به گزارش راهبرد معاصر؛ کاهش بارندگی و افزایش مصرف برق در چند روز اخیر منجر به قطعی برق و خسارت فراوان و اعتراضات مردم به وضعیت موجود شده است. در همین باره بایستی به چند نکته مهم در خصوص بی تدبیری هایی که چنین شرایطی را در کشور ایجاد کرده اشاره کرد.
در کشوری که ۲۵۰ میلیمتر بارندگی داریم اصولاً نباید روی سدسازی، سرمایه گذاری زیادی کرد. سرمایه گذاری در سد در کشوری خشک و نیمه خشک، نه مقرون به صرفه است و نه جوابگوی نیازهای ماست، لذا در نتیجه کاهش بارش باران و عدم پر شدن سدها، زمینه های عدم بهره وری لازم در تامین آب و برق کشور رقم خورده است.
افزایش مصرف آب و برق در فصول گرم سال نیز فشار بیشتری به منابع آبی و برق کشور وارد می کند، لذا از سدی که یک باره آب آن نصف شده، طبیعتا نمیتوان انتظار تولید برق قوی و تامین برق کشور را داشت، ضمن اینکه مصرف کشاورزی و مصرف شرب نیز فشارهای دیگری را به دنبال دارد.
مسلم است در نتیجه کاهش مخازن سدها، نیروگاه ها مجبور به کاهش تولید برق خود می شوند. کاهش بارندگی در سال جاری که براساس آمارها امسال نزدیک ۴۰ درصد میزان بارندگی کاهش یافته است، کاهش ۴۰ درصدی بارندگی به معنای عدم پر شدن سدها و عدم توانایی در تامین برق است.
مساله حائز اهمیت این است که در کشوری با جغرافیای خشک ایران دولت می بایست با توجه به برخورداری از منابع گازی قابل توجه کشور، به جای نیروگاه های برق آبی، تمرکز خود را بر ساخت نیروگاههای حرارتی قرار می داد، ضمن اینکه باید روی ساخت و سرمایه گذاری بر نیروگاه خورشیدی نیز برنامه ریزی های لازم صورت داده می شد.
متاسفانه بی توجهی دولت به استفاده مناسب از مزیت های انرژي موجود کشور، برای تامین برق فقط به منابع برق آبی تکیه شده که نتیجه آن حصول مشکلات متعددی چون کم آبی در بخش کشاورزی، آب شرب و عدم تولید برق به میزان مورد نیاز است.
قطعا ساخت و ساز سد را نمی توان به صورت صد در صدی رد کرد اما به این خاطر که سدها نمی توانند وظایف خود را در حوزههای یاد شده به درستی انجام دهند، همانگونه که در سال پر بارش و ترسالی هم دچار سیل میشویم نبايد اینگونه روی سد سازی سرمایه گذاری می شد چرا که سد علاوه بر اینکه نمی تواند مانع خوبی در برابر وقوع سیل باشد بلکه نمی تواند مانع کم آبی هم شود.
انتظار می رفت مسوولین در سال های گذشته بخش عمدهای از تمرکز خود را روی مخازن آب های زیرزمینی که از ۳ هزار سال ایرانی ها از این سفره های زیر زمینی آب شرب خود را تامین می کردند، قرار می داد تا نهایتا در مواقع خشکسالی می توانستیم از مخازن آب زمینی استفاده کنیم تا خشکسالی را با کمترین تبعات پشت سر بگذاریم. این در حالیست که بنا به بی تدبیری های صورت گرفته در یک سال خشکسالی با مشکلات عدیدهای به دلیل تکیه به برقآبی و اعتماد به سدسازی مواجه شده ایم.
بی تردید سدها به آن صورت قابل تکیه نیستند، سد سازی نياز کشورهاست در جای خود و با رعایت اصول سد سازی، اما نه به این قیمت که به یک باره زیر پایمان از منابع سفره های زیر زمینی آبی خالی شود.
راهکار این است که مخازن آب های زیرزمینی و آب خوان هایی که صدمه دیده اند با برنامه ریزی میان مدت ترمیم شوند، چرا که زیر پای ما از منابع آبی خالی شده و زمین ها در حال نشست کردن هستند، موضوع بسیار خطرناکی که هم مخازن آب های زیرزمینی را از بین میرود و هم نمیتوانیم از آن در کشاورزی استفاده کنیم.
انتظار می رود دولت و حاکمیت به سرعت چاههای غیرمجاز را پلمپ کند، چاههایی که به صورت غیرقانونی احداث شده اند که متأسفانه تعداد و مقدارشان بسیار زیاد است باید سریعاً پلمپ شود. دولت باید سریعاً به سمت آبخیزداری و آب خوان داری حرکت کند تا مثل سه هزار سال قبل پدران خود به آبهای زیر زمینی تکیه کنیم، یعنی مخازن آبی را زیر پای خود قرار دهیم نه روی زمین. سالهاست که دولت علی رغم اطلاع از مشکلات آبی و خشکی سرزمین ایران از تعادل بخشی آب های زمینی دم می زند در حالی که هیچ برنامه و عملکرد موفقی در متعادل سازی آب های زیر زمینی نداشته است.
هیچ شکی نیست که اگر از همین الان جلوی تخریب آب خوان ها گرفته نشود نمی توان مانع از نشست زمین در شهرهای مختلف کشور شد. خالی شدن آب خوانها چیزی جز تحمیل یک چالش و مصیبت بزرگ برای کشور نیست. در حال حاضر آب خوان های ۲۹ استان کشور صدمه دیده اند. اگر پروسه ترمیم و تقویت آب خوان ها شروع شود در یک دوره ده ساله با تحمل ریاضت آبی می توان مانع بحران های بعدی غیر قابل جبران در کشور شد.