صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۰۸:۴۶ - ۱۲ آذر ۱۳۹۹ - 2020 December 02
کد خبر: ۶۸۷۳۱
سکوت چهره های مشهور هنری در مواجهه با ترور دانشمند ایرانی؛

سلبریتی های بی مسئولیت!

آنچه سکوت سلبریتی ها در مقابل ترور یک دانشمند و نخبه علمی کشورمان را با علامت سوال همراه کرد این بود که این گروه، قبلا در برابر مسائل سیاسی که اغلب اهمیت کمتری هم داشته واکنش های پرشوری نشان داده بودند. از حضور پررنگ در کمپین های انتخاباتی و حمایت از جناح های سیاسی گرفته تا اعتراض به مجازات قاتل ها و تروریست هایی که دستشان به خون شهروندان معمولی آلوده بود و حتی سوگواری برای حوادث تروریستی خارج از کشور! آن ها اما این بار ترور یکی از شخصیت های علمی کشور و رخداد یک عملیات تروریستی در وطنمان را نادیده گرفتند.

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ ترور ناجوانمردانه یکی از دانشمندان هسته ای کشورمان به دست عوامل تروریست، علاوه بر همه تلخی و اندوهی که به بار آورد، برملا کننده برخی از خلل ها و نقصان ها در زمینه های مختلف سیاسی و فرهنگی و امنیتی هم بود. اما آنچه در حوزه فرهنگ و هنر، قابل مطالعه و تأمل است، واکنش هنرمندان و به ویژه جماعت موسوم به سلبریتی ها به این رویداد بود. نوع عکس العمل سلبریتی ها به این اتفاق، مجموعه ای از بیماری ها و کاستی ها را در فضای فرهنگ و هنر کشورمان نشان داد.


قبل از پرداختن به آسیب شناسی این موضوع باید اشاره کرد که اهمیت رفتار چهره های مشهور هنری و ورزشی در بزنگاه های ملی، مثل درگذشت یا شهادت یکی از شخصیت های مهم علمی یا سیاسی و نظامی، به تخاطب بالای این قشر و توانایی ایجاد موج احساسی بین عامه مردم بر می گردد؛ به ویژه اینکه اغلب این چهره ها دارای دنبال کنندگان انبوهی در شبکه های اجتماعی هستند. هر چقدر هم منکر اهمیت جایگاه سلبریتی ها در معادلات اجتماعی باشیم ودیدگاه ها و واکنش های آن ها را فاقد اعتبار بپنداریم، نمی توان تأثیر تبلیغاتی مثبت و منفی آن ها را نادیده گرفت. بدون تردید حمایت چهره های مشهور ورزشی چون مرحوم دیه گو مارادونا و کریستین رونالدو از ملت مظلوم فلسطین، بیش از سیاستمدارها در تبلیغ علیه رژیم صهیونیستی موج آفرین و موجد برانگیختن احساسات بوده است.

 

سلبریتی های سیاسی و جناحی اما غیرملی!

پس از اعلام خبر به شهادت رسیدن دکتر محسن فخری زاده، از مفاخر علمی کشورمان توسط دژخیمان صهیونیستی و در روزهای پس از آن، غیر از چند نمونه انگشت شمار که مطالبی را در صفحات شخصی خودشان منتشر کردند، اکثریت قریب به اتفاق افرادی که به عنوان سلبریتی شناخته می شوند، هیچ واکنشی به این مسئله نشان ندادند. البته یک دلنوشته کوتاه هم با امضای گروهی از سینماگران منتشر شد، اما هیچ کدام از امضا کنندگان، سلبریتی نبودند و فقط کارگردان ها و تهیه کنندگان و مدیران سینمایی را در بر می گرفت.


آنچه سکوت سلبریتی ها در مقابل ترور یک دانشمند و نخبه علمی کشورمان را با علامت سوال همراه کرد این بود که این گروه، قبلا در برابر مسائل سیاسی که اغلب اهمیت کمتری هم داشته واکنش های پرشوری نشان داده بودند. از حضور پررنگ در کمپین های انتخاباتی و حمایت از جناح های سیاسی گرفته تا اعتراض به مجازات قاتل ها و تروریست هایی که دستشان به خون شهروندان معمولی آلوده بود و حتی سوگواری برای حوادث تروریستی خارج از کشور! آن ها اما این بار ترور یکی از شخصیت های علمی کشور و رخداد یک عملیات تروریستی در وطنمان را نادیده گرفتند.


یکی از بیماری های شایع در نظام فرهنگی ما این است که کارکرد حضور اجتماعی سلبریتی ها در ایران معکوس شده است. تجربه نشان داده که سلبریتی ها در کشمکش های سیاسی فاقد کارکرد مثبتی هستند، اما حضور آن ها در بحران ها یا موفقیت های «ملی» قطعا مثبت خواهد بود. چون همان طور که بیان شد، سلبریتی ها توان ایجاد موج عاطفی و احساسی بین توده را دارند. مصداق بارز این امر هم حضور «آرنولد شوارتزنگر» در اوج التهابات حمله به برج های دوقلو در 11 سپتامبر بود. این بازیگر به عنوان نماد قدرت در هالیوود، بلافاصله پس از آن رخداد در مقابل دوربین ها حاضر شد و اعلام کرد که انتقام خواهیم گرفت؛ آرنولد با این کار خودش به مردم آمریکا حس اقتدار و اتحاد بخشید. کاری که شاید از پس اندیشمندان و سیاستمداران بر نمی آمد.


