بهگزارش راهبرد معاصر؛ روند مذاکرات میان تهران و ریاض، جهت از سرگیری روابط میان طرفین در حالی در جریان است که بنا بر گزارشات، هنوز اختلافات میان آنها بر سر موارد اصلی باقیمانده است. در واقع این مذاکرات که با هدف پایان دادن به تنش ها و یافتن راهحلهایی جهت کم کردن یا به حداقل رساندن اختلافات میان طرفین می باشد، بنا بر اظهارات منتشر شده در این باره هنوز دو طرف بر سر مسائل مهم و کلیدی به توافقی نرسیدهاند.
از جمله نکات قابل توجه درباره تصمیم و اقدام به مذاکره از سوی ریاض، استفاده از ابزار مذاکره جهت یافتن راه حل و راهکاری برای خروج از یمن بر مبنای از دست ندادن امتیازات ویژه در این کشور و مصون ماندن از حملات صنعا در بخش های مختلف تهاجمی در قالب عملیات های پهپادی – موشکی می باشد. به عبارت بهتر طرح گفتگوی ایران با صنعا و راضی کردن آنها جهت عدم انجام هر گونه عملیات و حمله به خاک این کشور و مواضع و پایگاه های آنها یکی از مسائل بسیار مهمی است که براساس گمانه زنی ها از روند مذاکرات در بغداد میان تهران و ریاض، از سوی سعودی مطرح می شود و بر حصول به آن نیز اصرار دارد. حال بر اساس اخباری که بطور غیر رسمی از مذاکره منتشر می شود، تهران حاضر به پذیرش مورد مذکور جهت برآورده سازی مطالبات ریاض نیست و آن را یک مسئله جدا از موضوع مذاکرات اعلام کرده و مربوط به یمنیها می داند.
با این حال سوال اینجاست، روند مذاکرات میان تهران و ریاض چه تأثیری می تواند بر آینده بحران در یمن داشته باشد و مضافاً اینکه برنده یا بازنده بازی در صفحه شطرنج یمن در صورت حصول به توافق با توجه به حضور بازیگران مختلف در این کشور چه گروه یا جریانی خواهد بود؟
واقعیت امر این است سعودیها به دنبال کسب حداکثر منافع در روابط خود با ایران و یمن هستند؛ در واقع دلیل اصرار سعودی جهت گنجاندن موضوع یمن در روند مذاکرات به دلیل منفعتی می باشد که از این ناحیه نصیب آنها خواهد شد. در واقع مزیتها و سود این موضوع برای ریاض آنچنان قابل توجه است که می تواند آینده نبرد را در یمن به نحوی تعیین کند که منافع سعودی نیز در آن تأمین گردد. از آنجایی که سعودی بطور سریالی در حال از دست دادن مواضع خود در مناطق مختلفی از یمن می باشد که تا ماهها پیش در سیطره آن قرار داشت، با مذاکره با تهران و پرداختن به مسئله یمن به عنوان یکی از شروط و بندهای مورد توجهش خواهد توانست به نوعی آینده خود را در نبرد با صنعا تضمین کند و از جانب آن به سطحی از آرامش برسد. به واقع نتیجه خودکار این مسئله این خواهد بود که سعودی می تواند با باز کردن جبهه های تازهای در نبرد با دیگر بازیگران در یمن به کنشگریهایش ادامه دهد. بطوریکه تمرکز ریاض بر این مسئله این قابلیت را برای ریاض به ارمغان خواهد آورد تا در نبرد پنهان و آشکار با امارات در یمن، دامنه و گستره مانورش بیشتر و حتی موفقآمیزتر از پیش گردد.
تحلیل این موضوع از بعد دیگر، به معنای بازگشت دوباره دولت هادی به صحنه سیاسی بحران در یمن بعد از شک و تردیدهای ریاض در حمایت از آنها در برابر شورای انتقالی خواهد بود؛ در واقع با تحکیم شرایط موجود، مسلماً فضای سیاسی– میدانی برای حمایت های ریاض از دولت مستعفی جهت تقابل با شورای انتقالی تقویت خواهد شد. اگر چه ممکن است طی فرآیندی تغییرات وسیعی در چارچوب مدیریت های سیاسی در دولت مستعفی اتفاق بیافتد و منصور هادی و نخست وزیر و نزدیکان آنها تغییر پیدا کنند و ریاض با افراد جدیدی روند حمایت های خود را از دولت مستعفی ادامه دهد و نام تازه ای را برای این سازمان سیاسی در عدن برگزیند اما آنچه بدیهی است دولت مستعفی در شرایط مفروضی – تشریحی مذکور بازوی کمکی ریاض خواهد بود و ریاض نیز نیروی حمایتی دولت مستعفی هادی. بنابراین دولت مستعفی نیز به دلیل پیوند سیاسی مقلدانه ای که در پیروی از ریاض دارد در شرایط مذکور در زمره منتفعین از مذاکرات میان تهران و ریاض خواهد بود که ریاض خواهان آن است تا تهران با مداخله جهت پایان دادن به جنگ یمن، آن را به عنوان تمهیدی در ذیل مذاکرات در نظر بگیرد.
