اساسا در قاطبه جامعه ایرانی هویت استقلال طلبی و ملی گرایی با وجود تفاوت ها در اعتقادات و ارزش ها، اصلی ثابت و ماناست. به همین دلیل است سیگنال های ارسالی خارج از مرزها، اگر در تضاد با ارزش های ملی ایرانیان باشد دریافت کننده ای در داخل ندارد و جامعه وقعی به این گزاره ها نمی نهد. شاید به همین دلیل است که پس از روی کارآمدن دولت ترامپ دو کانال در داخل مرزها برای اثربخشی سیاست های آمریکایی فعالانه تر کنشگری می کنند.
کانال هایی که اگرچه تا پیش ازین نیز به شکل نامحسوس زیر پوست جامعه جلوه گری می کردند، اما طی یک سال گذشته خط ارتباطی خود را با خارج از مرزها تقویت کرده و تشریک مساعی با دو کانال خارجی حاضر در غرب به ویژه در آمریکا را ملموس تر و عیان تر کرده است. در این مطلب قصد داریم به تشریح چهارکانال فعال در داخل و خارج از مرزها بپردازیم و از نحوه هم افزایی آن ها رونمایی کنیم.
موج خارجی
کانال اول: سیاست خارجی آمریکا، فشار و تحریم علیه ایران
ماهیت سیاست خارجی آمریکا با روی کارآمدن ترامپ، با تاکید بر تشدید فشار و تحریم علیه جمهوری اسلامی شکل گرفت و از سوی دیگر، کمپانی های رسانه ای وابسته به کارتل های صهیونیستی نیز درصدد القای تنش آفرینی جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی و ایجاد فضاسازی علیه کشور برآمدند. خروج آمریکا از برجام و تلاش برای تشدید فشارها علیه مردم ایران، با ورود پمپئو و جان بولتون که از جمله تیفوسی های جمهوریخواه ضد ایران هستند، شکل فزاینده تری به خود گرفت.
اندیشکده «بلفر» به نقل از «وندی شرمن» مذاکره کننده سابق هسته ای آمریکا پیش از خروج ایالات متحده از برجام تاکید می کند: «هر گونه اقدام مغایر با عقلانیت، آمریکا را به طرف انزوا خواهد برد. شروعکننده کارشکنی، متهم اصلی خواهد بود، اگر زیر میز بازی بزنیم، حرف مان در هیچ کجا خریدار نخواهد داشت و آن وقت باید برای آرام نگاهداشتن کره شمالی وقتی به سراغ چینیها میرویم، آنها اصلا توجهی به ما نخواهند کرد چرا که در انزوا هستیم و قدرتی نداریم.» از سوی دیگر «گارینر هریس» مدیر پروژه امنیت و تروریسم دانشگاه شیکاگوی آمریکا در گفتوگویی با نشریه آمریکایی «نیویورک تایمز» درباره ناکارآمدی تحریمهای آمریکا علیه ایران گفته است: «در مطالعهای درباره تلاشهای 100 ساله آمریکا جهت بکارگیری ابزارهای تحریمی علیه کشورها به این نتیجه رسیدهام که این سیاست در نهایت منجر به انزوای مطلق آمریکا شده است و در برخی موارد نیز نتایج فاجعهآمیزی به دنبال داشته است.»[1]
کانال دوم: سیاست رسانه ای آمریکا؛ کمپانی های رسانه ای وابسته به کارتلهای صهیونیستی
در چنین شرایطی آمریکا نیاز دارد تا از طریق ابزار رسانه چند هدف را به شکل همزمان در دستور کار خود قرار دهد. نختس تلاش برای بهبود چهره آمریکا در بین افکارعمومی بین المللی، اقدام برای تحت فشار قرار دادن مقامات کشور در برابر جامعه ایرانی و در گام سوم شوراندن افکارعمومی مردم منطقه علیه سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی.
مقامات آمریکایی تلاش کردند هر سه این اهداف را در قالب پروژه «ایران اگزیت» که پس از روی کارآمدن دولت ترامپ در دستور کار قرار گرفت سامان دهند. این مهم بیانگر ورود یانکی ها به فاز جدید رسانه ای و عملیات روانی علیه ایران بود. براساس این پروژه، کمیته بودجه مجلس سنا با لایحه وزارت خارجه این کشور موافقت کرده تا براساس آن ردیف بودجه مشخصی برای فشار در جهت «تغییر رفتار ایران» اختصاص دهند. بودجه ای که شاید در ظاهر تنها برای خروج ایران از منطقه اختصاص پیدا می کرد اما در حقیقت مرزهای داخل ایران و افکارعمومی منطقه را نیز نشانه گرفته بود.
در همین راستا کمپانی های رسانه ای وابسته به کارتل های صهیونیستی درصدد القای تنش آفرینی جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی و ایجاد فضاسازی علیه کشور برآمدند. از سوی دیگر، تلاش شد گزاره های برامده از موج هراس از آینده با ابزار قرار دادن افزایش فشارهای آمریکا در ذهن مردم ایران رسوب کند و تنها راه نجات جامعه از وضع موجود، تغییر رفتار مسئولین کشور و خالی کردن میدان برای جولان آمریکا در منطقه، کرنش جمهوری اسلامی در برابر رفتارهای خصمانه و در نهایت تن دادن به میز تسلیم معرفی شود.
موج داخلی
کانال اول: فربه کردن «اندیشه آمریکایی» با ایجاد «موج تردید» در جامعه
به موازات سیاست های آمریکایی علیه ایران، دو شبکه در داخل کشور نیز تلاش می کند در نقش کاتالیزور ظاهر شده و کشور را به مختصات مدنظر یانکی ها و پیاده سازی شاخصه های اندیشه آمریکایی در تاروپود سیاست جمهوری اسلامی هدایت کند. نخست جریانی ست که در «بستر نفوذ» تلاش می کند در قالب تئوری های عملیاتی، سیستم اجرایی و مکانیزم رفتاری مسئولین را در راستای اهداف و نیات یانکی ها و در نهایت هضم جمهوری اسلامی در نظام بین الملل تنظیم کند.
دیکته ای که می بایست در داخل مشق شود، به مثابه استحاله نظام و تهی شدن ایدئولوژی جمهوری اسلامی از مباحثی چون استقلال و استکبارستیزی خواهد بود و این مهم به شکل ملموس، بر مدار مخالفت بخش عمده ای از جامعه ایرانی قائل به گزاره های دینی و ملی است.
در این راستا اظهارنظرات، تحلیل ها و ترسیم فضای کشور توسط برخی چهره های اثرگذار و برجسته اجرایی در مسیر ایجاد تردید و تشدید ناامیدی در جامعه نقش آفرینی می کند تا بر قدرت اثرگذاری ان افزوده شود.
گره زدن توفیقات کشور و بهبود اوضاع به اما و اگرهایی که هدف نهایی تئورسین های آمریکایی را محقق خواهد کرد و بدون آن بهبود اوضاع به مثابه خیالی خام تلقی می گردد، به موازات ایجاد پوششی برای تحریف حقایق شکل گیری وضع موجود، بخش دردناک این موضوع است. این شرایط زمینه را برای دلسردی و ناامیدی مردم از بهبود اوضاع فراهم می کند.
کانال دوم: پیوند تردید با ایجادناامنی در کشور
با فعالیت گسترده کانال اول، حالا کانال دوم است که کنشگری عیان را در دستور کار قرار می دهد. شبکه ای متشکل از برخی تئورسین های برجسته و چهره های شاخص منتسب به جریان های سیاسی خاص که تلاش می کنند از موج تردید ایجاد شده در جامعه در مسیر ناامن سازی کشور بهره برداری نمایند. این جریانات حیات سیاسی خود را با استراتژی تئورسین های غربی در یک جهت می بینند و حالا وظیفه دارند به تحریک جامعه بپردازند و براساس «سیاست خیابانی» به یارکشی مبادرت ورزند. این جریان در حقیقت پازل نهایی سیاست خارجی غرب و به ویژه آمریکا علیه ایران است که این روزها به شکل عیان تر از روزهای گذشته درصدد اقدام علیه امنیت ملی برامده است.
بهره سخن
اگر در ابتدای مطلب ذکر شد القائات خارجی تاثیر چندانی بر افکارعمومی ندارد، حالا باید گفت در القائات داخلی موضوع کمی متفاوت است. اگر چهره های برجسته و اثرگذار و از قضا مسئول هر حوزه در داخل کشور، به تکثیر ویروس یاس در جامعه بپردازند، براساس گزاره های علمی این مهم اثرات منفی خود را در بلند مدت خواهد داشت و باورپذیری این مفهوم برای مردم تسهیل خواهد شد.
مردم می خواهند مشکلات معیشتی و اقتصادی حل شود و این مسیر قطع به یقین نه تنها به این گزاره ختم نمی شود بلکه فضای کشور را غبارآلود و در نهایت ناامن خواهد کرد. همان طور که ذکر شد، موج خارجی بدون حلقه های داخل کشور توان دستیابی به اهداف خود را ندارد، به همین دلیل با بهره گیری از عناصر نفوذی خود، حساب ویژه ای بر روی کانال های داخلی به ویژه کانال اول با هدف اقناع افکارعمومی و ایجاد فضای بی تفاوتی و ناامیدی در کشور باز کرده است. حس دلسردی برآمده از القائات صورت گرفته در یک بازه زمانی محدود، مبدل به خشم و نفرت می گردد و مطلوب اینجاست که کانال دوم این خشم را به کف خیابان هدایت کند.
اینکه آیا بازی در پازل طراحی شده دشمن آگاهانه صورت می گیرد؟ آیا کانال اول و کانال دوم داخلی به شکل برنامه ریزی شده طی الطریق می کنند و یا براساس عدم سواد رسانه ای افراد حاضر در کانال اول، مسیر را برای موج سواری گروه بعد فراهم می کنند؟ این موارد سوالات مهمی ست که در حال حاضر برای پاسخگویی به آن مستندات کافی در دست نیست و نمی توان در این خصوص اظهارنظر دقیقی داشت، شاید عنصر زمان بتواند در این زمینه روشنگری درستی داشته باشد.