صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

میقات مدیا

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۱۴:۳۹ - ۰۵ دی ۱۳۹۷ - 2018 December 26
کد خبر: ۱۷۰۵
روند استعفاها و تصویری از حال و آینده دولت آمریکا؛

دولت ترامپ، دولت غافلگیری‌های پیش‌بینی‌شده

ادامه جابجایی ها در پست های کلیدی دولت ترامپ حاکی از تصمیمات شخصی و خارج از عرف وی طی دو سال گذشته بوده است. متیس، وزیر دفاع جدیدترین قربانی این تغییرات است.

مقدمه:

شاید بارزترین ویژگی دولت دونالد ترامپ، خرق عادت باشد؛ تا حدی که این موضوع خود به یک عادت در روند کاری این دولت تبدیل شده است. قواعد نانوشته و گاهی نوشته آن قدر توسط ترامپ و تیمش زیر پا گذاشته شده‌اند که عدم رعایت آن‌ها به پیش‌فرض بیشتر کسانی تبدیل شده است که با این دولت، سروکار دارند. با این حال باید گفت اخبار این دولت هنوز هم پتانسیل این را دارند که شنوندگان را غافلگیر کنند. حتی اگر این شنوندگان، کسانی باشند که خود روی این رویکرد زیگ‌زاگی و بدون الگوی ترامپ، سرمایه‌گذاری کرده باشند؛ مثل پوتین، وقتی ناگهان با لغو دیدار دوجانبه در بوئنوس‌آیرس مواجه می‌شود، مثل بن‌سلمان وقتی بعد از افزایش تولید نفت برای جایگزین‌کردن نفت‌های در آستانه تحریم ایران، خبر از معافیت تحریمی به هشت خریدار مهم ایران می‌گیرد و مثل اردوغان، بولتون و متیس که ناگهان متوجه شدند امروز روزی است که مسیر حرکت آمریکا در غرب آسیا، به دوربرگردان می‌رسد.


در کابینه ترامپ چه خبر است؟

جیمز متیس، از اعضای باسابقه‌تر کابینه ترامپ بود. نام او در فهرست کسانی قرار می‌گرفت که مخالفان و حتی بعضی از موافقان دولت ترامپ، نگرانی کمتری درباره آن‌ها داشتند. همین باعث شد درباره او و دیگرانی مثل رکس تیلرسون، گری کوهن و جان کلی، تعبیر «بزرگ‌ترهای» دولت به کار برود: کسانی که کنترل می‌کردند، کودکان شلوغی که کاخ سفید را پر کرده‌اند، خیلی خرابی به بار نیاورند.


اما سرانجام، بعد از مدت‌ها تشدید تنش و فاصله بین ژنرال و فرمانده کل قوا، تصمیم ناگهانی برای خروج از سوریه، تیر خلاص را به امیدهای متیس جهت حضور مؤثر در دولت زد و پس از او، برت مک‌گروکِ منصوب اوباما برای نمایندگی آمریکا در ائتلاف ضدداعش هم، از دولت بیرون آمد. تصمیم ترامپ روندهایی را در کار او آشکار کرد که خیلی‌های دیگر هم نمی‌توانند و نخواهند توانست با آن‌ها کنار بیایند.


خروج از سوریه:

هفته گذشته، دو اتفاق نسبتاً پیش‌بینی‌شده در دولت ترامپ، ناگهان از راه رسیدند و ناظران، تحلیلگران و حتی بازیگران صحنه سیاست داخلی و خارجی آمریکا را غافلگیر کردند. ترامپ تصمیم گرفت، نیروهای آمریکایی را از سوریه بیرون بکشد و ظرف جیم «مد داگ» متیس، سرانجام لبریز شد.


در درجه اول به نظر می رسد مقامات آمریکایی و عرب، پیروزی دولت قانونی اسد در جنگ سوریه را پذیرفته اند و آینده سوریه را براساس ادامه حضور وی در راس این کشور دوباره تنظیم کرده‌اند. سفر عمر البشیر، رئیس‌جمهور سودان، اولین سفر یکی از رهبران اعضای اتحادیه عرب به این کشور، از سال ۲۰۱۱، جدی‌ترین نشانه این حقیقت بود که بشار اسد به عنوان بخشی از آینده سوریه پذیرفته شده است.


