تعبیر رهبر معظم انقلاب از جلال آل احمد-راهبرد معاصر
پزشکیان: همه مردم باید از سرمایه‌گذاری‌های خارجی بهره‌مند شوند صدیقی: مطمئنا عملیات وعده صادق ۳ انجام می‌شود فرمانده عالی‌رتبه سپاه قدس: صهیونیست‌ها منتظر پاسخ قاطع ایران باشند حکم جدید حسین هدایتی صادر شد | محکومیت ۱۲۰۰ میلیارد تومانی فرمانده نیروی زمینی سپاه: پرندۀ فوق سبک حامل شهید مازندرانی براثر «گیر کردن» و «اصابت پره به کابل برق» سقوط کرد پزشکیان به باکو می‌رود صابر برزکار شرور مسلح معروف به هلاکت رسید + عکس بخشنامه عارف به کلیه دستگاه‌های اجرایی و استانداری‌ها درخصوص بکارگیری جوانان، زنان و اقوام در سطوح مدیریتی معاون سیاسی سپاه: مردم ایران در مسیر درست تاریخ ایستاده اند | جوانان تحت تاثیر جنگ روانی دشمنان قرار نگیرند فرمانده نیروی دریایی ارتش: ناو هواپیمابر، ۱۶ ناوشکن و ناوچه آمریکا را در منطقه رصد می‌کنیم | محموله نفتی توقیفی را پس گرفتیم استانداران جدید بوشهر و استان مرکزی معرفی شدند پزشکیان خطاب به سران رژیم اسرائیل: تجاوز به حریم و امنیت خود را بی‌پاسخ نمی‌گذاریم | اگر آتش‌بس را بپذیرند ممکن است در نوع و شدت پاسخ ما اثر داشته باشد حسین طائب: آمریکا به دنبال جنگ مدیریت شده است | از آنجایی که فکر نمی‌کنید تصویر آمریکا و اسرائیل عوض خواهد شد سرکرده تروریست‌های حادثه تفتان به هلاکت رسید + عکس نامه همسر شهید جهاندیده خطاب به رهبر انقلاب + ویدئو

تعبیر رهبر معظم انقلاب از جلال آل احمد

دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای یادداشتی از رهبر معظم انقلاب درباره جلال آل‌احمد منتشر کرده است.
تاریخ انتشار: ۱۸:۳۰ - ۱۸ شهريور ۱۴۰۱ - 2022 September 09
کد خبر: ۱۵۰۱۶۱

به گزارش راهبرد معاصر، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به مناسبت سالگرد درگذشت جلال آل احمد، یادداشتی از رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره این نویسنده برجسته تاریخ کشورمان را منتشر کرده است.

در توضیح این یادداشت آمده است:‌ آنچه در پی می‌آید پاسخ‌های رهبر انقلاب به پرسش‌های انتشارات رواق است که در سال ۱۳۵۸ و در تبیین منش فکری و عملی جلال آل‌احمد مرقوم کرده‌اند. متن سوالات رواق هم اینک در دست نیست، اما از فحوای پاسخ ها قابل حدس است، سؤالاتی چون نحوه آشنایی با ایده‌های آل‌احمد، ساحت‌های نقش آفرینی فرهنگی او، واپسین منزل فکری وی و نقش او در بسترسازی برای انقلاب و... نگاه جامع‌الاطراف رهبری به کارنامه آل‌احمد، به ویژه واپسین فصل آن، بازگوکننده‌ نکات مهمی است که می‌تواند جلال پژوهان را مددکار باشد.

متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

بنام خدا

با تشکر از انتشارات رواق ـ اولاً بخاطر احیاء نام جلال آل‌احمد و از غربت در آوردن کسی که روزی جریان روشنفکری اصیل و مردمی را از غربت درآورد؛ و ثانیاً بخاطر نظرخواهی از من که بهترین سال‌های جوانیم با محبت و ارادت به آن جلال آل قلم گذشته است. پاسخ کوتاه خود به هر یک از سؤالات طرح شده را تقدیم می‌کنم:

 

 

۱ـ دقیقاً یادم نیست که کدام مقاله یا کتاب مرا با آل‌احمد آشنا کرد. دو کتاب «غربزدگی و دست‌های آلوده» جزو قدیمی‌ترین کتاب‌هایی است که از او دیده و داشته‌ام. اما آشنایی بیشتر من بوسیله و برکت مقاله «ولایت اسرائیل» شد که گله و اعتراض من و خیلی از جوان‌های امیدوار آن روزگار را برانگیخت. آمدم تهران (البته نه اختصاصاً برای این کار) تلفنی با او تماس گرفتم. و مریدانه اعتراض کردم. با اینکه جواب درستی نداد از ارادتم به او چیزی کم نشد. این دیدار تلفنی برای من بسیار خاطره‌انگیز است. در حرف‌هایی که رد و بدل شده هوشمندی، حاضر جوابی، صفا و دردمندی که آن روز در قلّه‌ی «ادبیات مقاومت» قرار داشت، موج می‌زد.

۲ـ جلال قصه‌نویس است (اگر این را شامل نمایشنامه‌نویسی هم بدانید) مقاله‌نویسی کار دوّم او است. البته محقّق و عنصر سیاسی هم هست. اما در رابطه با مذهب؛ در روزگاری که من او را شناختم به هیچ‌وجه ضد مذهب نبود، بماند که گرایش هم به مذهب داشت. بلکه از اسلام و بعضی از نمودارهای برجسته‌ی آن به‌عنوان سنت‌های عمیق و اصیل جامعه‌اش، دفاع هم می‌کرد. اگرچه به اسلام به چشم ایدئولوژی که باید در راه تحقق آن مبارزه کرد، نمی‌نگریست. اما هیچ ایدئولوژی و مکتب فلسفی شناخته‌شده‌‌ای را هم به این صورت جایگزین آن نمی‌کرد. تربیت مذهبی عمیق خانوادگی‌اش موجب شده بود که اسلام را ــ اگرچه به‌صورت یک باور کلی و مجرد ــ همیشه حفظ کند و نیز تحت تأثیر اخلاق مذهبی باقی بماند. حوادث شگفت‌انگیز سال‌های ۴۱ و ۴۲ او را به موضع جانبدارانه‌تری نسبت به اسلام کشانیده بود. و این همان چیزی است که بسیاری از دوستان نزدیکش نه آن روز و نه پس از آن، تحمّل نمی‌کردند و حتی به رو نمی‌آوردند!

اما توده‌‌ای بودن یا نبودنش؛ البته روزی توده‌ای بود. روزی ضد توده‌ای بود. و روزی هم نه این بود و [نه] آن. بخش مهمی از شخصیت جلال و جلالت قدر او همین عبور از گردنه‌ها و فراز و نشیب‌ها و متوقّف نماندن او در هیچکدام از آنها بود. کاش چند صباح دیگر هم می‌ماند و قله‌های بلندتر را هم تجربه می‌کرد.

۳ـ غربزدگی را من در حوالی ۴۲ خوانده‌ام. تاریخ انتشار آن را به یاد ندارم.

۴ـ اگر هر کس را در حال تکامل شخصیت فکری‌اش بدانیم و شخصیت حقیقی او را آن چیزی بدانیم که در آخرین مراحل این تکامل بدان رسیده است، باید گفت «در خدمت و خیانت روشنفکران» نشان دهنده و معیّن کننده‌ی شخصیت حقیقی آل احمد است. در نظر من، آل‌احمد، شاخصه‌ی یک جریان در محیط تفکر اجتماعی ایران است. تعریف این جریان، کار مشکل و محتاج تفصیل است. امّا در یک کلمه می‌شود آن را «توبه‌ی روشنفکری» نامید. با همه‌ی بار مفهوم مذهبی و اسلامی که در کلمه «توبه» هست.

جریان روشنفکری ایران که حدوداً صد سال عمر دارد با برخورداری از فضل «آل‌احمد» توانست خود را از خطای کج‌فهمی، عصیان، جلافت و کوته‌بینی برهاند و توبه کند: هم از بدفهمی‌ها و تشخیص‌های غلطش و هم از بددلی‌ها و بدرفتاری‌هایش.

آل‌احمد، نقطه‌ی شروع «فصل توبه» بود. و کتاب «خدمت و ...» پس از غربزدگی، نشانه و دلیل رستگاری تائبانه. البته این کتاب را نمی‌شود نوشته‌ی سال ۴۳ دانست. به گمان من، واردات و تجربیات روز به روز آل‌احمد، کتاب را کامل می‌کرده است. در سال ۴۷ که او را در مشهد زیارت کردم؛ سعی او در جمع‌آوری مواردی که «کتاب را کامل خواهد کرد» مشاهده کردم. خود او هم همین را می‌گفت.

البته جزوه‌‌ای که بعدها به نام «روشنفکران» درآمد، با دو سه قصه از خود جلال و یکی دو افاده از زید و عمرو، به نظر من تحریف عمل و اندیشه‌ی آل‌احمد بود. خانواده آل‌احمد حتی در «نظام نوین اسلامی» هم، تاکنون موفق نشده‌اند ناشر قاچاقچی آن کتاب را در محاکم قضایی اسلامی محکوم یا تنبیه کنند. این کتاب مجمع‌الحکایات نبود که مقداری از آن را گلچین کنند و به بازار بفرستند. اثر یک نویسنده‌ی متفکر، یک «کل» منسجم است که هر قسمتش را بزنی، دیگر آن نخواهد بود. حالا چه انگیزه‌‌ای بود و چه استفاده‌‌ای از نام و آبروی جلال می‌خواستند ببرند بماند. ولی به هر صورت گل به دست گلفروشان رنگ بیماران گرفت...

۵ ـ به نظر من سهم جلال بسیار قابل ملاحظه و مهم است. یک نهضت انقلابی از «فهمیدن» و «شناختن» شروع می‌شود. روشنفکر درست آن کسی است که در جامعه‌ی جاهلی، آگاهی‌های لازم را به مردم می‌دهد و آنان را به راهی‌نو می‌کشاند. و اگر حرکتی در جامعه آغاز شده است؛ با طرح آن آگاهی‌ها، بدان عمق می‌بخشد.

برای این کار، لازم است روشنفکر اولاً جامعه‌ی خود را بشناسد و ناآگاهی او را دقیقاً بداند. ثانیاً آن «راه نو» را درست بفهمد و بدان اعتقادی راسخ داشته باشد، ثالثاً خطر کند و از پیشامدها نهراسد. در این صورت است که می‌شود: العلماء ورثة الانبیاء.

آل‌احمد، آن اولی را به تمام و کمال داشت (یعنی در فصل آخر و اصلی عمرش). از دوّم و سوّم هم بی‌بهره نبود. وجود چنین کسی برای یک ملّت که به سوی انقلابی تمام‌عیار پیش می‌رود، نعمت بزرگی است. و آل‌احمد به راستی نعمت بزرگی بود. حداقل، یک نسل را او آگاهی داده است. و این برای یک انقلاب، کم نیست.

۶ ـ این شایعه (باید دید کجا شایع است. من آن را از شما می‌شنوم و قبلاً هرگز نشنیده بودم.) باید محصول ارادت به شریعتی باشد و نه چیز دیگر. البته حرف فی حد نفسه، غلط و حاکی از عدم شناخت است. آل‌احمد کسی نبود که بنشیند و مسلمانش کنند. برای مسلمانی او همان چیزهایی لازم بود که شریعتی را مسلمان کرده بود. و ای کاش آل‌احمد چند سال دیگر هم می‌ماند.

۷ـ آن روز هر پدیده‌ی ناپسندی را به شاه ملعون نسبت می‌دادیم. درست هم بود. امّا از اینکه آل‌احمد را چیز‌خور کرده باشند، من اطلاعی ندارم، یا از خانم دانشور بپرسید یا از طبیب خانوادگی.

۸ ـ مسکوت ماندن جلال، تقصیر شماست ـ شمایی که او را می‌شناسید و نسبت به او انگیزه دارید. از طرفی مطهری و طالقانی و شریعتی در این انقلاب، حکم پرچم را داشتند. همیشه بودند. تا آخر بودند. چشم و دل «مردم» (و نه خواص) از آنها پر است. و این همیشه بودن و با مردم بودن، چیز کمی نیست. اگر جلال هم چند سال دیگر می‌ماند ... افسوس./ فارس

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار