به گزارش راهبرد معاصر؛ "ما دستمان را پیش ملت دراز میکنیم، و از ملت میخواهیم که همه در این نهضت(جهاد سازندگی) شرکت کنند." این جمله محوری در پیام امام خمینی رحمه الله علیه در تاسیس جهاد سازندگی است، امام خمینی به درستی دشوارهی پیشرفت در ایران را دریافته بود؛ مردم عنصر مرکزی در پیشرفت و توسعه کشور هستند.
ریشهی عدم پیشرفت
یک ریشه عدم پیشرفت اقتصاد ما در نطفه بدیست که در زمان پهلوی در کشور گذاشته شد؛ اینکه مردم در اداره عمومی کشور دخیل نباشند؛ مردم به مثابه مصرفکنندگان توسعه، بنشینند، نفت فروخته شود، توسعه ای تصنعی رخ دهد و دور هم مصرف کنند، حتی اگر کارخانه ای هم در جایی احداث شود یا کشت و صنعتی تاسیس شود مردم نه بهرهبرداران این محصولات که تنها کارگر و مستخدم این صنایع باشند، بر خلاف مسیر منطقی توسعه در تجربه دنیا این همان توسعه ایست که از دل خود جامعه بیرون نیامده است، راهی اشتباه، پرهزینه و پرچالش، اما در برابر این راه حادثه انقلاب رخ میدهد، به نوعی میتوان بسیاری از مشکلات فعلی را در این دانست که از خط اصیل انقلاب فاصله گرفته شد، خطی که در زمانی نه چندان دور به دست عدهای تکنوکرات به انحراف کشیده شد. کلید اصلی این انحراف را شاید در این میتوان دید که مردم از مشارکت در پیشرفت کشور حذف شدند. حاصل کار طرحهایی بزرگ، به شدت سرمایهبر(و نه کاربر) که مشارکت مردم در ایجاد و مدیریت آنها به صفر میل میکند.
حلقه های میانی پیشرفت
رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با دانشجویان در تکمله بحث گام دوم چهار عنصر اساسی برای اجرایی کردن و عملیاتی کردن گام دوم را برشمردند، اول؛ شناخت صحنه، دوم؛ جهت گیری مشخص، سوم؛ امیدبخشی و داشتن افق روشن و یک عنصر چهارم این است که در یک جامعه چه انقلابی باشد و چه غیرانقلابی برای تکوین پیشرفت از درون جامعه خود «بالاخره در هر برههای از زمان راهکارهای عملی مورد نیاز است» ... علی الخصوص این سوال زمانی اهمیت می یابد که در زمینه چرخه های سیاسی پیشرفت بخواهد سوال «راهکار عملی برای اینکه ما بتوانیم به عنوان یک جوان وارد میدان بشویم چیست» را پاسخ دهد، البته که «تبیین شناخت صحنه، جهت گیری و امیدبخشی نیاز دارد به ذهن فعّال و زبان گویا» «منتها این [مورد] آخری که مسئلهی راهکارهای عملی باشد، احتیاج دارد به هدایت، تمرکز، پیگیری، فعّالیّت پیدرپی و لحظهبهلحظه برای اینکه بتواند این کاروان عظیم جامعه را و مهمتر از همه جوانهای جامعه را به پیش ببرد.» یعنی در زمینه این کارِ چه کسی است؟ این تمرکز، این ایجاد برنامهی کار، پیدا کردن راهکار، ارائهی راهکار، برنامهریزی، به عهدهِی چه کسی است؟ این به عهدهی جریانهای حلقههای میانی است. این، نه به عهدهی رهبری است، نه به عهدهی دولت است، نه به عهدهی دستگاههای دیگر است؛ [بلکه] به عهدهی مجموعههایی از خود ملّت است، تشکّلهای دانشجویی از این قبیلند، مجموعههای باتجربه و فعّال در زمینههای فرهنگی و فکری و مانند اینها از این قبیلند و هر که هم در این زمینهها فعّالتر باشد، مؤثّرتر است؛ یعنی زمام کار دست کسانی است که فعّالیّت کنند؛ تنبلی و بیحالی و کسالت و مانند اینها به درد نمیخورد»
بلوغ و باروری اندیشه امام در عرصه پیشرفت
خط اصیلی که امام خمینی رحمت الله علیه آغاز کرده بود اکنون به نظریه جریانهای حلقه میانی رسیده است، این به ادبیات توسعه و پیشرفت به معنای استفاده از ظرفیت های غیررسمی در سیاستگذاری و سیاستمداری است، ظرفیتی که گاها قدرتی بیشتر از خود جریان رسمی کشور داشته، این نگاه توسعه درونزا البته یک حرف منطقی دارد و آن هم عبارت است از اینکه هیچ حرکت بزرگ توسعه ای را نمیتوان یک شبه رقم زد، بلکه باید نشاء این جریان در بدنه درونی جامعه کاشته، آرام آرام در بافت اجتماعی رشد کند و شبکه اقتصادی فرهنگی خود را بسازد؛ آنگاه است که در صورت سربلند بیرون آمدن این حرکت در اجتماع میتوان گفت این جامعه، جامعه ای پیشرفته و توسعه یافته است.
شواهد جهانی اندیشه امام
این البته سخنی نیست که امام بدون حساب و کتاب زده باشد؛ این تجربه مسلم تاریخی و جهانی است، چراکه در بررسی سیر پیشرفت جوامع مختلف زمانی که در ریز جزئیات سیاستگذاری، اداره، سلوک اجتماعی و اقتصادی آن جوامع وارد میشویم، میتوان دریافت که تجربه هر کشور با کشور دیگر تفاوت دارد، چراکه بستر و اکولوژی آن کشور با دیگران فرق دارد(نمیتوان تجربه توسعه تایوان را تابع النعل باالنعل برای تایلند توصیه کرد)، در واقع این گزاره ای استثماری است که تجربه آمریکایی را به نام نوسازی و مدرنیته بر دنیا تحمیل کرده اند. علاوه بر این در خود غرب نیز میتوان رگه هایی در تاریخ اندیشه معاصر را رصد کرد که به دنبال مفهوم پردازی و نظریه پردازی این مسئله هستند، مواردی مانند موج سوم که با اندیشه جامعه بزرگ[1]، کارهای الینور استروم برنده جایزه نوبل اقتصاد 2009 در فهم تنوع نهادی، همچنین ادبیات بهمکاری تامین خدمات عمومی[2] و ادبیات حکمرانی مشارکتی[3] از جمله این موارد است.
[1] Big Society
[2] Coproduction of public service
[3] Collaborative governance