پیکره شناسی طیف میانه سیاست ایران و مواجه آن با رادیکالیسم-راهبرد معاصر
پزشکیان: از هرکس که مشکلی از مردم و نظام را حل کند استقبال می‌کنیم رزمایش مشترک زمینی ایران و جمهوری آذربایجان آغاز شد کارگروه ویژه برای بررسی اصلاح قانون انتصاب در مشاغل حساس تشکیل می‌شود صبح دوشنبه؛ پخش زنده سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان لاریجانی: ایران در حال آماده‌سازی پاسخ به اسرائیل است مصوبه کمیسیون تلفیق برای تسهیلات ازدواج و فرزندآوری در سال آینده تصویب کلیات طرح نحوه برگزاری تجمعات در کمیسیون شورا‌ها استاندار مازندران تعیین شد نماینده مجلس: طرح انتقال پایتخت درحال حاضر یک موضوع گنگ و رویاپردازانه است وزیر ارتباطات: استفاده از فیلترشکن باعث مهاجرت نخبگان شده | خسارت ۵۰ همتی به کسب‌وکار‌ها وزرای نفت و نیرو برای بررسی علل قطعی برق در مجلس حاضر می‌شوند آغاز زمان یک هفته‌ای ثبت نام انتخابات شورای شهر از ۲۲ اسفند انتقاد آیت‌الله مدرسی از گرانی‌ها و افزایش سقط جنین تجمع ضدصهیونیستی مردم تهران مقابل دفتر سازمان ملل محسن رضایی: اروپا بزرگترین بازنده آمدن ترامپ است
«علی لاریجانی» و آینده سیاسی دوگانه‌ی وی؛

پیکره شناسی طیف میانه سیاست ایران و مواجه آن با رادیکالیسم

علی لاریجانی برای جریان میانه روی کشور، نماد سیاست عقلایی و لابی درون گفتمانی است. اگر چه شاید برخی از اعضای «کارگزاران سازندگی» و یا «اعتدال و توسعه» نسبت به او هنوز به جمع بندی نرسیده و یا حتی خود علی لاریجانی نیز به همکاری با طیف میانه‌رو به انطباق کامل گفتمانی نرسیده است.
حامد سرلکی؛ کارشناس مسائل سیاسی
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۲ - ۱۵ تير ۱۳۹۸ - 2019 July 06
کد خبر: ۱۵۵۰۴

به گزارش راهبرد معاصر؛ نقل مشهوری از نزدیکان «هاشمی رفسنجانی» وجود دارد که وی دو حزب «اعتدال و توسعه» و «کارگزاران سازندگی» را به مثابه دو بال راست و چپ خود، در سپهر سیاسی کشور می پنداشت. دو حزبی که عموما از اعضاء دولت های مرحوم هاشمی و یا نزدیکان سیاسی آن‌ها به وجود آمده است.  فضای سیاسی امروز هر دو حزب عموماً بر پایه مؤلفه های لیبرالیسمی به خصوص در حوزه ی اقتصادی شکل گرفته است. قرابت های فکری و عملی این دو حزب به شخص رییس جمهور باعث شده است که عموم صاحبنظران نیروهای راست ِ اصلاح طلبان و اعتدال گرا، جزیی از دولتمردان دولت «تدبیر و امید» تلقی شوند. به همین جهت می توان به راحتی مدعی شد که انطباق گفتمانی شدیدی در دو طیف چپِ اصولگرا و راستِ اصلاح طلب وجود دارد. البته در این میان رخدادهای در قالب نقاط عطف بروز کرده که برخی از آن‌ها به شرح زیر است.

 

نخست آنکه حضور «ناطق نوری ِ مدل جدید» در میانه ی پل سیاست ایران و خروجش از پوستین یک راستی افراطی (آنچیزی که بیشتر در انتخابات 1376 از آن یاد می شد) یکی از نقاط عطف این انطباق سیاسی است. در پشت رجوع او به اردوگاه اعتدالیون، افرادی چون باهنر، لاریجانی و دیگران نیز آرام آرام آهنگ به چپ را  سردادند. دومین نقطه عطفی که می توان از آن یاد کرد، گذار «غلامحسین کرباسچی» از عرصه «رادیکالیسم» به «محافظه کاری» است. حضور او در کسوت دبیرکلی حزب کارگزاران سازندگی اگرچه اتفاق عجیبی نبود اما محکم کننده خط میانی سیاست ایران شد.

 

کرباسچی مدیر مورد وثوق و معتمد همیشگی تیم هاشمی رفسنجانی در دوران پس از دفاع مقدس بوده و تنها چندسالی در کسوت یک مدیر اجرایی - انتخاباتی در اردوگاه طیف رادیکال اصلاح طلبان (در این مرحله حزب اعتماد ملی) قرار گرفت. سومین نقطه عطفِ انطباق میانه‌روها در سیاست ایران به دست گرفتن دولت و لابی قدرتمند در دهمین دوره مجلس است. حسن روحانی بدون شک یکی از یاران نزدیک مرحوم هاشمی رفسنجانی بوده که تنها با مطالعه‌ی بسیار تصادفی خاطرات هاشمی رفسنجانی در می یابیم که علقه قلبی ایشان به حسن روحانی بسیار بالا بود. حسن روحانی برای میانه‌روها مصداق یکی از قربانیانی را دارد که برای بروز اصلاح طلبی در ایران، پای «محمد خاتمی» ذبح کردند (رجوع کنید به شماره 354 روزنامه سازندگی، مقاله «بحران جانشینی هاشمی» و امروز در تلاش هستند تا به جای خاتمی گویی و خاتمی جویی به بازسازی هویت سیاسی خود روی بیاورند.

 

آن ها اصالت خود را نسبت به اکثریت نیروهای مشارکتی سابق درک کرده و به همین جهت هر از چندی با دلیل و بدون دلیل، آنسوی اصلاح طلبان (رادیکال ها) را نقادی می کنند؛ به طور مثال «محمد عطریانفر» از اعضای اصلی کارگزاران سازندگی در یکی از آخرین اظهار نظرات خود می گوید: «کارگزاران به عنوان یکی از ارکان موثر در شکل‌دهی اندیشه اصلاحات آغازگر همواره مطرح بوده است. اندیشه‌ای که پس از پایان جنگ شروع شد. برخی از دوستان مصر هستند که پایگاه حرکت اصلاحی را از سال 76 به بعد ترسیم کنند. در حالی که اینطور نیست. حرکت اصلاحی به سال 68، درست پس از پایان جنگ برمی‌گردد».  تازه ترین بهانه ها را می توان در کاندیداتوری محمدرضا عارف در انتخابات آخرین سال هیأت رییسه مجلس و نیز پرونده «میترا استاد» و «محمد علی نجفی» جست.

 

اما سوال بزرگ اینجاست که این تطابق نظری تا کجا رویکرد عملی به خود می گیرد و یا به نوعی میانه‌روها چگونه از فاز سابجکتیویسم (subjectivism ) به ابجکتیویسم ( Objectivism) خواهند رسید؟ به عقیده تحلیلگر، نقطه بحرانی جدایی میانه‌روها از هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب را می توان سرمایه گذاری جمعی روی پتانسیل های «علی لاریجانی» در نظر گرفت. علی لاریجانی برای جریان میانه روی کشور، نماد سیاست عقلایی و لابی درون گفتمانی است. اگر چه شاید برخی از اعضای «کارگزاران سازندگی» و یا «اعتدال و توسعه» نسبت به او هنوز به جمع بندی نرسیده و یا حتی خود علی لاریجانی نیز به همکاری با طیف میانه‌رو به انطباق کامل گفتمانی نرسیده است؛ اما یک سالی از آغاز زمزمه های جدی ورود لاریجانی به اردوگاه میانه روها و اصلاح طلبان می گذرد. شروع این زمزمه ها با حمایت «کارگزاران سازندگی» از ریاست علی لاریجانی بر مجلس و حمایت موازی دولت از وی بود.

 

اما دو نیروی فعال جریان میانه‌روی اصلاح طلبان در آخرین مصاحبه های خود ابعاد مختلفی از حضور علی لاریجانی را بررسی کردند. به طور مثال محمد عطریانفر می گوید: «توصیه ما این بود در این بده بستان سیاسی باید بتوانیم با معتدلین اصولگرای مجلس مثل آقای لاریجانی همدلی کنیم و با واگذاری ریاست به ایشان موقعیت خود را بهتر تحکیم کنیم».  به نظر می رسد احزابی چون کارگزاران سازندگی سیاست مجاب کردن هم طیفی های خود نسبت به حمایت از چهره میانه رویی چون علی لاریجانی را در دستور کار دارد. به طوری که عطریانفر تلویحاً به این موضوع اشاره می کند که: «هیچ حزبی در فعالیت‌های سیاسی ابتدا به سمت ائتلاف با گروه‌های غیرهمسو نمی‌رود. هر حزبی ابتدا در جهت حضور 100 درصدی نیروهای خودی حرکت می‌کند.

 

باور جریان اصلاحات این است که در انتخابات پیش رو با نیروهای خود و به شکل مستقل حضور پیدا کند و برخی محدودیت‌ها را از سر راه بردارد و با توانمندی ذاتی خود وارد عرصه رقابت‌ها شود. طبیعی است اگر این روند مستقل، دچار مشکل شود و موانعی سر راه پیش بیاید که ما را از عرضه نیروهای 100 درصدی درون جریان اصلاحات محروم کند، درست مشابه آنچه که در سال 92 رخ داد و به یک نیروی اصولگرای معتدل مثل آقای روحانی رسیدیم و از او حمایت کردیم ممکن است در این مسیر و تجدید نظریه به وجود بیاوریم. به این جهت امروز نمی‌‌توان درباره راهبرد انتخاباتی سال 1400 اظهارنظر دقیقی داشت». اگرچه فاطمه هاشمی رفسنجانی از بنیانگذاران حزب «اعتدال و توسعه» در آخرین مصاحبه خود گفت: «تفكر ما قرابت زيادي با آقاي لاريجاني ندارد و در برخي موضوعات اختلاف سليقه داريم. زماني كه اعتدال و توسعه شكل گرفت اگرچه آقاي علي لاريجاني در جلسات اوليه شركت مي‌كردند، اما بعد ديگر حضور نيافتند، عضو موسسين هم نبودند. پس مشخص است كه زاويه‌اي با اعتدال و توسعه دارند كه ديگر حضور نيافتند».

 

 اما در نهایت به نظر می رسد که همکاری جدید علی لاریجانی با اصلاح طلبان، بیشتر به زمان نیاز دارد. طیف راست اصلاح طلبان قطعا در انتظار دو مسئله خواهند بود، نخست انتخابات مجلس شورای اسلامی و نحوه چیدمان احزاب (یا رویکرد طیف چپ در لیست بندی ها) و مسئله‌ی دوم، نوع سیاستگذاری طیف چپ در خصوص حمایت از نامزدی غیرمعتدل در انتخابات ریاست جمهوری 1400 است. تا آن زمان سیاست حمایتی دو حزب «کارگزاران سازندگی» و «اعتدال و توسعه» نسبت به صف بندی با دو طیف رادیکال راست و رادیکال جپ به طور خفیفی ادامه خواهد یافت.

مطالب مرتبط
ارسال نظر
تحلیل های برگزیده