به گزارش راهبرد معاصر؛ خبر صدور قطعنامه تازه شورای امنیت سازمان ملل علیه جنبش انصارالله و تحریم همه جانبه تسلیحاتی آن اگرچه شوک کننده نبود و انتظار آن می رفت(چونکه این قطعنامه از سال 2015 تا کنون چهاردهمین قطعنامه ای است که علیه یمن صادر می شود) اما اینکه اعضای شورای امنیت سازمان ملل چشم خود را به روی واقعیات بسته اند و صرفاً بر حسب نگاه های سیاسی حاکم در این شورا و اهدافی که دنبال می کنند قطعنامه صادر می کنند، موجب شگفتی است. اینگونه می توان گفت که شورای امنیت با صدور قطعنامه های جانبدارانه بجای تلاش برای حل بحران به عاملی جهت تداوم آن تبدیل شده است.
صدور این قطعنامه خلاف روند سیاسی حل بحران در یمن و تلاش ها برای یافتن راه حل سیاسی برای پایان دادن تجاوز به این کشور است. آنچه مسلم می باشد این است که این قطعنامه نه تنها نمی تواند به حل پرونده یمن کمک کند بلکه به نوعی حل سیاسی آن را نیز سخت تر از پیش می کند. بطوریکه این قطعنامه تنها کارکردی که می تواند داشته باشد دادن جسارت و تهور بیشتر به تجاوز از سوی متجاوزان در قالب ائتلاف به رهبری سعودی خواهد بود.
به علاوه اینکه صدور قطعنامه تازه علیه جنبش انصاراالله و جریان مقاومت در یمن، به معنای ذبح تلاش های سیاسی برای حل پرونده یمن از طریق گفتگو و مذاکره خواهد بود. در حقیقت اقدام اخیر شورای امنیت سازمان ملل، صوری بودن روند تلاش های نماینده ویژه سازمان ملل در امور یمن را برای همگان نمایان کرد. به عبارت بهتر هر آنچه «هانس گراندبرگ» به عنوان نماینده سازمان ملل در امور یمن از طریق گفتگوها با طرف های درگیر و کشورهای دخیل در حل بحران یمن انجام می دهد تنها نمایشی برای نشان دادن موقعیت جهانی سازمان ملل در ذیل حل بحران های منطقه ای و بین المللی است. بطوریکه در راستای صدور این قطعنامه حتی به گزارشات ارجاعی و تشریحی – پیشنهادی گراندبرگ نیز توجهی نشده و لحاظ نگردیده است. به بیان روشن تر گراندبرگ با این هدف جایگزین گریفیتس شد که خون جدیدی را به رگ تلاش های سیاسی – دیپلماتیک جاری و تزریق کند که با این اقدام شورای امنیت عملاً باید منتظر مرگ تلاش های سیاسی گراندبرگ نیز بود.
از جمله نکات قابل توجه در این باره این است که این قطعنامه در شرایطی علیه انصارالله صادر شده است که واقعیات میدانی در عرصه نبرد در یمن به سود جریان مقاومت در حال طی شدن می باشد. اینکه دولت نجات ملی در صنعاء توانسته در محورها و جبهه هایی که نبرد در جریان است بر وابستگان ائتلاف و مزدوران یمنی و اجاره ای آنها فائق آید و در عرصه برون مرزی نیز توانسته است بانک های اهداف را در درون مرزهای سعودی و امارات منهدم کند، دلیل مهمی برای ایجاد فشارهای تازه بر صنعاء می باشد. در واقع این قطعنامه که گویای مبین شرایط تازه ای برای فشار بر صنعاء می باشد عمدتاً تحت تأثیر جریان رسانه ای – تبلیغاتی امارات همسو با تلاش های دیپلماتیک آنها صادر شده است به این امید که تغییری در روند شرایط موجود به سود متجاوزان ایجاد گردد. بنحوی که استقبال و حمایت امارات و سعودی از این قطعنامه به معنای به ثمر نشستن تلاش هایی است که در طول هفته های گذشته از سوی ابوظبی در قالب عملیات های رسانه ای و فرافکنی ها از یکسو و تلاش های سیاسی – دیپلماتیک آنها در عرصه های گفتگوهای دوجانبه، چندجانبه و حتی سازمانی از سوی دیگر صورت می گرفت.
بعد دیگر دلیل صدور این قطعنامه از سوی شورای امنیت که در متن پیش نویس آن نیز آمده این است که این قطعنامه بر اساس فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد تهیه شده و شورای امنیت به شدت حملات فرامرزی جنبش انصار الله از جمله حملات به عربستان سعودی و امارات متحده عربی را محکوم می کند. این ادعا شورای امنیت در حالی شکل قطعنامه ای به خود گرفته است که شورای امنیت در برخورد و مواجهه با این موضوع گرفتار سیاست یک بام و دوهواست. بطوریکه حتی اگر ادعا و دلیل فوق را بپذیریم شورای امنیت می باید در وهله اول متجاوزان را محکوم به نقض حاکمیت یمن کند نه انصارالله را که در حال دفع حملات و تجاوزات متجاوزان است. از سوی دیگر شورای امنیت می باید در ترازو و معیار صدور حکم و قطعنامه ورای نمایندگی جریان های سیاسی و کشورهای عضو در آن عمل می کرد چونکه واقعیات موجود در یمن عریان و آشکار است. به بیان دیگر اگر معیار دفاع باشد که این قطعنامه ناعادلانه است و سندی برای اثبات اداره سازمان ملل و شورای امنیت توسط اربابان قدرت و تطمیع آنها از سوی دارندگان ثروت است. اگر معیار حمله و نقض حاکمیت های ملی است قطعنامه ابتدا به ساکن باید علیه متجاوزان صادر می شد و در مرحله بعد نوبت به صنعاء می رسید.
جمع بندی نکات گفته شده در این یادداشت بر سه محور خواهد بود: 1- صدور قطعنامه علیه انصارالله از سوی شورای امنیت نتیجه تطمیع غربی ها از جانب امارت و سعودی بواسطه خرج کردن پترودلارهاست. شورای امنیت با این قطعنامه نشان داد که سازمان ملل متعلق به تمام ملت ها نیست بلکه توسط عده ای برای عده ای خاص با مزایای ویژه اداره می شود. در واقع این قطعنامه نشان دهنده اداره این سازمان و شورا توسط یک جریان سیاسی با هدف مشخص می باشد. 2- محور دوم این جمع بندی این است که این قطعنامه با هدف محدودسازی انصارالله و متوقف کردن آنها برای ادامه مقاومت می باشد. با این حال باید این نکته را خاطر نشان کرد که جریان مقاومت با روند تحریم و فشارهای بین المللی ناآشنا نیست؛ از این رو آنچه در قالب تحریم و فشار بین المللی جهت ایجاد مانع بر سر راه این جنبش ایجاد می شود اگر چه اختلال زا خواهد بود اما در عمل نمی تواند مسیر مقاومت را مسدود کند و آنها را از چیزی که می خواهند و به دنبال آن هستند دور کند. در واقع ماهیت این قطعنامه به مانند قطعنامه های پیشین صرفاً تسلیم رهبران مقاومت در یمن و تلاشی در مسیر پذیرش شروط متجاوزان است. 3- و محور سوم، با توجه به اینکه صنعاء نه توانمندی مالی برای خرید تسلیحات دارد و نه به دلیل محاصره شرایط واردات گسترده تسلیحات دارد این تحریم تسلیحاتی به خودی خود بی معنی است تنها نتیجه این قطعنامه تأیید اقدامات متجاوزان در یمن و مشروعیت بخشی به آنها و عمیق و طولانی سازی بحران در یمن خواهد بود.