به گزارش راهبرد معاصر؛ به نظر میرسد جناب حجت الاسلام میرلوحی در تعریف و شناخت آموزش و عدالت، دچار خطای جدی شده و بر مبنای همین برداشت نادرست، استدلال هایی ارائه میدهند که پذیرفتنی نیست. آموزش مانند امنیت، خدمتی عمومی و از حقوق عامه شهروندان بر حکومت است. وظیفه ذاتی دولت فراهم کردن امکان تعلیم و تربیت مناسب برای تک تک افراد جامعه است. از این روی آموزش عمومی به قدر کافی وظیفهای حکومتی و غیرقابل واگذاری است. بنابراین ابتدا باید بپذیریم آموزش نه تنها کالا نیست که حتی خدمتی قابل واگذاری هم نیست. بلکه در مقام تمثیل آموزش مانند امنیت، یک حق و یکی از شئون تشکیل دولتهاست. و هیچ دولتی با بهانه محدود بودن منابع، حق ندارد وظیفه آموزش عمومی را از گردن خود ساقط کند و همانگونه که در تأمین امنیت یکپارچه در کشور، میان فقیر و غنی تفاوتی نیست، از آموزش هم فقیر و غنی باید یکسان برخورد باشند و سیستم آموزش یکپارچه همه افراد را زیر پوشش قرار دهد. آموزش دقیقا به این دلیل نمیتواند بر عهده کسی یا سازمانی غیر از دولت باشد.
نکته اصلی اینجاست که ما در حال حاضر درباره وظیفه حاکمیت و دولت سخن میگوییم؛ ممکن است فردی به لحاظ انگیزه شخصی و تمکن مالی مدرسهای هم تاسیس کند و افرادی هم آنجا ثبتنام کنند و آموزش ببینند و یا شخصی که مسئولیتی در قبال مدیریت آموزش و پرورش ندارد در سیستم فعلی فرزند خود را در این مدارس ثبتنام کند؛ این یک امر جداگانهای است که مرتبط با بحث نیست و شاید بتوان گفت اشکالی هم بر افراد عادی نیست. صحبت ما درباره وظیفه حکومت است که باید همچنانکه رهبر معظم انقلاب نیز تاکید کردهاند باید آموزش عمومی را به نحوی سازماندهی کند که «پول» عنصر تعیینکنندهای در آن نباشد. به این معنا که هرکس استعدادی داشته و تلاشی کند بتواند موفق باشد نه آنکه عنصر دیگری مانند تمکن مالی بتواند میزانسن آموزشی افراد را در جامعه بالکل عوض کند.
آموزش مانند یک ظرف یا خودرو یا خدمات تفریحی و رفاهی نیست که در جامعه بر اساس امکان هزینه کرد افراد طبقهبندی شود و با دادن پول بیشتر بتوان نوع مرغوبترش را تهیه کرد، آموزش «فرصت» است و فرصتها باید در جامعه برابر باشند تا هرکس به اندازه استعداد، تلاش و زحمت خود از آن فرصت بهره ببرد، نه به اندازه ثروتش.
به بیانی دیگر آموزش بستر و فرصت رشد افراد و رسیدن به امکان خرید یک کالا یا رسیدن به یک جایگاه اجتماعی است. و این فرصت باید میان همه افراد جامعه به نحوی تقسیم شود تا هرکس به اندازه تلاش و استعداد خود از آن فرصت بهره ببرد. نه اینکه با استدلال محدود بودن منابع به افراد ثروتمند فرصت بیشتری داده شود و محرومین، محروم تر شوند.
آنچه مشخص است در ذهنیت جناب محمد حسین میرلوحی، آموزش امری قابل معاوضه با پول است و همین مبنای استدلالهایشان شده که دچار مغلطه شدهاند. آموزش را نمیتوان در ازای پول با درجه بندی کیفی بدست آورد چون هم یک حق و هم یک فرصت برای بهبود زیست اجتماعی و فردی است بنابراین هیچ حکومتی اجازه ندارد در ازای پول آن را در اختیار خاصان جامعه بگذارد؛ چه رسد به حکومت اسلامی. خصوصی سازی آموزش این برابری در فرصت را کاملا در مخاطره حیاتی قرار داده است.
دکتر مهدی موحدی عضو هیئت علمی دانشگاه در این باره میگوید « تبعیض ساختاری و کالایی شدن آموزش سبب شده یک عده از افراد فاقد درآمد عملاً از این بازار خارج شوند. به این معنا که حدود 13 درصد دانش آموزان در مدارس غیر دولتی تحصیل میکنند اما 95 درصد قبولیهای کنکور 99 از مدارس غیردولتی بودند و تنها 5 درصد از مدارس دولتی فرصت رسیدن به دانشگاه را داشتهاند.موقعی که شما آموزش را کالایی کردید کارخانه تولید ژن خوب ایجاد میکنید، یعنی چرخه شوم نظام مند ژن خوب که چند زبانه اند، خلاقیت دارند و میتوانند صندلی های حکومت را در سالهای آینده داشته باشند چون بقیه حذف شدند و در این ساختار نیستند. در واقع یک کارخانه بی عدالتی ایجاد میکنید آن هم در طول زمان، و به شکل ساختاری.»
اینکه گفته میشود منابع آموزش و پرورش محدود است و توان اداره بیش از 13 میلیون دانش آموز را ندارد، شاید امری پذیرفتنی باشد اما در شرایطی که دولت تمام سعی خود را برای بهبود شرایط آموزش و تخصیص منابع کرده باشد. نه اکنون که دولت در هر شرایطی که با کسری اعتبارات روبرو میشود از سهم عدالت آموزشی میزند و در مقابل در یک پارادوکس حیرت انگیز، دولتی که از کمبود بودجه گله میکند، صندوق حمایت از مدارس غیردولتی با 100 میلیارد تومان اعتبار تشکیل میدهد!
آنچه مشخص است این است که دولت نمیخواهد به آموزش برابر تن دهد نه آنکه نمیتواند.
از سوی دیگر آموزش و پرورش، سازمانی بزرگ و پر شاخه و برگ است، دولت اگر مصر به دخالت خصوصی است این مشارکت چرا لزوما به شکل مدرسه خصوصی و کیفی بندی آموزش جلوه میکند و در لایه اصلی آموزش خود را نشان میدهد؟ در حالیکه از طرق دیگر مثل باشگاههای ورزشی، اردوگاهها و... که در آینده افراد نقش اساسی ایفا نمیکنند، مشارکت خصوصی می تواند صورت بگیرد تا از این طریق با صرفه جویی مالی، بودجه عمومی بیشتری صرف آموزش همگانی یکسان شود.
آقای میرلوحی در بخشی دیگر از سخنانش توصیفی سیاه از مدارس دولتی ارائه میدهد که گرچه با واقعیت فاصله دارد اما شکل بیان و توجیهشان قابل توجه است.از مضمون صحبتهای ایشان اینطور برمیآید که مدارس دولتی دارای مشکلات عدیده ای هستند پس کسی که پول دارد فرزندش را بردارد و از این محیط بعضاً آلوده نجات دهد! و البته این یکی از اصلی ترین مشکلات آموزش کشور است؛ چرا مدارس غیردولتی به عنوان رقیب مدارس دولتی تعریف شدند؟ در حالیکه قرار بود تکمیل کننده و همراه و همقدم مدارس دولتی باشند و چرا باید فقط فرزندان ثروتمندان از این آسیبها در امان باشند؟ در حالیکه جامعه عائله دولت است و غنی و فقیر در حفظ از آسیبها و برخورداری از فضای پرورشی مناسب باید برابر باشند.
اینکه در بستر آموزشی جامعه به شکل قانونی فضای تبعیض ایجاد کنیم که از یک سطح مالی به بالا امکان تعلیم و تربیت و به دنبال آن رشد مناسب و سپس رسیدن به جایگاه اجتماعی برتر را داشته باشند و سایرین از آن محروم شوند با هیچ منطق حکومتی پذیرفتنی نیست. پوشش پرورشی و آموزشی از آنجا که فرصتی برای تحرک اجتماعی و رقم زننده آینده افراد جامعه است باید برای همه یکسان باشد و حکومت در آن فعالانه نقش ایفا کند.
اما عجیبترین بخش سخنان آقای میرلوحی خوانش ایشان از عدالت است. گویا معنای عدالت برایشان گنگ و نامفهوم است. عدالت توزیع یکسان و همسان امکانات نیست بلکه توزیع منصفانه است. معنای عدالت این است که اگر کسی زحمت کشید، به اندازهی زحمت و تلاشش به نتیجه برسد نه به اندازه سرمایه و پولش! عدالت در آموزش یعنی اگر کودکی در دشتیاری در خانه ای کپری به دنیا آمد و استعداد پزشک شدن داشت، جامعه این فرصت را با آموزش مناسب به او بدهد و اگر کودکی در زعفرانیه تهران متولد شد و استعداد پزشک شدن نداشت، در ازای دریافت پول او را به جایگاه پزشکی ننشانند!
عدالت تقسیم یکسان کالا و خدمات نیست بلکه تقسیم برابر فرصتهاست و آموزش یک فرصت است.
حاکمیت باید مانع نقش آفرینی پول در امر آموزش شود تا هر کس اثبات کند چند مرده حلاج است و جامعه به شایسته سالاری در اداره کشور نزدیک شود.
اینکه ایشان میگویند «اگر مدرسه ای دکان درست کرد خیانت کرده به ساحت آموزش» باید پرسید آیا اکثریت مدارس غیرانتفاعی اکنون بدون انتفاع است؟ رهبر انقلاب در سال 95 در دیدار با فرهنگیان فرمودند: «یک مطلب هم راجع به این مسائل مدارس موجود خودمان عرض بکنم... . اینکه ما مدارس دولتی را مدام تبدیل کنیم به غیرانتفاعی، معلوم نیست خیلی این یک کار پخته درستی باشد؛ حالا اسمش مدارس غیرانتفاعی است اما بعضی از اینها مدارس انتفاعی است، نه غیرانتفاعی؛ با آن شهریههای کذایی که شنیدهام از بعضیها میگیرند.»
همه میدانند که برخی از مدارس غیرانتفاعی اکنون کانون درآمدزایی است درآمدهای این مدارس آنقدر زیاد است که هر مدرسه پس از دو یا سه سال قادر به افزایش محیط، ساخت ساختمان و فضا و افزایش تعداد دانش آموزان یا همان مشتریهای آموزشی است. هیچ شفافیت مالی هم درباره برخی از آنها وجود ندارد و هیچ ارگانی بر سودهای این بخش که میگوید غیرانتفاعی است نظارت نمیکند.
جناب حجت الاسلام میرلوحی! نمیتوان از منبر سوگواری محرم یک طرفه و در جایگاه وعظ، برای بیان غلط عقایدتان استفاده کنید. مطالبه عدالت آموزشی و پایان دادن به نقش پول در آموزش، مطالبه بحقی است که دیر یا زود به نتیجه خواهد رسید. انشاالله. انتظار از حضرتعالی دفاع از عدالت و پایهای ترین نوع آن یعنی عدالت آموزشی در بالای منبر امام حسین (ع) و پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) است؛ نه اینکه چون جنابعالی یک مدرسه غیرانتفاعی خاص دارید برای دفاع از خودتان از چنین منبر مقدسی هم استفاده و برای توجیه خودتان عدالت را هم منکوب کنید و تفاسیر غلطی از آن به دلباختگان امام حسین(ع) ارائه کنید. فراموش نکنید که شهادت امام حسین(ع) هم پیش از هرچیز برای عدالت بود نه توجیه بیعدالتی./تسنیم
امیدوارم موفق باشید
https://youmovise.com/