به گزارش راهبرد معاصر، روزهای آغازین آبان در تقویم پاییز امسال ورق میخورد که خبر وقوع جنایتی هولناک در اطراف تفرجگاه روستای زُشک نیروهای انتظامی را به محل کشف جسد کشاند.
بررسیهای اولیه حکایت از آن داشت که زن بارداری حدود ۳۰ ساله در حالی با وارد آمدن ضربات جسم سخت به ناحیه سر کشته شده است که جمجمه اش متلاشی شده بود.
ماموران با مشاهده این صحنه وحشتناک، بلافاصله مراتب را به قاضی محمدزاده (دادستان عمومی و انقلاب طرقبه شاندیز) اطلاع دادند و سپس به حفظ صحنه جنایت پرداختند.
با توجه به اهمیت ماجرا طولی نکشید که با دستور ویژه دادستان، بازپرس شعبه اول دادسرای عمومی و انقلاب به همراه گروهی از کارآگاهان ورزیده پلیس آگاهی عازم باغهای اطراف منطقه زشک شد و بدین ترتیب تحقیقات میدانی گستردهای درباره این پرونده جنایی کلید خورد.
تحقیقات مقدماتی قاضی گلمکانی در صحنه جنایت بیانگر آن بود که فرد یا افرادی زن جوان را به ارتفاعات و باغهای اطراف تفرجگاه کشانده و او را به قتل رسانده اند.
این درحالی بود که آثار کبودی زیر گلوی پیکر زن جوان نشان میداد عامل یا عاملان جنایت ابتدا قصد داشته اند او را خفه کنند. در ادامه بررسیهای قضایی، برگه سونوگرافی از جیب مقتول کشف شد که مشخصات «الهام- م» روی آن نمایان بود، اما کنکاشهای دقیق پلیسی نشان داد که هویت درج شده روی برگه سونوگرافی واقعی نیست! اما ساعتی بعد کارآگاهان با استفاده از بانکهای اطلاعاتی پلیس موفق شدند هویت اصلی مقتول را به دست آورند که «م – ع» نام داشت.
پس از انجام تحقیقات مقدماتی در صحنه جنایت و انتقال جسد به پزشکی قانونی، مشخص شد که زن جوان جنین هفت ماههای را باردار بوده است؛ بنابراین با توجه به حساسیت ماجرا، گروه زبدهای از کارآگاهان پلیس آگاهی با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ بهنام اویسی (فرمانده انتظامی طرقبه شاندیز) مامور رسیدگی به این پرونده جنایی شدند و به تجزیه و تحلیل اطلاعاتی پرداختند.
کارآگاهان پس از بررسی سوابق مقتول به سرنخهایی دست یافتند که نشان میداد زن جوان سال گذشته و در پی بروز اختلافات خانوادگی از چناران به مشهد آمده تا به صورت ناشناس به زندگی خود ادامه دهد و به همین منظور سابقهای در پلیس آگاهی چناران دارد.
براساس این اسناد و مدارک بلافاصله خانواده مقتول شناسایی شدند و بدین ترتیب پرونده این جنایت وحشتناک در حالی وارد مرحله جدیدی از تحقیقات شد که بررسیها نشان میداد او در مشهد جا و مکانی برای زندگی نداشته و به قول معروف «آواره» بوده که همین موضوع پیچیدگی روند رسیدگی به پرونده را دوچندان میکرد.
این گونه بود که شیوه تحقیقات پلیس تغییر کرد و کارآگاهان در چند شاخه اطلاعاتی و عملیاتی به فرماندهی سرگرد جواد زنگنه (رئیس پلیس آگاهی طرقبه شاندیز) دامنه بررسیها و رصدهای تحقیقاتی را به موضوعات اخلاقی و اجتماعی گسترش دادند چرا که زن جوان برای امرار معاش و سرپناه شبانه در مشهد دچار مشکل بود.
به همین دلیل شاخهای از بررسیهای کارآگاهان به هسته مرکزی مشهد رسید جایی که به دلیل وجود مسافرخانههای متعدد، احتمال ردیابی وی در آن محلات وجود داشت. از سوی دیگر گروهی از کارآگاهان ماموریت یافتند تا با هماهنگیهای قضایی به بازبینی دوربینهای ترافیکی در هسته مرکزی مشهد بپردازند و گروه دیگری هم رصدهای اطلاعاتی درباره گوشی تلفن همراه مقتول را ادامه دهند که بعد از وقوع جنایت گم شده بود.
عملیاتهای تخصصی و شبانه روزی کارآگاهان با راهنماییهای سرهنگ اویسی همچنان ادامه داشت تا این که سرنخهایی از حضور زن جوان در مسافرخانههای محلی به دست آمد که نشان میداد او برخی از شبها را در مسافرخانهها به سر میبرد.
ورود کارآگاهان به ماجراهای تکان دهنده زیر پوست شهر حکایت از آن داشت که زن جوان با نگهبانان، کارکنان و متصدیان برخی مسافرخانههای هسته مرکزی شهر ارتباط دارد و از آنان برای استراحت یا سرپناه شبانه کمک میخواهد.
در همین حال تحقیقات کامل کارآگاهان با ردیابی گوشی تلفن همراه مقتول به مردی حدود ۴۰ ساله رسید که به صورت پاره وقت متصدی یکی از مسافرخانههای مشهد بود؛ بنابراین کارآگاهان با دستورات ویژه قضایی وارد عمل شدند و با همکاری پیگیرانه کارشناسان اداره اطلاعات جنایی پلیس خراسان رضوی به مخفیگاه مرد ۴۰ ساله رسیدند که «مهدی- ص» نام دارد.
کارآگاهان سپس در یک عملیات هماهنگ و ضربتی در حالی این متهم را در مشهد به دام انداختند که وی در تصاویر دوربینهای مداربسته در کنار زن جوان (مقتول) دیده میشد.
این مرد ۴۰ ساله که در میان بهت و ناباوری به حلقههای گره خورده قانون بر دستانش خیره شده بود به مقر انتظامی انتقال یافت و مورد بازجوییهای فنی و تخصصی قرار گرفت.
او که ابتدا سعی داشت چنین وانمود کند که با زن جوان هیچ ارتباطی ندارد و او را نمیشناسد وقتی اسناد و مدارک انکارناپذیر را دید، آه سردی کشید و راز این جنایت وحشتناک را فاش کرد.
او به افسر پرونده گفت: دو سال قبل از همسرم جدا شدم و، چون جا و مکانی نداشتم به صورت پاره وقت و شبانه در مسافرخانه کار میکردم تا این که یک شب «م - ع» به مسافرخانه آمد و از من جایی خواست تا شب را به صبح برساند.
او سپس قصه تلخ زندگی اش را برایم بازگو کرد که پولی برای مخارج زندگی ندارد و با سختی روزگارش را میگذراند. به همین دلیل رابطه احساسی بین ما شکل گرفت تا این که من او را به باغی در اطراف روستای «زشک» بردم.
آن جا وقتی هوس بر من غلبه کرد از او خواستم تا ارتباط نامشروع برقرار کنیم، ولی آن زن به شدت مخالفت و به بهانه بارداری در برابر خواسته ام مقاومت کرد. من هم که در آن شرایط هوس آلود قرار گرفته بودم به اصرارهایم ادامه دادم تا این که بالاخره به من فحاشی کرد.
در این هنگام دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و از شدت عصبانیت روسری اش را دور گلویش پیچیدم تا سروصدا نکند چرا که میترسیدم رهگذران یا افراد دیگری متوجه ماجرا شوند، ولی بعد از چند دقیقه فهمیدم که او هنوز جان دارد و نفس میکشد از ترس این که ماجرا لو برود و من شناسایی شوم سنگی را برداشتم و با آن به قدری به سر و گیجگاهش زدم که مغزش بیرون ریخت. بعد هم مدارک و گوشی تلفن او را برداشتم و با اتوبوس به مشهد بازگشتم، اما اکنون از کرده خودم پشیمانم و...
در پی اعترافات صریح متهم، این پرونده جنایی بعد از حدود ۲۰ روز تلاش شبانه روزی کارآگاهان و دستورات ویژه قضایی به نتیجه رسید و مرد ۴۰ ساله برای ادامه تحقیقات و طی مراحل قانونی با صدور دستور بازداشت موقت از سوی قاضی گلمکانی روانه زندان شد./رکنا