صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۱۵:۴۱ - ۱۴ تير ۱۳۹۹ - 2020 July 04
کد خبر: ۴۸۹۱۶
یادداشت اختصاصی ابوالفضل ظهره وندی؛ کارشناس مسائل بین الملل

چرا غرب گرایان داخلی به دنبال مذاکره با آمریکا هستند؟

قطعا نابسامانی دنیای غرب در نیمه دوم ۲۰۲۰ تشدید خواهد شد لذا رسانه‌ های کشور از این زاویه باید به مسئله بازیگری آمریکا و اروپایی ها و رسالتی که ما در جمهوری اسلامی ایران برای استقرار عدل و رفاه مردم در جامعه و مقابله با مستبدان و زورگویان عالم داریم بپردازند.

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ آمریکا در سال‌های ریاست جمهوری دونالد ترامپ وارد چالش های جدیدی با کشورهای قدرتمند جهان چون چین و روسیه شده است، تنش های فعلی این کشور با چین و برخی کشورها موجب گمانه زنی های جدیدی شده است که اگر آمریکا به نقطه ای برسد که وضعیتش نابسامان تر از موقعیت فعلی شود ممکن است دست به اقدامات سختی علیه کشورهای طرف مخاصمه بزند، در حالی که ‌شواهد خلاف این نظر را ثابت می کند. بنده بر این باورم که در حال حاضر آمریکا و شخص ترامپ به دنبال بازی کردن با کارت ایران در صحنه انتخابات داخلی هستند، چرا که وضعیت کنونی مدیریتی و سیاسی ترامپ بسیار نامتعادل است. نکته اینجاست آقای ترامپ از هر منظر نسبت به حریف خود برتری هایی دارد، سرکوب سیاه پوستان و علاقه سفید پوستان نژاد پرست به تداوم چنین سیاست هایی وضعیت را به نفع ترامپ رقم می زند چرا که جمعیت هواداران نابرابری نژادی در آمریکا قابل توجه است و همین حامیان می توانند کماکان موقعیت ترامپ را تثبیت کنند. نکته ی بسیار مهم و قابل توجه در داخل کشور این است که عده ای گمان می کنند شاید بتوان با کارت ترامپ به دلیل نیاز به رای آوری بازی کرد و برخی هم معتقدند باید برای روی کار آمدن دموکرات ها در آمریکا تلاش و صبر کرد، به این معنا که برنامه های ما باید در راستای عدم رای آوری و رفتن ترامپ از صحنه ریاست جمهوری آمریکا باشد، این عده گمان می کنند با رفتن آقای ترامپ یک بار دیگر به مسیر گذشته برجام بازمی گردند در حالی که شواهد نشان داده هر دو تفکر و نظریه اساسا غلط است، عنوان کنندگان هر دو موضوع نه منافع ملی را می شناسند و نه رسالت و موقعیت انقلاب اسلامی و ظرفیت‌هایی که در سایه گفتمان انقلاب اسلامی و جهتی که کشور به آن نائل شده است ، لذا شناخت غرب موضوع مهمی است.

 

اگر این دو دسته از نظریه پردازان و سياست گذاران غرب را بشناسند بین اروپا و آمریکا تفاوتی قائل نمی شوند و به این نتیجه می رسند که بین سیاست های استکباری و استعماری آمریکا و اروپا نمی توان تفاوت زیادی قائل یا بین این دو گسستی ایجاد کرد همانگونه که بین دموکرات ها و جمهوری خواهان نمی توان تفاوت بزرگی در قبال موضع گیری علیه ایران یا سیاست های استعماری و استکباری قائل شد. تاریخ تقابل آمریکا با جمهوری اسلامی ایران نشان می دهد سخت ترین تحریم ها علیه ایران در دوره دموکرات ها تصویب شده است، دموکرات ها به صورت زیر پوستی شدیدترین تحریم ها را علیه ایران وضع کرده اند.

