به گزارش راهبرد معاصر؛ تحولات اخیر در کشور برادر، هم دین، هم زبان و هم فرهنگ افغانستان نگاه تحلیلگران بينالمللي را به متوجه خود کرد.
مردم ما نیز بدلیل انواع مجاورتها اعم از جغرافیایی و فرهنگی و...، این تحولات را با دقت دنبال میکنند.
تحولات افغانستان را از منظری میتوان براساس سه ضلعی آمریکا، مردم افغانستان و دولت افغانستان تحلیل کرد.
درباره ضلع آمریکا گفتنی هایش بسیار است؛ از تصویری که پس از اشغال این کشور در سال ۲۰۰۱ در اذهان ایجاد کردند تا جنایات بیشمار طی این دو دهه و سرانجام خروج یا بهتر بگویم فرار فضاحت بارشان در هفته های اخیر.
هنوز فراموش نکردهایم طعنههای عناصر داخلی وابسته به غرب را که میگفتند تا چندی دیگر به جای فلان شهر و بهمان کشور اروپایی یا منطقه جوانان ایرانی باید برای کار به کابل بروند!
هنوز تجمعات متعدد مردم مظلوم افغانستان در مراسم عروسی یا تجمعات دیگر را که به بهانه حمله به طالبان و القاعده به خاک و خون کشیده شدند یادمان هست.
هنوز ادعای سردمداران آمریکا مبنی بر اشغال افغانستان بمنظور گسترش دموکراسی و مشارکت حداقلی در آخرین انتخابات این کشور را در خاطرمان داریم.
همچنان ما و دنیا شاهد تبعات تأسفبار تولید انبوه مواد مخدر در افغانستان با حمایت اشغالگران آمریکایی هستیم.
و هنوز آزار روحی ناشی از جنایت اخیر فرودگاه کابل و کشته شدن تعدادی دیگر از مردم و پرت شدن چند نفر از چرخ های هواپیمای آمریکایی تمام نشده است.
آمریکا قطعا در افغانستان هم مانند ویتنام و عراق شکست خورد و مجبور به خروج از این کشور شد لیکن حیله و نيرنگ و خصلت روباه صفتی آمریکا در چگونگی این خروج و توافق با طالبان دور از ذهن نیست و نباید از آن غفلت شود!
مشروح توافقات این کشور با طالبان که در زمان ترامپ در چهار سرفصل به امضای طرفین رسید نیز همچنان محرمانه و برای تحلیلگران و افکار عمومی نامعلوم است.
ضلع دوم که مهمترین ضلع این تحولات است مردم افغانستان هستند.
اشغالگران از انگلستان و شوروی گرفته تااکنون، آمریکا آمده و رفتهاند و دولتهای مختلف نیز؛ اما مردم افغانستان اعم از هزاره، پشتون، تاجیک، ازبک و سایر اقوام همواره مانا و پایا بوده و خواهند بود.
آنچه مردم بزرگوار و مظلوم افغانستان باید بیش از گذشته مورد توجه قرار بدهند انسجام و همبستگی ملی و مقاومت در برابر تحمیل ارادههای غیر مردمی است.
ملت افغانستان تجربه غرورآفرین مقاومت در برابر اشغالگران را دارد و شکست مفتضحانه اتحاد جماهیر شوروی را در برابر اراده پولادین مجاهدین خود مشاهده کرده است.
جمهوری اسلامی ایران نیز همواره در کنار مردم افغانستان بوده و خواهد بود و میزبانی از حدود سهونیم میلیون مهاجر افغانستان گواهخوبی بر این مدعاست.
و اما ضلع سوم، دولت افغانستان که در پیتحولات اخیر در دست طالبان قرار گرفته است.
طالبان یک سابقه و پیشینهای دارد ناموجه و غیر قابل دفاع؛ یک وجههای در جریان تحولات اخیر پیدا کرده که هر چند با گذشته این جریان تفاوت چشمگیری دارد لیکن همچنان با ابهاماتی روبروست و آیندهای نامعلوم!
تحلیلگران پرسشهای بسیار مهمی درباره طالبان دارند؛ از جمله اینکه، آیا تغییرات کنونی در رفتار طالبان ناشی از تحولات بنیادین این تشکیلات است یا تغییراتی تاکتیکی است؟ و سؤال دیگری که به نوعی به سؤال قبل بر میگردد اینکه، آیا رفتار کنونی این تشکیلات محدود به دوران گذار است یا ادامه خواهد داشت؟
رهبر حکیم انقلاب اسلامی با توجه به همین مسائل و ژرفاندیشیهای دیگر در بیانات اخیرشان در دیدار با دولت سیزدهم چنین فرمودند:
«به هر حال در مورد افغانستان ما طرفدار ملّت افغانیم؛ دولتها میآیند و میروند؛ انواع و اقسام دولتها در این سالها در افغانستان سر کار آمدهاند. دولتها میآیند و میروند، آن که باقی میماند ملّت افغانستان است؛ ما طرفدار ملّت افغانستان هستیم. نوع رابطهی ما با دولتها هم به نوع رابطهی آنها با ما بستگی دارد.»