در مقابل، آن‌هایی که در کنار آمریکا بوده‌اند، بدون متحدی که روی قدرتش حساب کرده بودند، کار چندانی از پیش نخواهند برد. در صدر این‌ها، کردهای سوریه در قالب ی‌پ‌گ، در این مدت خود را کاملاً در کنار آمریکا قرار داده‌اند و حالا در برابر ترکیه تنها مانده‌اند تا به ناچار با دولت قانونی سوریه کنار بیایند.


این درس ناخوشایند را به بقیه بازیگران منطقه هم می‌دهد که حتی وقتی پای منافع و خواست‌های آمریکا در میان است، روی همکاری آن‌ها حساب بلندمدت نمی‌توان باز کرد. در عراق، افغانستان، لیبی، حتی مصر پاکستان و شاید ترکیه، عربستان و رژیم صهیونیستی، چشمان زیادی در طرف‌های مختلف دعواهای مختلف ناظر سرنوشت YPG هستند و بعضی از آن چشم‌ها شاید کمی بعدتر، آن سوی میز مذاکراتی برای توافق و همکاری با آمریکا نشسته باشند.


همه چیز حاکی از آن است که ترامپ هیچ راهبرد عملگرایانه و کلی برای غرب آسیا، ندارد. این فرمول تصمیم‌گیری ساده‌انگارانه را ترامپ در مسائل دیگری هم به کار برده اما این بار فرایند رسیدن به این تصمیم برای اهالی واشنگتن مفهوم جدی‌تری داشت، و آن اینکه اگر مخالف هستید، باید بروید!


ترامپ و تصمیمات ناگهانی:

ترامپ علاقه ویژه‌ای به نیروها و تسلیحات نظامی دارد. از همان دوران انتخابات، نگاه ویژه‌ای به ژنرال‌ها داشت و تسلیحات نظامی آن قدر برای او جذاب بود که آشکارا درباره چرایی عدم‌استفاده از بمب اتم بپرسد. این علاقه اما بیشتر به جنبه‌های مربوط به قدرت و فرماندهی کل قوا وابسته است. او آن قدر مشتاق استفاده از بمب درشت‌هیکل آمریکاساز، «مادر بمب‌ها»، بود که ژنرال‌ها، منطقه‌ای کم‌اثر برای او پیدا کردند تا بتواند به عنوان اولین رئیس‌جمهور این اسباب‌بازی پرزرق‌وبرق را به کار بگیرد. او جنگ را دوست دارد، نه پایگاه‌داری؛ از همین رو، از ترامپ بماهو ترامپ، خروج از سوریه بعید نبود، اما حتی از دولت ترامپ هم انتظار می‌رفت، مثل تصمیم خروج از برجام، خروج از توافق­ پاریس و مثل خیلی تصمیم‌های دیگر، بعد از مدتی تأمل و بررسی و چالش میان مشاوران در اتاق بیضی چنین تصمیمی اتخاذ شود، اگر قرار است اتخاذ شود.


ماجرا اما غریب‌تر از این پیش رفت. یک تماس تلفنی برنامه‌ریزی‌شده با حضور و یادداشت‌های معمول مشاوران رؤسای جمهور، بین او و اردوغان، با این سؤال رئیس‌جمهور ترک درباره یکی از ادعاهای ترامپ مواجه می‌شود: «اگر داعش واقعاً شکست خورده پس چرا شما هنوز در سوریه نیرو دارید؟» ترامپ ناگهان همین سؤال را، در میان مکالمه به مشاوران مبهوتش در اتاق منتقل می‌کند و پس از آنکه در لحظه جواب مشخصی نمی‌شنود، تصمیمش را می‌گیرد: اوکی، سوریه «کلش با تو. ما کارمان تمام شد». اردوغان متعجب ابتدا از ترامپ می‌خواهد که در روند این خروج عجله نکند، گرچه بعد به او درباره تمام‌کردن کار داعش اطمینان می‌دهد. پایان همین تماس، اعلام خبر پایان حضور شاید بزرگترین بازیگر در شاید بزرگترین بحران بین‌المللی دهه حاضر است، با مشاوره تنها یک نفر، یک رئیس‌جمهور خارجی که خودش هم مطمئن نیست چطور این مشاوره را داده.