اما در کشور ما، نوع ظهور و حضور سلبریتی ها کاملا برعکس شده است؛ آن ها به خودشان این حق را می دهند که در هر موضوعی بدون تخصص دخالت کنند و نظر دهند؛ از تبلیغ خودسرانه دارو برای ترک اعتیاد گرفته تا نحوه محاکمه متهمان و ... اما آنجایی که باید حاضر شوند و به مسئولیت خودشان عمل کنند، از صحنه محو می شوند! آن ها برای تبلیغ و حمایت از یک سیاستمدار جاه طلب یا یک جناح سیاسی، سنگ تمام می گذارند و همه اعتبار و شهرت خود را خرج او می کنند، اما وقتی پای مسائل ملی و میهنی وسط است، خودشان را بی طرف و بی ربط نشان می دهند!


بدون تردید، ترور یک دانشمند ایرانی، آن هم به دست دشمن درجه یک کشورمان، بیشتر از اینکه ماجرایی سیاسی باشد، یک مسئله ملی است. اتفاقا این حادثه از آن دست اتفاقاتی بود که حضور همه جانبه سلبریتی ها برای ایجاد موج احساسی و عاطفی مثبت بین مردم را می طلبید. اما سلبریتی ها در این مسئولیت اجتماعی و ملی، نمره مردودی گرفتند!

 

بی توجهی به منافع ملی

دانشمندان و نخبگان علمی، از ارزشمندترین داشته های یک کشور هستند؛ فارغ از هر گرایش سیاسی و فکری که ممکن است یک دانشمند داشته باشد، او یک سرمایه ملی محسوب می شود. ترور یکی از این دانشمندان توسط دشمن شماره یک ایران، علاوه بر اینکه نوعی تعرض به خاک کشور ما محسوب می شود، به یغما بردن سرمایه های ملی همه ایرانیان هم به حساب می آید.


بنابراین ترور دکتر فخری زاده نوعی ضربه زدن به منافع تک تک شهروندان این کشور به حساب می آید. وقتی یک سلبریتی که درباره همه مسائل سیاسی و بین المللی، بدون دانش کافی اظهار نظر می کند، اما به خاطر حفظ وجهه روشنفکری یا نگرانی از لغو تابعیت دو گانه اش در مقابل ترور و حذف خونبار یک سرمایه ملی سکوت می کند، یعنی منافع ملی خود را درک نکرده؛ این یعنی یک بیماری فکری و فرهنگی!

 

جفا به سینما و هنر

تصور کنید ترور دکتر محسن فخری زاده بجای ایران در کشوری دیگر که دارای قدرت و امکانات سینمایی هم هست رخ می داد! بدون تردید علاوه بر به صحنه آمدن جمع فراوانی از هنرمندان و سینماگران برای محکومیت این قضیه و القای حس اعتماد و اتحاد ملی، آن ها برای ساخت فیلم درباره این حادثه به رقابت با هم می پرداختند و برای تصویب فیلمنامه هایشان درباره این ماجرای ملی و دراماتیک، صف می بستند. اما در ایران، سینماگران ما حتی برای منافع سینمای کشورمان نیز دست به هیچ تکاپویی نمی زنند!


در هالیوود، هر سال شاهد ساخت آثار متعدد درباره موضوعات تروریستی و امنیتی هستیم؛ سریال ها و فیلم هایی که اغلب هم تخیلی هستند اما با محور قرار دادن تهدید جامعه آمریکا و مقابله نیروهای امنیتی به مثابه قهرمانان ملی با تروریست ها یا دفاع از شخصیت های مهم و برجسته، هم موجب رونق گیشه سینماها و گرم شدن فضای تلویزیون می شوند و هم اینکه روح وطن دوستی و همبستگی ملی را بین مردم تقویت می کنند. به همین دلیل هم نادیده گرفتن چنین موضوعاتی از سوی بسیاری از سینماگران و سلبریتی ها در ایران، دراصل جفا به سینمای ایران است، چون این گونه سوژه ها که اتفاقا باعث غنی سازی سینمای کشور می شود را سانسور می کنند!

 

ریشه مشکل کجاست؟

به طورطبیعی، متهم اصلی در این مورد نیز مسئولان فرهنگی و سینمایی و همچنین فضای آموزشی است. مدیران و سیاستگذاران این دو عرصه طی 40 سال گذشته، اغلب برخلاف مأموریتشان برای ایجاد سینمایی ملی و انقلابی و پرورش هنرمندانی که حداقل منافع ملی خود را درک کنند، عمل کرده اند! ریل گذاری مدیران سینمایی طی ادوار مختلف و به ویژه در هفت سال اخیر، قطار سینمای ایران را از مسائل، مصائب و حتی موفقیت های ملی دور و دورتر کرده است. متأسفانه در حوزه آموزشی نیز در اغلب مراکز و موسسات تدریس سینما، به هنرجویان القا می شود که باید بدون دغدغه و احساس مسئولیت کار کنند و توجه به سوژه هایی مثل ترور دانشمندان کشورمان، غیرهنری است.

 

نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: