به گزارش «راهبرد معاصر»، در شرایطی که کشورهای مهم عربی در مشرق و مغرب در گرفتاریها و آشفتگیهای داخلی یا خارجی و در وضعیت رکود دیپلماتیک غوطهور هستند، فعالیتهای بیسابقهای در منطقه خلیجفارس در حال وقوع است که عمدتاً بر موضوع احیا یا عدم احیای روابط با ایران متمرکز شده است.
در این هفته دو دیدار با اهمیت استراتژیک در حال انجام است. این دیدارها این پتانسیل را دارند که نه تنها چهره خلیج فارس بلکه نظام اقتصادی و سیاسی و شکل اتحادهای آن را برای آینده تغییر دهند.
اولین مورد، سفر شیخ طحنون بن زاید مشاور امنیت ملی امارات به تهران به دعوت همتای ایرانی وی علی شمخانی است که از دوشنبه آغاز شد. و دومین سفر، تور خلیج فارس است که توسط ولیعهد عربستان سعودی و حاکم بالفعل این کشور یعنی محمد بن سلمان آغاز شده است و از مسقط آغاز شده سپس به بحرین، قطر، امارات و در نهایت کویت می رسد.
در سالها و دهههای گذشته سیاست اجماعی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (به جز قطر) در مورد ایران مبتنی بر تشدید تحریمها و تشویق آشوبها و ناآرامیهای داخلی این کشور با هدف تغییر رژیم یا حداقل تضعیف آن بوده است.
جنگ ایران و عراق در دهه 1980 - که با تحریک و بودجه کشورهای حوزه خلیج فارس به راه افتاد - و جنگ سوریه هر دو نمونه این سیاست هستند. زمانی که در هر دو این جنگها هدف اصلی که تغییر نظام سیاسی ایران و سوریه بود به سرانجام نرسید این کشورها استراتژی خود را ولو به صورت موقت به نفع استراتژی جایگزین یعنی تقویت روابط با تکیه بر گزاره کلیدی «اگر نمیتوانی شکستش دهی با آن متحد شو» کنار گذاشتند. این چیزی است که اکنون در حال اتفاق افتادن است. این شروع هشدار برای رژیم اشغالگر اسرائیل است که اکنون مداوم بر طبل جنگ با ایران میکوبد اما واکنش کمی از سمت کشورهای حوزه خلیج فارس دریافت میکند.
به نظر میرسد امارات از سیاست قبلی خود در رویارویی سیاسی و نظامی ستیزه جویانه با دشمنان، به ویژه اخوان المسلمین و حامیان دولتی آن در کشورهایی مانند لیبی و ترکیه، روی گردانده است. رویکرد جدید این کشور یادآور سیاست «عدم مشکل با همسایگان» است که توسط رجب طیب اردوغان در هنگامی که حزب عدالت و توسعه برای اولین بار در ترکیه به قدرت رسید اتخاذ شد. سیاستی که ترکیه بعدها با رها کردن آن بسیاری از منافع اقتصادی، سیاسی آن را از دست داد. نمود تغییر سیاست امارات متحده عربی نیز هم در رسانههای وابسته به آن و هم در سفر طحنون به آنکارا، دوحه و نیوم قابل مشاهده است.
این تغییر سیاست دو محرک اصلی دارد. اول این که اخوان المسلمین به ویژه در مصر، ترکیه، لیبی و تونس در حال عقب نشینی بوده و این جنبش دیگر قدرت پیشین خود را ندارد. دوم کاهش نقش و نفوذ ترکیه در خاورمیانه و روی آوردن این کشور به حل چالشهای ایجاد شده توسط چین و روسیه در منطقه آسیای مرکزی، قفقاز و اوکراین.
امارات متحده عربی - که در حال حاضر سومین صادرکننده بزرگ نفت در جهان پس از عربستان سعودی و روسیه است - برای تقویت بیشتر نفوذ مالی خود و افزایش ثروت 800 میلیارد دلاری خود، سرمایهگذاری گستردهای برای افزایش ظرفیت تولید خود به 4 میلیون بشکه در روز انجام میدهد.
سفر محمد بنسلمان به کشورهای حوزه خلیج فارس که اولین سفر خارجی رسمی او بعد از تقریباً دو سال است، منعکس کننده یک چرخش در سیاست عربستان نیز است. این سفر تلاشی برای تقویت نفوذ رو به زوال عربستان در خلیج فارس و جهان و جستجوی راهحل و راههای خروج از جنگ در یمن است.
انتخاب مسقط به عنوان اولین مقصد در حالی که امارات در لیست مقاصد این سفر رتبه چهارم را دارد نکته بسیار مهمی است. این بدان معناست که عمان در صدر فهرست اولویتهای منطقهای پادشاهی قرار گرفته است. این مسئله زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که نزاعهای مخفی دو طرف و از هم گسیختگی اتحادشان در یمن و شاید کل منطقه را در نظر بگیریم.
این دیدار به وضوح نشان میدهد که اتحاد جدیدی بین عربستان و عمان در حال شکلگیری است. هیثم بنطارق سلطان جدید عمان نیز ریاض را به عنوان اولین مقصد سفرهای خارجی خود انتخاب کرد. روابط تجاری و پروژههای مشترک نیز در حال توسعه هستند که از جمله آنها میتوان به احداث یک بزرگراه 800 کیلومتری که عمان را به عربستان سعودی و کشورهای شمالی وصل می کند اشاره کرد.
دو شکست را میتوان پشت پرده اصلی این تغییر اتحاد در خلیج فارس دانست. یکی شکست ایالات متحده در افغانستان و دیگری شکست اسرائیل در آخرین جنگ خود در غزه و ناکارآمدی سیستم دفاع موشکی گنبد آهنین. به این موضوع باید تثبیت برتری ایران به عنوان یک ابرقدرت منطقهای را نیز اضافه کرد.
کشورهای حوزه خلیج فارس به این جمعبندی قطعی رسیدهاند که نه آمریکا که اکنون در دوران افول از جایگاه خود به عنوان قدرت جهان شمول قرار دارد و نه اسرائیل نمیتوانند از آنها در سالهای پیشرو محافظت کنند.