شورای انتقالی جنوب و ابوظبی را می توان هم در ذیل منتفعین و هم متضررین قرار داد. در واقع آرام شدن نسبی فضای بحران در یمن و در مناطقی که تحت سیطره شورای انتقالی جنوب با حمایت ابوظبی و تشکیلاتی که سامان داده است موجب خواهد شد تا شورای انتقالی در شرایط ثبات بتواند همه آنچه که را تاکنون به تصرف خود در آورده است را به کنترل تمام و کمال خود در آورد. در حقیقت با سامان شرایط مذکور شورای انتقالی در جنوب خواهد توانست مطالبات خود را از بحران در یمن که در طول این سال ها بدنبال آن بوده است را در دسترس تر ببیند. مفروض مطروحی در ذیل شاخص های زیان زا از روند حصول به توافق میان تهران و ریاض از گذر مذاکرات برای بازیگران در جنوب یمن یعنی شورای انتقالی و ابوظبی از این قرار است که آغاز فصل تازه ای از شرایط سیاسی – میدانی در یمن این قابلیت را دارد تا چالش آفرینی ها در ذیل مداخله تخریبی ابوظبی در جنوب یمن و اشغال مناطقی از این کشور را فراهم کند. از سوی دیگر شورای انتقالی نیز با دو تهدید روبرو خواهد شد اول اینکه شورای انتقالی با توجه به مخالفت های احتمالی ساکنین در مناطق تحت امر آن با حضور مداخله جویانه ابوظبی باید تکلیف خود را در این باره مشخص کند و مواضعش را اعلام کند؛ شرایط دوگانه ای از دو سنخ و گونه متفاوت در این باره وجود دارد؛1- اینکه همچنان با ابوظبی و در کنار آن باقی خواهد ماند و دل به آینده از طریق سرکوب مخالفان خوش خواهد کرد2- راه دیگر در این باره این است که شورای انتقالی با دیدن شرایط و مخالفتهایی که در این باره وجود دارد در یک جهت گیری بر خلاف انتظارها در کنار مردم قرار خواهد گرفت و با این تاکتیک تلاش خواهد کرد تا آینده سیاسی خود را با مردم جنوب و با کمک آنها رقم بزند.
دوم اینکه شورای انتقالی باید برای تعیین تکلیف سیاسی خود با توجه به شرایط جدید وارد مذاکرات سیاسی شود. در این باره شورای انتقالی علاوه بر مخالفان سیاسی خود از دولت مستعفی هادی که داعیه دار حکمرانی بر عدن و مناطق جنوبی است، مشکلات دیگری نیز دارد؛ این دسته از مشکلات هم شامل مخالفت های مردمی است و هم مخالفان ایده جدایی جنوب از کلیت سرزمینی یمن که شامل احزاب سیاسی موجود در جنوب و حتی صنعا می باشد. از سوی دیگر اینکه شورای انتقالی برای پیشبرد اهدافش در عرصه سیاسی با مشکل دیگری نیز همراه است که پای ریاض را به مسئله مذکور باز خواهد کرد و این مشکل مهم توافق ریاض می باشد. در واقع توافق ریاض می تواند براحتی سنگ بزرگی پیش پای شورای انتقالی جهت دستیابی به آنچه می خواهد، به شمار آید. از این رو شورای انتقالی با این اوصاف، ترجیحش در شرایط موجود این است که مذاکرات میان تهران و ریاض نتیجه ای در پی نداشته باشد و اگر منتج به نتیجه ای شود در مسئله یمن دخل و تصرفی پیدا نکند.
اما تأثیر مذاکرات میان تهران و ریاض و نتیجه دهی آن مبنی بر برقراری رابطه چه بهصورت محدود و یا نامحدود بر آینده سیاسی صنعا مثبت خواهد بود؛ در واقع آنچه نتیجه این مذاکرات باشد در هر صورت به سود صنعا می باشد. بطوریکه معادله مذاکره فی مابین تهران و ریاض و تعیین شرط مذکور از سوی ریاض نشان از پیروزی سیاسی – میدانی دولت نجات ملی در صنعا با هدایت و رهبری انصارالله دارد. این در حالی است که در صورت توافق، به رسمیت شناختن انصارالله از سوی ریاض جزء حتمیات خواهد بود، مسئله ای که تا پیش از این ریاض نه تنها از انجام آن سرباز می زد بلکه در عمل هم ثابت کرده که اصلاً آن را قبول نداشته است؛ به واقع اساس تجاوز ائتلاف به رهبری سعودی به یمن طی هفت سال گذشته با زمینه نظری – عملی عدم پذیرش انصارالله و با هدف کنار زدن آن از صحنه سیاسی یمن و ساقط سازی آن عملیاتی شد.
با توجه به نکاتی که به طور اجمالی به آن اشاره شد تأثیر مذاکرات میان تهران و ریاض و توافقات احتمالی در آن بر فضای سیاسی و میدانی – کنشی یمن را باید با توجه به نقش و جایگاه و موقعیت بازیگران در آن مورد ارزیابی قرار داد. به همین دلیل باید در یک دسته بندی تعیینی علاوه بر طبقه بندی تحلیلی از بازیگران، اولویتهای رهیافتی و هدفگذاریشده را از سوی آنها مورد بررسی قرار داد تا بتوان شاخصهای انتفاعی و اضراری هر یک از بازیگران را در این باره مورد بررسی و اشاره قرار داد. بنابراین در مجموع آنچه می تواند رهاورد حصول به توافق میان تهران و ریاض باشد مسلماً بر آینده روند تحولات در یمن خواه ناخواه تأثیراتی بر جای خواهد گذاشت و فضای موجود در این کشور را دستخوش تغییراتی ملموس خواهد کرد.