عراقچی: گروسی به فشار‌های غیرموجه برخی کشور‌ها وقعی ننهد ادعای رسانه ایتالیایی: استقلال با پیشنهاد ۴ میلیون یورویی به‌دنبال استراماچونی است حزب‌الله: در زمان و مکان مناسب پاسخ اسرائیل را می‌دهیم سانحه تصادف برای نایب قهرمان کشتی المپیک جزییات دستگیری سرشبکه قاچاق سوخت در هرمزگان نتیجه برندگان قرعه‌کشی ایران خودرو اعلام شد جزئیات کشف بزرگ‌ترین زمین‌خواری ایران به مساحت هزار هکتار اطلاعیه باشگاه استقلال در خصوص اظهارات اخیر موسیمانه رئیس جمهور مصر: در ظلم کوچاندن ملت فلسطین مشارکت نخواهیم کرد مجمع تشخیص با پرداخت کامل متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان دولت موافقت کرد استارلینک برای آیفون فعال شد مبلغ عیدی کارمندان دولت ۱۴۰۴ مشخص شد معاون وزیر کشور: ۲ میلیون مهاجر غیرقانونی افغانستانی در ایران زندگی می‌کنند تیراندازی یکی از اراذل و اوباش سابقه دار هنگام تردد با خودرو شخصی و زخمی شدن یک شهروند کفاشیان و عزیزی‌خادم در انتخابات فدراسیون فوتبال ردصلاحیت شدند

شوهرم با اجنه کتک کاری می‌کند!

از مدتی قبل که فهمیدم همسرم با اجنه درگیر است و مدام با آن‌ها کتک کاری می‌کند، وحشت سراسر وجودم را فراگرفت تا این که در جیب‌های او قرص‌هایی پیدا کردم.
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۸ - ۲۱ دی ۱۴۰۰ - 2022 January 11
کد خبر: ۱۱۷۳۴۲

به گزارش راهبرد معاصر، زن ۲۵ ساله در ادامه این ماجرا به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: پدرم از اتباع خارجی بود که برای یافتن شغل به استان خوزستان مهاجرت کرد و درآن جا عاشق مادرم شد، اما، چون مدارک اقامت در ایران را نداشتیم، با مشکلات زیادی روبه رو بودیم تا این که ۹ سال قبل پدرم به مشهد مهاجرت کرد و من هم به تحصیلاتم ادامه دادم.

در مقطع دبیرستان با دختری به نام «فهیمه» آشنا شدم و ارتباطی صمیمانه بین ما به وجود آمد. در همین اثنا فهیمه ازدواج کرد و من هم وارد دانشگاه شدم، اما هنوز امتحانات ترم اول تمام نشده بود که روزی فهیمه به دیدارم آمد و پسرعمه اش را برای ازدواج به من معرفی کرد.

من هم که شناختی از خانواده آن‌ها نداشتم، بعد از چند دیدار حضوری با «هوشنگ» پذیرفتم با او ازدواج کنم، اما در جلسه خواستگاری به خانواده اش تاکید کردم که مدارک و شناسنامه ایرانی ندارم و در حال طی مراحل قانونی هستیم.

خلاصه ما با قرائت خطبه عقد ازدواج کردیم، اما ثبت رسمی آن درحالی به آینده موکول شد که هوشنگ هیچ کاری برای این موضوع انجام نمی‌داد. همسرم کسب و کار مشخصی نداشت و بیشتر اوقات بیکار بود. با آن که از حدود چهار سال قبل زندگی مشترکمان را آغاز کردیم، ولی او هیچ حس عاطفی به من نداشت و تنها به دنبال رفیق بازی بود.

این ماجرا که از آغاز زندگی مشترک مان ادامه داشت، روح و روانم را به هم می‌ریخت و از این که همسرم ارتباط نزدیکی با من نداشت، بسیار نگران بودم، اما او نگرانی‌های من را با خشونت و پرخاشگری پاسخ می‌داد تا این که از رفتار‌های عجیب و غریبش به شدت وحشت کردم.

او مدام با خودش حرف می‌زد و در حالی که کارد بزرگی را زیر متکا می‌گذاشت تا صبح نمی‌خوابید. او مدعی بود اجنه اذیتش می‌کنند و همواره با موجودات خیالی درگیر بود. بیشتر اوقات با پیکری کبود و زخمی وارد منزل می‌شد و ادعا می‌کرد اجنه کتکش زده اند.

من هم اگرچه از این رفتارش وحشت داشتم، اما کاری از دستم ساخته نبود تا این که یک روز درون جیب هایش تعدادی قرص با بسته بندی سفید رنگ پیدا کردم، ولی هوشنگ مدعی بود آن قرص‌های بی نام و نشان مخصوص سردرد است. با آن که باورم نمی‌شد، سکوت می‌کردم، چون با اصرار من عصبانی می‌شد و به شدت کتکم می‌زد.

حالا هم وجود مرا انکار می‌کند و می‌گوید تو زن من نیستی. هیچ مدرکی هم نداری. مدتی قبل نیز وقتی با هم مشاجره کردیم او از خانه بیرون رفت و تاکنون خبری از او ندارم.

اکنون به کلانتری آمده ام تا از طریق قانونی طلاق بگیرم. از این که با جوانی ناشناس ازدواج کردم و زندگی و آینده ام را به پایش ریختم، بسیار پشیمانم، اما خدا را شکر می‌کنم که هنوز فرزندی ندارم./ایرنا

مطالب مرتبط
ارسال نظر
پرطرفدارترین اخبار
آخرین اخبار