صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

میقات مدیا

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۱۳:۲۹ - ۱۷ دی ۱۳۹۶ - 2018 January 07
کد خبر: ۹۲

بررسی دلایل تبدیل شدن موزائیک قومیتی به گسل های قومیتی در ایران

ایجاد اختلاف و تفرقه افکنی میان قومیت های ساکن در ایران، همواره یکی از استراتژی های جریان ضدانقلاب و استعمارگر بوده است.

به گزارش "راهبرد معاصر": در چار چوب تشریح موضوع قومیت در ایران باید گفت اگر همنوایی، همدلی و همزیستی مسالمت آمیز را قاعده کلی حاکم بر مناسبات اقوام ایرانی بدانیم در برهه هایی نیز بر این روابط سطوح مختلفی از تنش، منازعه و بحران حاکم شده است. وقوع منازعات قومی در کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان و خوزستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی از مهم ترین چالش های نظام جمهوری اسلامی ایران در دهه اول بوده است که آثار و عواقب زیان باری را بر این مناطق و بر ساحت سیاسی کشور و نیز بر روابط و مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اقوام وارد کرده است.با بررسی اغتشاشات اخیر شکل گرفته در کشور یک نکته بسیار کلیدی شاید این موضوع را با فتنه هایی که پیش تر جمهوری اسلامی ایران با آن مواجه شده است، متمایز می کند. پررنگ شدن اسامی شهرهایی همچون ایذه، تویسرکان، کرمانشاه، درود، خرم آباد، اهواز و برخی دیگر از شهر های قومیت نشین که با توجه به گزاراشات منتشر شده حتی به فوت چندین نفر هم انجامیده است، ضرورت توجه و مداقه بیشتر درباره دلایل شکل گیری این اتفاق را نشان می دهد.

البته می توان گفت عوامل مؤثر بر شکل گیری یا تشدید ناسیونالیسم قومی در جوامع چند قومی به اقتضای خاص هر جامعه متعدد است از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

ـ چگونگی ساختار توزیع منابع قدرت اعم از اقتصادی ـ سیاسی و فرهنگی در جامعه؛

ـ وضعیت خود جنبش ناسیونالیسم با توجه به سه محور ایدئولوژی، ساز و کارها و شیوه های پیگیری مطالعات و پایگاه اجتماعی؛

ـ تجربه تاریخی تعاملات و روابط اقوام که آیا سلطه گر و سلطه پذیر یا فدرالی یا خود مختاری بوده است؛

ـ واکنش و حساسیت قدرت های منطقه ای و جهانی به موضوع اقوام در یک کشور خاص؛

ـ شرایط ژئوپلتیک یا جغرافیای ترکیب قومی در هر جامعه، نسبت جمعیت و سرزمین و همسانی قومی با کشورهای همسایه و نوع شکافهای موجود در جامعه؛

ـ روند ملت سازی و دولت سازی در کشور که آیا دوران بحران را طی کرده یا خیر و در چه مرحله ای است؛

ـ نوع نگرش و میزان گرایش اقوام به هویت ملی، منافع ملی و دولت ملی که آیا با دولت مرکزی موافق هستند یا با قوم مرکزی و ـ تبعیض که یکی از عوامل بروز مسائل قومی است.

در ذیل به بررسی اجمالی 3 بستر اصلی شکل گیری ناآرامی ها و ایجاد شدن گسل های قومیتی با توجه به متغییرهای داخلی فارغ از مداخلات خارجی که قطعا در شکل گیری این آشوب ها نقش کلیدی داشتند اشاره می کنیم:

· تمرکزگرایی در نظام مدیریتی کشور و خلاصه­شدن همه­چیز در پایتخت: شاید بتوان گفت مهمترین موضوعی که در بسیاری موارد باعث سرخوردگی و ایجاد ابهامات متعدد در ذهن مردم این مناطق می شود، کمبود امکانات و فاصله طبقاتی این مناطق با مرکز است. در این میان عدم رسیدگی به مسائل این مناطق و سلیقه ای عمل کردن دولت ها، هم می تواند باعث تشدید این موضوع گردد.

· اختلاف و فاصله فرهنگی و اقتصادی با مرکز: آمار بیکاری بالا در مقایسه با قشر تحصلیکرده روزافزون این مناطق، افزایش روز به روز مسائل و آسیب های اجتماعی در این مناطق به تبع رشد شبکه های اجتماعی و اختلاف فرهنگی که بعضا با توجه به نفوذ برخی کشورهای همجوار به دلیل قرابت زبانی و فرهنگی اتفاقات می افتد، می تواند در صورت عدم نظارت و کنترل و مدیریت مناسب باعث بروز حواث این چنین که در قالب فعال شدن گسل های قومیتی بروز پیدا می کند،گردد.

· نگاه امنیتی به قومیت­ها در نگاه دولتمردان و حاکمیت: گرچه با توجه به سرمایه گذاری دشمنان در مناطق قومیتی برای ایجاد بی ثباتی در کشور از سالیان گذشته همواره نگاه خاص امنیتی در این مناطق حاکم است، ولی تزریق این نگاه در جامعه و اظهارنظر مقامات و رسانه های خود در این باره از طریق امنیتی کردن موضوعات به وقوع پیوسته در این شهرها باعث ایجاد بدبینی در مردم این مناطق و در نتیجه جذب آنها به شبکه های نفوذ ضدانقلاب می گردد تا در بزنگاه های اینچنینی به آسانی دست به ایجاد آشوب و اغتشاش بزنند.

نکته: ضروری است با توجه به وجود برخی بسترهای واگرایی در مناطق مرزی کشور، نظارت، مدیریت و برنامه های مناسب درباره چگونگی برخورد با این مناطق طرح ریزی و برای اجرا به دستگاه های تصمیم گیر و اجرایی ارائه گردد.

چه باید کرد؟

به نظر می رسد برای جلوگیری از تشدید یا شکل گیری واگرایی در میان قومیت ها از حاکمیت کلان و یکپارچه، بایستی اقدامات متعددی همچون موارد ذیل در دستور کار قرار گیرد:

 تغییر و تصحیح سیاست های کلان در رابطه با مناطق حاشیه نشین در راستای عدالت اجتماعی

 کنترل و نظارت روزافزون بر روی نهاد های مجری در این مناطق

حاکم کردن نگاه آمایشی در سازمان دهی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی فضای کشور تقسیمات کشوری 

 برنامه ریزی مناسب برای توزیع عادلانه و مناسب منابع و امکانات در راستای محرومیت زدایی

 تلاش در جهت حاکم کردن نگاه عدم تمرکز در سامانه مدیریتی کشور مانند تراکم زدایی ادرای، جمعیتی.


به نظر می رسد اگر در نظام اداری کشور در جهت عدالت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در گستره سرزمینی ایران اقدامی صورت نگیرد، با توجه به ناهمگونی های هویتی و فضایی که بر کشور حاکم است، می تواند به عنوان یک عامل ژئوپلتیک و خلاء هایی که در این راستا قرار دارد، بر امنیت ملی کشور در میان مدت و بلند مدت تاثیرات جبران ناپذیری بر یکپارچگی سرزمینی و بقای ملی داشته باشد.

نظر شما