
به گزارش «راهبرد معاصر»؛ شکی نیست یکی از بخش های ناتراز اقتصاد کشور حوزه بانکی بوده است و به نظر می آید با تغییرات اخیر ساختار بانکی به شرایط تراز بازخواهد گشت. بسیاری از اقتصاددانان اذعان دارند که اقتصاد ایران بانک محور است، یعنی به جای اینکه تولید و ارزش افزوده اولویت واقعی باشد، پول و زایش پول در قالب نقدینگی و تورم محور بوده است.
فشار افکار عمومی و پیگیری برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی سبب شد درنهایت رئیس کل ابنک مرکزی انحلال این بانک را اعلام کند
برخی بانک ها با خلق پول و تورم به قیمت کاهش قدرت خرید مردم پولدار شدند. این نوع ساختار بانکی به جای ایجاد ارزش افزوده و ثروت در کشور، فقر و گرانی تولید می کردند. در این میان بانک های ناتراز بیشترین سهم را در نابسامانی کشور داشتند. آنها ناترازی را خلق و به اقتصاد کشور پمپاژ می کردند. به دلیل اینکه حجم زیادی از اقتصاد دست این گونه بانک های بود، انحراف این ارگان ها از قوانین پولی و بانکی سبب شد ضریب تکاثرشان در اقتصاد کلان کشور بالا باشد. ضریب تکاثر شدید هر نوع اختلال در اقتصاد را به بحران تبدیل می کند و این حقیقت کاملاً قابل مشاهده است.
گرچه تعداد بانک های ناتراز در ساختار بانکی زیاد است، اما بانک آینده به اندازه همه بانک های کشور، ناترازی خلق کرده و به عنوان نماد ناترازی ملی نظام پولی درآمده بود و هر وقت حرف از ناترازی بود، نام بانک آینده می درخشید. تصحیح و تنظیم شبکه بانکی بدون تغییر و تبدیل این بانک امکان پذیر نبود. گرچه کمی دیر، اما بالاخره ریاست بانک مرکزی تغییر را آغاز کرد و به حذف بانک آینده رضایت داد.
رئیس کل کنونی بانک مرکزی سال ۱۴۰۱ (بعد از افزایش قیمت ارز در دوران ریاست سابق بانک مرکزی) از بانک ملی به بانک مرکزی رفت و اقداماتش در زمینه انضباط مالی بانک ها قابل تحسین بود. وی توانسته بود بسیاری از بانک هایی که در چارچوب قانون پولی بانکی فعالیت نمی کردند، مجبور به تمکین از قانون کند. چند سال اخیر که وی در بانک مرکزی حضور دارد، ناترازی بانک آینده به دغدغه اصلی وی تبدیل شده بود. مدیران بانک یادشده با ارتباطاتی که با افراد سیاسی صاحب نفوذ داشتند، سعی می کردند به بقای خود ادامه دهند.
فشار افکار عمومی و پیگیری برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی سبب شد درنهایت رئیس کل ابنک مرکزی انحلال این بانک را اعلام کند. بسیاری بر این باور بودند، بانک آینده چند سال پیش حداقل شرایط یک نهاد بانکی و کفایت سرمایه را از دست داده بود و دیگر نمی شد از آن به عنوان بانک یاد کرد، اما رئیس کل سابق بانک مرکزی این واقعیت را نمی پذیرفت. یکی از دلایلی که مخالفان برای استیضاح وی عنوان می کردند، تعلل و جدی نبودن در برخورد با مدیران بانک آینده بود. این مماشات سبب شد ساختار بانکی به سمت نوعی خزان و ناکارآمدی سوق یابد.
ریاست بانک مرکزی پست پایداری نیست و با هر افزایش قیمت ارز رئیس بانک مرکزی باید قربانی شود
اقدام اخیر رئیس کل بانک مرکزی نوید تحول می دهد. بانکمرکزی به پنج بانک دیگر اخطار داده است یا به سمت تراز حرکت کنند یا اینکه به سرنوشت بانک آینده گرفتار خواهند شد. بانکی که اسمش آینده بود، ولی برایش آینده روشنی متصور نبودند و درنهایت انحلال این بانک اعلام شد.
با این اوصاف، سؤال این است، با توجه به تعلل ها در انحلال بانک آینده آیا رئیس کل بانک مرکزی زمستان سال جاری را از دفتر خود تماشا خواهد کرد؟ صندلی ریاست بانک مرکزی در شرایط تورمی و جهش ارزی چندان مطمئن نیست.
ریاست بانک مرکزی پست پایداری نیست و با هر افزایش قیمت ارز رئیس بانک مرکزی باید قربانی شود تا مدیران ارشد به مردم پالس بدهند که به فکر اقتصاد هستند. به هر حال رئیس کل کنونی بانک مرکزی باید بداند در جایگاه مهمی قرار دارد و بهتر است عملکرد خوبی از خود بر جای بگذارد و به مهمترین وظیفه اش که همانا حفظ ارزش پول ملی است، بپردازد.
بی تردید انجام این وظیفه سخت و دشوار است و نمی توان به راحتی جلوی کاهش ارزش را گرفت، اما می توان جلوی سقوط آزاد ارزش پولی ملی را گرفت و به تداوم فعالیت در بانک مرکزی ادامه داد.
اگر رئیس کل بانک مرکزی فکر می کند ادامه کارش در این جایگاه مفید است و می تواند برای حفظ ارزش پولی کمک کند، باید ماندن را بر رفتن ترجیح دهد؛ در غیر این صورت بهتر است اجازه دهد تا سایر مدیران در بهبود امور اقتصادی به کشور کمک کنند.