 


شاید بتوان گفت بدترین اقدامات در منطقه پیرامونی ما علیه عراق و افغانستان در دوره آقای اوباما اتفاق افتاده است یا فشارهایی که بر ایران اعمال شد در این دوره تصویب شد، مجموعه این مسائل نشان می‌دهد بیان کنندگان چنین محورهایی ظرفیت‌هایی که در سایه گفتمان انقلاب اسلامی و قیمت خون ده‌ها هزار شهید و از جان گذشتگی ملت ایران به دست آمده را همچنان نادیده می گیرند و با غفلت از کنار آن عبور می‌کنند، عدم تکیه به توانایی ها و ظرفیت های داخلی و برجسته نکردن آن ها خسران بزرگی برای کشور به دنبال خواهد داشت. مسلما در همه شرایط بخصوص وضعیت کنونی باید از زاویه برجسته سازی منافع ملی و ارتقای قدرت ملی و تقویت مسیر مقاومت وارد شویم، قطعاً آقای ترامپ در شرایط نامتعادلی قرار دارد، واقعیت این است که ترامپ یک کارگزار عادی نیست در واقع پشت پرده ساختار صهیونیستی آمریکا موجب روی کار آمدن آقای ترامپ شده است لذا به نظر می رسد سياستمداران آمریکایی برای جلوگیری از افول بیشتر و حتی فروپاشی ناگزیر به استفاده از ظرفیت آقای ترامپ هستند، چرا که مسئله داخلی برای آقای ترامپ اولویت اول به شمار می‌رود، وی تلاش می‌کند تا پیروز انتخابات باشد و در ظاهر نیز نشان داده از چالش ابایی ندارد، راه انداختن چالش با چین یا با ایران، هر چند که در رابطه با ایران به نوعی دچار چالش بزرگی شده است و سعی می کند پرونده ایران را در شورای امنیت باز کند و بر روی آن مانور دهد.

 


واقعیت این است که تلاش های آمریکا شبیه دست و پا زدن انسان در حال غرق شدن است. اینکه آمریکا به خاطر جلوگیری از فروپاشی وارد عرصه یک درگیری شود فقط یک توهم است، لذا اگر ترامپ بتوانند پیروز شود مسیری به مراتب نرم تر از قبل مبتنی بر مذاکره و گفتگو با طرف مورد نظر را دنبال می کند، هر چند با رویکرد برجسته تر کردن منافع آمریکا نسبت به گذشته وارد عمل می شود، یعنی به دنبال تجدید سیاست های ناسیونالیستی است که در واقع منجر به ایجاد رقابت بین دو طرف آتلانتیک می شود، به عبارتی متحدین آمریکا هم تلاش می کنند تا آنها هم با کشورهای اثرگذار مثل چین، روسیه و ایران به صورت مستقل کار کنند، بنابراین می توان دریافت که وضعیت در غرب بسیار آشفته است بنحوی که متفکران غربی نیز بر آن تاکید می کنند که بخشی از این آشفتگی محصول تحولات سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۵ بحران های اقتصادی و بحران پناهجویان بود که امروز غرب با بحران سوم یعنی بیماری کرونا مواجه شده است، بیماری که منجر به افت شدید رشد اقتصادی جهان غرب و رسیدن آن به زیر منفی ۷ درصد شده است، برآوردها نشان می دهد در صورت ساخت واکسن کرونا تا سال 2023 اقتصاد جهان غرب فرصتی برای نجات و خروج از این وضعیت نخواهد داشت، بنابراین شرایط غرب وخیم تر از تصورات ماست.

 


مساله این است غربی ها و آمریکایی ها که خود را سردمداران جهان می دانند در شرایط وخیم امروز خود مجبور به دادن مانور قدرت هستند در حالی که مشکل اصلی جمهوری اسلامی ایران ساماندهی ساختارهای حکمرانی است. در حال حاضر بیش از هر زمان نسبت به گذشته مسئله شیوه اداره اقتصاد کشور مورد انتقاد است، اینکه مقام معظم رهبری مکرر بر جهش تولید و رفع موانع کسب و کار و اتکا ظرفیت‌های داخلی تاکید می‌کنند ناظر بر این موضوع است که مدیریت اقتصادی کشور راه درستی را طی نکرده لذا این ساختارها نیازمند اصلاحات جدی است،در حالی که متاسفانه غرب گرایان کشور به دلیل گره خوردن منافعشان در ناکارآمد سازی ساختار داخلی و امیدواری به غرب تلاش می کنند تا درباره راهگشا بودن مذاکره با غرب بزرگنمایی کنند و سیاست‌ها را در راستای موثر سازی این نکته نشان دهند، در حالی که غرب امروز بیش از هر زمان حتی بعد از جنگ جهانی دوم به این اندازه ضعیف‌ نبوده است. قطعا نابسامانی دنیای غرب در نیمه دوم ۲۰۲۰ تشدید خواهد شد لذا رسانه‌ های کشور از این زاویه باید به مسئله بازیگری آمریکا و اروپایی ها و رسالتی که ما در جمهوری اسلامی ایران برای استقرار عدل و رفاه مردم در جامعه و مقابله با مستبدان و زورگویان عالم داریم بپردازند.

 

 

نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: