به گزارش راهبرد معاصر؛ نیش و نوش سیاست برای اصلاح طلبان به جایی رسیده که نوش آن رفته و نیشش مانده است. این تعبیر نه آنچنان گزنده است و نه پر بیراه؛ بازگشت اصلاح طلبان از خواب زمستانی سال های 88 تا 92 شاید برای برخی از بدنه اجتماعی آن ها در ابتدا پرشکوه بود اما امروز قطعاً نه از شکوه خبری است و نه از آن همه حمایت های اساسی، اغلب تاکتیک هایی که اصلاح طلبان سعی داشتند تا با آن میانه ی دو پازل «حاکمیت» و «مردم» بایستند رنگ باخته و تیغ برای آن به کُندی نزول پیدا کرده است. در این میان می توان این تقارن مصیبت های سیاسی را در چند مؤلفه مورد بررسی قرار داد. این محورها گاهاً به شکل دفعی و در برخی موارد به صورت تدریجی روی داده و برخی از آن یا اتفاق افتاده و یا در آینده ای غیر بعید اتفاق خواهد افتاد. این مؤلفه ها شامل:
مخدوش شدن جایگاه لیدر
«محمد خاتمی» اگر چه تا ماههای نزدیک به انتخابات 1392 در جایگاه لیدری جریان اصلاح طلب ننشسته بود و ناگزیر اصلاحات میهمان چندروزهی خان ِ هاشمی رفسنجانی بودند؛ اما پس از نقش آفرینی در این انتخابات و خارج کردن عارف از رقابت مهم سیاسی آن سال و نیز ارائه تاکتیک «تَکرار می کنم» در انتخابات های 94 و 96، نشان داد که پس از مرگ هاشمی رفسنجانی او در جایگاه لیدری نشسته است. اما این جایگاه سست و مخدوش شده است. به دو دلیل «درون گفتمانی» و «اجتماعی»، خاتمی تا کنون آزموده که دیگر تکرار او برای تهیج بدنهی اجتماعی اصلاح طلبان کافی نخواهد بود و بُرایی سابق را ندارد. اما در ساحت درون گفتمانی هم وضع به همین صورت است. جناح راست جریان اصلاح طلب که عموما شامل حزب «کارگزاران سازندگی» است چند ماهی است که آهنگ کوچ از زیر سایه خاتمی را سر داده اند. نشریه سازندگی در سالروز دوم خرداد حتی یک مطلب کوتاه از جمهوری سوم اصلاحات (اشاره شمس الواعظین به دوم خرداد 1376) نداشته و قبلتر هم با حمایت از «سید جواد طباطبایی» نقدهای تند و بی پروایی را نسبت به سخنان خاتمی در موضوعیت فدرالیسم ایرانی مطرح می سازد. از این روی نباید به فرماندهی واحد در میان اصلاح طلبان دلخوش بود.
تبِ در قدرت بودن
تب در قدرت بودن همان بیماری است که در دوران اصلاحات گریبان افراد بسیاری را گرفت. مه آلودی دید افراد، به دلیل حضور در ساحت قدرت باعث آن شده که تک تک چهره های سرشناس اصلاح طلبان از امروز برای آینده سیاسی خود داعیه داشته باشند. درست همان نقشه ای که در سال 1384 به بدترین شکل بدل خورد و آن ها نه با نمایندگان خود، حتی با اجماع روی هاشمی رفسنجانی نیز نتوانستند پیروز شوند. بحرانی شدن مسئلهی انتخاب شخص واحد یا لیست واحد به قدری خطرناک است که حتی گاهی گریبان دیگر گرایشان سیاسی را می گیرد. اینکه جناحِ در قدرت، گفتمان معطوف به قدرت خودرا درست ترسیم نکرده و اصولاً در راهبرد نویسی، ناقص عمل می کند، جزء نشانه های همین تب است.
هسته سخت / هسته نرم
اصلاح طلبان هنوز چارچوب مشخصی نسبت به حاکمیت ندارد. تعارض آراء نسبت به مسائلی چون صداوسیما، شورای نگهبان، قوه قضاییه و نیروهای نظامی باعث آن شده که در درون گفتمان اصلاح طلبی دو هسته سخت و نرم به وجود بیاید. هسته سخت، اصول خود را بر مدار تهدید نظام در چارچوب انتخابات و پایین اوردن «مشروعیت دموکراسی» در ایران بگذارد و گروهی دیگر در حسرت نزدیک شدن به هسته های اصلی حکمرانی درکشور تلاش و تقلاهای مستمر انجام دهند. در این میان هر گروه با برچسب های محافظه کاری و رادیکالی یکدیگر را محکوم کرده و در نهایت در این فضا غبارآلود، انتظار وحدت در عملکرد را نمی توان انتظار داشت.
طرد شدن توسط مردم
بسیاری از بدنه اجتماعی و نخبگانی اصلاحطلب در کنار اقشار متوسط جامعه، نسبت به عملکرد اصلاح طلبان در مجلس، شورای شهر و دولت گله مند هستند. اصلاح طلبان هنوز نتوانستند میان دو حوزه توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی یک اتوبان رفت و برگشت مناسب را احداث کنند. آرمان مردم نسبت به هویت خط امامی های سابق و اصلاح طلبان امروز فرو ریخته است. دولت پاسخگوی مناسب مطالبات مردمی نیست و بزرگترین حامی دولت (محمد خاتمی) در روزه سیاسی به سر می برد. تمامی بسترهای یاد شده، نشان دهنده یک طرد یا یک «نه بزرگ اجتماعی» به گفتمان اصلاح طلبی است. بحثی که هم لیدر اصلاحات و هم فعالان، احزاب و رسانه های جریان چپ به آن واقف شده اند.
بهره سخن
بهره سخن آنکه تکاپوی فراوان اصلاح طلبان برای «رسیدن به وقت انتخابات مجلس» را باید شبیه شوک الکتریکی به مرده ای در حال احتضار تشبیه کرد. اینکه اصلاح طلبان دو راه در پیش رو دارند حقیقتی غیر انکار است. نخست آنکه یا به شکل جمعی سعی در استحالهی شدید ایدئولوژیک به سمت گفتمان انقلاب اسلامی کنند که این امر چه در حالت انتزاعی و چه در عمل تا حدودی غیرممکن است؛ این عدم امکان بیشتر ریشه در اختلاف گفتمانی شدید دارد و دوم آنکه از وضعیت فعلی خارج و راه را به سوی رادیکالیسم طی کنند. باید دید که آیا اصلاح طلبان قادر به خروج از فصل بحرانی خود شده و یا آنکه در پشت پاییز بحران ها، زمستان تندروی ها را باید انتظار داشت.