پزشکیان: طرح‌هایی مانند انتقال آب از خلیج‌فارس بسیار پر هزینه هستند/ دولت به دنبال راه‌حل‌های پایدار و بدون تبعات منفی است آملی لاریجانی: نتیجه حل مشکلات معیشتی باید سرسفره مردم دیده شود قالیباف: نه تسلیم می‌شویم و نه به اسارت در می‌آییم پزشکیان: حقوق و پاداش کارکنان براساس عملکرد پرداخت شود/ ضرورت کاهش هزینه‌ها اعطای درجه سپهبدی به شهید علی شادمانی جزئیات مرحله اول ساماندهی نیرو‌های شرکتی با پرداخت حقوق مستقیم جزئیات کاهش ساعت کاری ادارات و تعطیلی پنجشنبه قالیباف: با آنها که دلشان برای مردم و ایران می‌تپد، همدلیم همه چیز درباره سرلشکر عزیز جعفری؛ از ازدواج پرحاشیه تا فایل صوتی جنجالی فرمانده سپاه تهران: هدف‌گیری پایگاه «العدید»، دشمنان را به آتش‌بس التماسی واداشت بهروز آذر: لایحه تامین امنیت زنان برابر خشونت در حال بررسی مجلس است جزئیات تازه از تبدیل وضعیت نیرو‌های شرکتی در آموزش و پرورش و دیگر ادارات معاون رئیس جمهور: بدهی بانک آینده از طریق فروش دارایی‌ها مثل ایران مال و مشهد مال پرداخت می‌شود سردار قریشی معاون هماهنگ‌کننده سپاه شد پیام لاریجانی به اهالی رسانه

خاطره شنیدنی رهبر انقلاب به مناسبت روز دختر

در همان اوقات، خدای متعال یک فرزند دختری به ما داد که به من خیلی انس داشت. زیاد سراغ من می‌آمد دفتر ریاست جمهوری، من بغلش می‌گرفتم. یواش‌یواش دیدم با این دست هم می‌توانم بغلش بگیرم.
تاریخ انتشار: ۱۹:۱۷ - ۱۳ تير ۱۳۹۸ - 2019 July 04
کد خبر: ۱۵۳۷۶

به گزارش راهبرد معاصر؛ صفحه تاریخ ایران و جهان؛ درس و عبرت، منتسب به پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب خاطره شنیدنی رهبر انقلاب از کمک دخترشان به بهبودی مجروحیت دست ایشان در جریان ترور سال ۶۰ را منتشر کرده است.

 متن این خاطره به شرح زیر است:

 

دست من، آن اولی که فلج شد، به خاطر حادثه ترور، تا مدتی این دست، اصلاً حرکت نمی‌کرد و ورم داشت.

 

بعد به‌تدریج دیدم که یک‌کمی از شانه حرکت می‌کند.

 

در همان اوقات، خدای متعال یک فرزند دختری به ما داد که به من خیلی انس داشت. زیاد سراغ من می‌آمد دفتر ریاست جمهوری، من بغلش می‌گرفتم. یواش‌یواش دیدم با این دست هم می‌توانم بغلش بگیرم.

 

دکترم یک روز دید که با این دست بغلش گرفته‌ام، خیلی تشویق کرد. گفت این بچه دست تو را خوب می‌کند!

 

وقتی از روی محبت این بچه را بغل می‌گیری، همین باعث می‌شود سنگینی‌اش را تحمل کنی؛ همین‌طور هم شد. بغل می‌گرفتم، می‌آوردم و می‌بردم. بعد یواش‌یواش این دست قوت پیدا کرد.»

ارسال نظر
پرطرفدارترین اخبار
آخرین اخبار