمان دیگری برای مقامات آمریکایی قابل درک است. باید توجه داشت که «ایران قدرتمند» نه یک مفهوم انتزاعی، بلکه یک حقیقت عینی محسوب می شود که حتی نظریه پردازان رئالیست و نئورئالیست نیز در موارد مختلف نسبت به آن اذعان کرده اند. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که پارادوکس رفتاری مقامات آمریکایی در قبال ایران، معلول سردرگمی آنها در مواجهه با «ایران قدرتمند» می باشد. به عبارت بهتر، دولتهای مختلف در آمریکا از یک سو بر تقابل با جمهوری اسلامی ایران اصرار ورزیده و از سوی دیگر، نسبت به عواقب و تبعات این مواجهه به شدت نگران هستند. در هر حال باید این حقیقت محض را درک کرد که تنها راه مواجهه با دشمنان قسم خورده نظام و انقلاب، درک و عینی سازی همین مفهوم «ایران قدرتمند» خواهد بود.