استعفای متیس و سردرگمی دیگران:

از میان دسته‌بندی‌های مختلفی که در کابینه چنددسته ترامپ دیده می‌شد، یکی همین تقسیم به گروه «بزرگترهای» عاقل و تندروهای ترامپیست‌تر بود. این طرف با امثال متیس و کلی و در سطح پایین‌تر مک‌گروک و در طرف دیگر یا تندروهای بی‌محابایی مثل بولتون، یا کم‌سابقه‌های مطیع و همراهی مثل پومپئو، میک مولوینی و شاید حتی بتوان گفت نیکی هیلی.


در نگاه اول به نظر می‌رسد، کار تیم اول به پایان رسیده: همه از دولت رفته‌اند و تقریباً همه تصمیم‌های مهم هم برخلاف ترجیح آن‌ها گرفته شده: آمریکا از برجام، پاریس، نفتا، آی‌ان‌اف و چند دوجین توافق بین‌المللی و چندجانبه دیگر، به اضافه شورای حقوق بشر سازمان ملل خارج شده، سفارت در سرزمین های اشغالی جابجا شده، جنگ تعرفه‌ها با چین پیگیری شده و... . این باید قاعدتاً به معنای پیروزی گروه دوم باشد؛ اما ماجرای سوریه، تصویری از اتاق بیضی در مقابل تیم دوم قرار می‌دهد که چندان مطلوب بولتن و پمپیو نیست. درست است که آن‌ها دیگر لازم نیست برای انتقال پیام به رئیس‌جمهور با کسی رقابت کنند اما حالا بیش از قبل مشخص شده که فرایند انتقال پیام به رئیس‌جمهور اساساً فرایند قابل‌اتکایی نیست. حضور در اتاق بیضی چندان امتیاز بالایی نیست، وقتی رئیس‌جمهور چین با ده‌دقیقه مکالمه نظر ترامپ را از بنیان تغییر می‌دهد، کیم جانگ اون با چند نامه و یک دیدار، فتیله دشمنی آمریکا با کره شمالی را حسابی پایین می‌کشد و حالا هم اردوغان، ظاهراً اتفاقی، حامی اصلی دشمنانش را از صحنه حذف می‌کند.


ماجرای متیس صحت ادعای تیلرسون را در توضیح معضل همکاری با رئیس‌جمهور را هم تأیید کرد: ترامپ دوست ندارد بخواند. نامه استعفای متیس، معنای مشخصی برای رئیس‌جمهور نداشت، وقتی با احترام و تقدیر از او خداحافظی کرد. بعد از تماشای پوشش خبری رسانه‌ها بود که متوجه شد این نامه تا چه حد، روند سیاست خارجی ترامپ را به چالش کشیده است و خشمگین، رفتن متیس را از آخر فوریه به اول ژانویه، دو ماه جلوتر انداخت. رئیس‌جمهور آمریکا، یک‌صفحه‌وچندخط استعفای متیس را یا نخوانده بود یا نفهمیده بود.


بهره سخن

دولت ترامپ، بدون متیس، بدون مک‌گروک و بدون هیچ صدایی که زاویه دیگری ارائه دهد یا غیر از همراهی با ترامپ، وزن جدی دیگری داشته باشد، دولتی تندروتر، پیش‌بینی‌ناپذیرتر و بی‌محاباتر خواهد بود، هم در صحنه خارجی و هم در صحنه داخلی، با آنچه در روند تعطیلی دوباره دولت می‌بینیم. غرب آسیا فعلاً یکی از روندهای بسیار مهمش را بدون حضور و دخالت آمریکا پیش می‌برد اما معلوم نیست این غیبت تا چه زمانی ادامه داشته باشد. در روزهای بعد از حذف متیس و امثال او و در شرایطی که امثال پومپئو تقریباً تنها به اجرای خواست رئیس‌جمهور می‌پردازند، وزن و اثرگذاری بولتون و کسانی مانند او در فرایند تصمیم‌سازی به‌شدت افزایش خواهد یافت اما حتی این دسته هم نمی‌توانند، آن طور که باید و شاید روی تصمیم‌گیری رئیس‌جمهور حساب باز کنند. تنها نکته قطعی این است که هر کس در هر روندی با دولت آمریکا سروکار دارد، بهتر است خیلی جدی روی نقشه‌های دوم، سوم و بیشترش، سرمایه‌گذاری کند.

نظر شما