ماجرای آدم ربایی دروغین دختر دانشجو چه بود؟-راهبرد معاصر

ماجرای آدم ربایی دروغین دختر دانشجو چه بود؟

چند روز قبل مرد میانسالی پیش پلیس رفت و در حالی که از ناپدید شدن دخترش خبر می‌داد گفت: دخترم صبح دیروز برای رفتن به دانشگاه خانه را ترک کرد، اما دیگر خبری از او نشد.
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۸ - ۱۹ تير ۱۳۹۸ - 2019 July 10
کد خبر: ۱۵۹۰۷

به گزارش راهبرد معاصر،  چند روز قبل مرد میانسالی پیش پلیس رفت و در حالی که از ناپدید شدن دخترش خبر می‌داد گفت: دخترم صبح دیروز برای رفتن به دانشگاه خانه را ترک کرد، اما دیگر خبری از او نشد. هر چه با تلفن همراهش نیز تماس می‌گیرم خاموش است. به سراغ دوستان و هم دانشگاهی‌هایش هم رفتم، اما کسی از میترا خبری ندارد.

 

با شکایت مرد میانسال بلافاصله به دستور بازپرس جنایی تحقیقات آغاز شد. در نخستین گام کارآگاهان به سراغ بیمارستان‌ها و کلانتری‌ها رفتند، اما هیچ رد و سرنخی از میترا به‌دست نیامد.

 

ماجرای آدم ربایی
بررسی‌ها برای یافتن دختر جوان ادامه داشت تا اینکه ۷۲ ساعت بعد پدر میترا دوباره به سراغ پلیس آمد و گفت: دخترم را دزدیده و او را بشدت شکنجه کرده‌اند. آدم ربا‌ها پای او را با چاقو مجروح کرده‌اند. اما دخترم توانسته فرار کند او ساعاتی قبل با وضعیت جسمی و روحی خیلی بدی خودش را به خانه رساند.

 

به‌دنبال این تماس، تحقیقات ادامه یافت و در نهایت مأموران پلیس با شکایت دختر جوان موفق به دستگیری فرد آدم ربا شدند. شهرام، مرد میانسالی که به این اتهام بازداشت شده بود، گفت: آدم ربایی در کار نیست. من و میترا دوست بودیم روز مورد نظر او را سوار ماشینم کردم و به خانه باغی که در اطراف تهران داشتم بردم. چند روزی باهم بودیم، اما وقتی میترا متوجه شد من، همسر و فرزند دارم تصمیم گرفت که مرا ترک کند و به خانه برگردد. اما از آنجایی که رویش نمی‌شد به خانه برگردد و پاسخگوی سؤالات پدر و مادرش باشد با چاقو پایش را زخمی و شروع به خودزنی کرد. بعد از آن هم راهی خانه شد.

 

این درحالی بود که پزشکی قانونی نیز اعلام کرد که ضربه چاقو خودزنی بوده است. باتوجه به نظریه پزشکی قانونی، مدارکی که در تحقیقات به‌دست آمد و اظهارات مرد میانسال، دختر جوان تحت بازجویی قرار گرفت.

فرار از مجازات
بدین ترتیب دختر جوان که دستش را رو شده می‌دید به نقشه آدم ربایی دروغین اعتراف کرد و گفت: در تلگرام با شهرام آشنا شدم. به من وعده و وعید‌های زیادی داد و ابراز علاقه کرد. من هم تصمیم به ازدواج با او را داشتم. اما چون شهرام ۴۵ سال داشت به خاطر تفاوت سنی مطمئن بودم که پدر و مادرم با این ازدواج موافقت نمی‌کنند.

 

او ادامه داد: برای همین یک روز به بهانه رفتن به دانشگاه از خانه خارج شدم و به خانه باغ شهرام در خارج از تهران رفتم. چند روزی که آنجا بودم متوجه شدم که او زن و بچه دارد. به‌همین دلیل تصمیم گرفتم به خانه برگردم. اما از برخورد خانواده‌ام بشدت می‌ترسیدم. به‌همین دلیل تصمیم گرفتم خودم را زخمی کنم و به دروغ به آن‌ها بگویم که مرا ربوده‌اند و از دست آدم ربا‌ها فرار کرده‌ام.

 

منبع: باشگاه خبرنگاران

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده